eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
332 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقامجتبی تهرانی: خداوند در آسمان هفتم فرشته‎‌ای قرار داده که نامش داعی است. این فرشته در هر شب تا صبح ندا می‌‎دهد: خوشا به حال کسانی که خدا را یاد می‌کنند. https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🥀🍃🥀🍃 💫کوچه کوچه نسیم سامرّا عطر غــم از عـراق آورده بوی باران و بوی دلتنگی باز بـوی فــراق آورده... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 در سومین روز از ماه رجب، غم بزرگی بر قلب مسلمانان سراسر جهان نشسته است. امروز، مومنان سوگوار خاموشی دهمین فروغ آسمان ولایت و امامت، حضرت امام علی النقی(ع) می‌شوند. او که وارث علم و حکمت و معرفت پدران خود بود. زیارت جامعه کبیره اعمال روز سوم رجب او را «النقی» به معنای متخصص و «الهادی» به معنای راهنما می‌خوانند، زیرا با تعالیم و راهنمایی‌های خود ذهن و دل پیروان را روشن می‌کرد. ایشان در طول عمر پر برکت خود به تدریس رشته‌های مختلف علوم قرآن، حدیث، فقه، اخلاق، تاریخ، فلسفه، نجوم، پزشکی و ریاضیات پرداخت و در این مسیر، شاگردان بسیاری تربیت کرد. چنان که ایشان را به دلیل دانش بسیار و فصاحت کلام، همواره مورد احترام و تحسین قرار می‌دادند. امام هادی(ع) اسوه تقوا، بردباری، سخاوت و درایت، مدافع حقوق مستضعفان و مایه الهام و راهنمایی پیروان و یاران خود، و در تاریکی روزگارِ جهل، چراغ راه بود.   ایشان با سختی‌ها و آزار و اذیت بسیار از جانب حکام عباسی که به اقتدار و نفوذ او حسادت می‌ورزیدند، مواجه شد. وی توسط خلیفه عباسی، متوکل که به دشمنی با اهل بیت(ع) مشهور بود، از مدینه به سامرا فراخوانده شد و تا زمان شهادت، تحت نظارت و حبس خانگی قرار داشت. سرانجام پس از تحمل رنج و محنت بسیار از عباسیان، به زهر جهل و کین مسموم و توسط خلیفه عباسی، معتز به شهادت رسید. از امام علی النقی(ع) گنجینه‌هایی ارزشمند همچون زیارت جامعه کبیره به یادگار مانده است که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است. در فضیلت این زیارت همین بس که به  تعبیر علامه مجلسی، زیارت جامعه کبیره از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه(ع) است که در حرم هر یک از ائمه معصومین(ع) آن زیارت را می‌خوانیم. بارالها! بر امام هادی(ع) و خاندان پاک و مطهرش درود فرست و همانگونه که او را نوری قرار دادی تا مؤمنان از او فروغ گیرند، دل‌های ما را به نور هدایت و معرفت روشن کن!   شهادت جانسوز و عروج مظلومانه دهمین مشعل فروزان آسمان هدایت، امام هادی(ع) تسلیت باد.🥀 https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚫ارسال شکلک به نامحرم ممنوع🚫 خواهر من! وقتے تو پاے نوشتہ هاے من شکلک میزنے✨ من دقیقا یکـ نفر را تصور میکنمـ که سرش را کج کرده خیره به من و دارد میزند❗️ وقتے مےنویسے: مرسی من یکـ نفر را مےکنم که عین بچه ها مےشود و دلنشین لبخند میزند!!🙃 وبا صداےنازکـ تشکرش را میریزد توے من.❤️ وقتے اواتارت سرکج کرده و خندیده طورےکه دندانهایش هم معلوم باشد.🤣 من همیشه قبل از اینکه مطالبت را بخوانم صدایتـ را ميشنوم🎶 که دارد رو به دوربین مےگوید سیب وبعد هم ریسه مےرود. وقتی عکس دختر بچه مےگذارے و بالایش مےنویسے:👼🏻 عجیجم، نانازم، موش کوچولو، الهییییے، قربونش برم و... من همین حرف هارا با اواتارت و صداےخیالےاتـ میسازم🦋 و از این همه ذوق کردنتـ لبخند مےزنم.😊 من مریض نیستم حتے قوه تخیلم هم بالا نیست! من ........ وتو ............. من آهنم و تو اهن ربا☝️ من اتشم و تو پنبه یادت نرود☝️❌ خصوصی ترین را عمومی نکنی✋❌ خواهرم یادت بمونه با فاصله ات رو حفظ کنی. چه نیازی به ارسال داری که حتما طرف مقابلت چهرات رو درک کنه؟؟! یادت باشه شکلک ها برای روابط صمیمانه طراحی شده اند!!! 👌 یادت بماند ما باهم نامحرمیم⛔️ اَلَّلهُمـّ_عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🍃 💕 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کن https://eitaa.com/Noorkariz
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️🎥 لباس جدید پادشاه ، حکایت امروز داستان حجاب در ایران هست. 🔺 یک ترفند تکراری و قدیمی برای حذف خوبی های یک جامعه... https://eitaa.com/Noorkariz
😁 سوار تاکسی شده بودم راننده گفت : متأسفانه این روزا خیلیا وقتی به مقصد میرسن، کرایه نمیدن و فرار میکنن اینا واقعا خیلی یه کم جلوتر راننده پرسید : حالا شما کجا پیاده میشی؟ گفتم : بعععع بعععع بعععع🐑😂 😂😅😅 🌷🌹🌷🌹🌹🌹🌷🌷 ـ⛈🌧⛈ 🌷🌹🌷🌷🌹 ✍.. بعضی از تاکسی‌رانان بی‌دلیل پولی بیش از کرایه واقعی از مسافران میگیرن، که معمولاً با نارضایتی مسافران همراه است. ❗️درحالیکه این پول اضافه 😨 👈 مسافر هم میتواند همان نرخ مشخص را به راننده بدهد و چیزی بدهکار نیست. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❓آیا رانندگان تاکسی و وانت‌بار میتوانند سهمیه بنزین خودشون را بفروشند؟🤔 ✅مراجع عظام تقلید ، ، : اینگونه امور تابع قوانین و مقررات مربوطه است و تخلف از آن جایز نیست.❌ ✅ آیت‌الله العظمی شیرازی : درصورتی‌که باشد، فروش آن مانعی ندارد. ولی اگر برای خدمات حمل‌ونقل عمومی باشد جایز نیست.❌ https://eitaa.com/Noorkariz
🔹جشنی به وسعت یک شهر🎉 🔹شهری به گرمی دستان مادر و به زیبایی لبخند پدر😍 💚جشن بزرگ علوی شهر کهریزسنگ 💚 🎙با مجریگری محسن دلیران(مجری برتر صداوسیما ) همراه با: 📌مراسم تکریم از پدران و مادران شهید شهر کهریزسنگ 🇮🇷 🎙با شعرخوانی زیبای عباس براتی 📌 تقدیر از قهرمانان شهر💪 📌اجرای گروه سرود ريحانة النبی(س) 📌اجرای زیبای آموزشگاه موسیقی ملودی شهر🪕 📌گزارشی از گروه جهادی امام علی(ع) 《احیاگران قنات کهریزسنگ》 📌گزارشی از عملکرد پویش مهر ماندگار(سیستم صوت شهر) زمان:پنجشنبه ۵بهمن ۱۴۰۲(مصادف با شام ولادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) و روز پدر) ⏰از ساعت ۱۸ مکان: باشگاه تلاش کهریزسنگ ‼️راستی تنقلات فراموشتون نشه که کلی قراره خوش بگذرونیم 😉
دام شیطانی قسمت۲۳ 🎬 این نامردهاازحساسات پاک ودینی مردم سواستفاده میکنند وبه اسم عرفان وخداشناسی مردم ساده را به اوج شیطان پرستی آلوده میکنند... خونم به جوش امد...اختیارازکف دادم وبه طرف یکی ازمبلغین حمله کردم ...زدم وزدم باتمام توانم ضربه میزدم. پدرومادرم به خیال اینکه باز جنی ودیوانه شده ام ,دستهام راگرفتندواز داخل جمعیتی که دورمان راگرفته بودند ,بیرونم کشیدند. بااشاره به طرف ان دوتا زن صداهای نامفهومی ازگلوم خارج میشد اما نمیتونستم منظورم رابه اطرافیان بگویم. تا خودکربلا ,پدرومادرم دوطرفم راگرفته بودند. رسیدیم به وادی نینوا به آن دشت بلا به مأمن شهدا به عطری آشنا به آرزوی عاشقا به شهرگریه ودعا به سرزمین پاک کربلا.... چشمم به گنبد آقا افتاد ,بابا زد توسرش گفت ارباب گدا اوردم گدا...دختری مجنون اوردم برای شفا... یک لحظه محوگنبدشدم,نوری عجیب بربدنم نشست,دستم راگذاشتم روسینه ام وگفتم:السلام علیک یا ثارالله,السلام علیک یا مظلوم,السلام علیک یا غریب... سلام اقای خوبیها,اقا بااین همه عاشق ,مثل پدربزرگوارتان علی ع هنوز غریبید, اقا اسلام غریب شده, اقا مذهب شیعه که به خاطرش خونتان رافداکردید غریب شده, آقا پیغمبر غریب شده, آقا به خداااا,, خدا غریب شده وغربت مهرحک شده ایست برجبین شیعه و تاظهور منتقم کربلا,مولای دنیا,حامی ضعفا,مهدی زهراس باقیست پدرومادرم از شیرین زبانی دخترک لالشان متعجب شده بودند وناگاه هردوبه سجده ی شکر افتاند... دوسال از زمانی که گرفتارعرفان حلقه شدم وسپس خود را آزاد نمودم میگذرد.... شکرخداقدرت تکلم خودم رابدست آوردم وترم بعدازن موضوع ,سردرس ودانشگاه برگشتم ولی به خاطر اتفاقات گذشته,یک جور حساسیت به دیدن خون پیداکرده بودم,پس رشته ی تحصیلی ام وحتی دانشگاهم را عوض کردم چون رتبه ی تک رقمی کنکور را آورده بود درتغییررشته کمی آزادتر بودم پس رشته ی,شیمی هسته ای را انتخاب نمودم . درطول این دوسال قران را به طورکامل حفظ کردم ونیروی روحی خودم راتقویت نمودم ,آقای موسوی که خیلی ازموفقیتهام رادراین زمینه مدیون اوهستم,بسیار تعریف وتمجیدمیکند ومیگویید درزمینه ی مسایل معنوی برای خودت استادی شدی دخترم...😊 ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
شیطانی 🎬 بعداز برگشتن از سفرمعنوی و پربرکت کربلا,اقای محمدی,باهام تماس گرفت وقرارحضوری گذاشتیم. اقای محمدی گفت:روز عاشورابه محل اجتماع مسترها حمله میکنند,تعدادی فرار وتعدادی به دام میافتند,بیژن سلمانی هم جز دستگیرشدگان بوده,مثل اینکه ازمسترهای اصلی این حلقه میباشد وفریبهای برنامه ریزی شده راکه براانجمنشان مهم قلمداد میشده ,توسط این ادم ابلیس صفت صورت میگرفته,وکارهای,ساده تر رامسترهای نوپا انجام میدادند. اقای محمدی گفت :هرچه درباره ی سر رشته ی انجمنشان سوال میکردیم ,جواب نمیدادند,جلسه ی دوم بازجویی که قراربود بازپرس زبده ی پلیس از سلمانی بازجویی کند,متاسفانه قبل ازبازجویی خودش را حلقه اویزمیکند وبه درک واصل میشه واین نشان دهنده ی این است که سلمانی اطلاعات مهمی داشته که برای,لو نرفتن ان دست به خودکشی زده... اقای محمدی به من تاکید کرد :چون شما از طرف انجمنشان انتخاب شدید احتمالا دوباره به سراغتان خواهند آمد وسفارش کرد به محض اینکه احساس کردی کسی مشکوک است به مااطلاع دهید. تا الان که هیچ برخورد مشکوکی باکسی نداشتم,امیدوارم بعدازاین هم نداشته باشم. امروز دوتا فرمول جدید که بوسیله ی ان میشود دوتا داروی شیمیایی ومورد نیاز بیماران راتولید کرد,تمام نمودم,مدتها بود روی این دو فرمول کارمیکردم ,امروز میخواهم به یکی ازاساتید به نام ابراهیمی ,ارایه دهم... دل تو دلم نیست ,امیدوارم زحمتهام مثمر ثمر باشد.... فرمولها رابردم اتاق استاد ابراهیمی,سلام استاد... وااای خدای من این کیه دیگه؟استادابراهیمی نبود درهمین حین از پشت سرم صدای استاد امد سلام خانم سعادت ,بفرمایید گفتم :استاد این فرمولها خیلی روشون زحمت کشیدم ,استاد یک نگاهی به من ویک نگاه به برگه کردوگفت:خانم سعادت ,احسنتم نشان دادی که از تبار ابن سینایی😊 وادامه داد:من اینارا بررسی میکنم ,(به طرف اون اقاهه که داخل اتاقش بوداشاره کرد)درضمن آقای معینی تازه ازخارج تشریف اوردند ودراینجورموارد مهارت خاصی دارند. نگاهم افتاد سمت اقای معینی وااای بلابه دور,توچشماش آتیش دیدم, درست مثل دوسال پیش زمانی که سلمانی رادیدم,ناخوداگاه زیر لبم شروع کردم به خواندن ایت الکرسی... چهره ی معینی درهم ودرهم میشد... امد نزدیکم وگفت:علیک سلام خانم سعادت!!! من سلام نکرده بودم ,سرم راانداختم پایین وگفتم:ببخشید یه کم هل شدم,سلام استاد.. معینی امد نزدیکتروگفت:امیدوارم کشفیاتتان مثل خودتون دافعه نداشته باشه. خدااای من یعنی واقعا اینم حس کرده قران خوندن من را... دیگه مطمین شدم ,اینم یه جورایی به شیطان پرستان ربط دارد. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈
شیطانی 🎬 از دوسال پیش ,گاهی اوقات شبحی از,اجنه اطراف بعضی اشخاص میدیدم وفقط به اقای موسوی این حالتها را گفته بودم.اقای موسوی میگفت:این خیلی طبیعی شما وارد این حلقه شدید بعدش موفق به تهذیب نفس وعرفان واقعی شدید ,اگر چهره ی واقعی افرادهم ببینید کار شاقی نیست... البته من چهره ی واقعی افراد رانمیدیدم ,حاج اقا موسوی به من لطف داشتند . از اتاق استادابراهیمی امدم بیرون وراهی خانه شدم. دم در دانشگاه دیدم کسی پشت سرم صدام میزنه.. برگشتم .....وااای اینکه معینی هست...یعنی چکار داره؟؟ برگشتم با غرور خاص خودم گفتم:بله ,بفرمایید؟؟! معینی:ببخشیدمزاحمتون شدم,حقیقتش یه موضوع را میخواستم خدمتتون عرض کنم. من:بفرمایید؟! معینی:راستش ما یک انجمن داریم که همه ی اعضاشون جز نخبه های دنیا هستند,نه تنها از ایران ,بلکه از تمام دنیا ,نخبه ها رادورهم جمع کردیم اگر شما مایل باشید ,میتونم عضوتون کنم؟ خداییش وقتی حرف میزد چندشم میشد ازش یه جورایی شیطان درونش ,مرا دفع میکرد... بهش گفتم:ببخشید من یه کم غافلگیر شدم اگر امکان داره برای تصمیم گیری یک چندروز به من فرصت بدهید. معینی:بله,بله,حتما ,این کارت منه ,اگر تصمیمتون مثبت بود مرا مطلع کنید,فقط خانم سعادت این موضوع بین خودمون باشه...اشکال نداره؟؟ گفتم:مگه چیزه مخفی هست که بین خودمون باشه؟ با خنده خداحافظی کردگفت: من به شما اطمینان دارم. رسیدم خانه,مامان رفته بود سرکارش,باباهم که نبود. این موضوع برام خیلی مشکوک بود...انجمن ...نخبه.....دنیا....ومهم تراز,همه اون اتیش چشماش. شماره ی سرکار محمدی راپیدا کردم وگرفتمش... _:الو بفرمایید؟ من:الو ,سلام,آقای محمدی؟؟ _:بله بفرمایید شما؟ من:خانم سعادت هستم ,دوسال پیش برا خاطرعرفان .... محمدی:بله,بله,یادم آمد,حالتون چطوره؟ بفرمایید امرتون؟ من:ببخشید اقای محمدی ,امروز بایکی برخورد کردم که فک میکنم مشکوک بود ,گفتم شما رادرجریان بگذارم. اقای محمدی با یک شوق خاصی توصداش گفت:راست میگی؟؟چه عالی,لطفا اگر میشه حضوری تشریف بیارید...بعدش یه لحظه مکث کردوگفت:نه ,نه شما نیایید اینجا شاید تحت نظر باشید,تمام چیزی راکه دیدی روی کاغذ بنویس وبده دست پدرتون ماخودمون یه جوری از دست ایشون میگیریم. من:چشم ,حتما.. خدانگهدار... محمدی:خداحافظ ... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده