eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
341 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
- بفرمایید.. چیزی می خواستین؟ بارِ اول است سلامش را علیک نمی گویم. - سلام من علیک نداشت، آقا سید!؟ از روی صندلی بلند می شوم. چشم به اطراف مغازه می چرخانم. شلوغ است و بچه ها مشغول کار. حسین را صدا می کنم. صندوق را به او می سپارم. رو به روی زرین می ایستم. - می شه بدونم چرا هر چند روز یه بار می آی اینجا؟ اشاره به جعبه شیرینی می زند. - خب.. می آم شیرینی بخرم حالم از این موش و گربه بازی بهم می خورد. - می شه خواهش کنم مِن بعد از محل خودتون شیرینی بخرید، خانم دکتر! جمله آخر را به طعنه ادا می کنم. خیره در چشمانم لب می جنباند. - زبونت نیش داره، امیر حسین! پوزخند واضحی می زنم. - لازمه یه بار دیگه خودم و معرفی کنم!؟ شریعت هستم خانم - برای من نه.. تو همون امیر حسینی که می شناختم 🌸 پارت نام رمان :به توعاشقانه باختم 📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده https://eitaa.com/Noorkariz