- الان که فکرش و می کنم می بینم بزرگترین اشتباه زندگیم ازدواجم بود. یعنی.. می شه گفت منم یجورایی گول خوردم. باور کن دروغ نمی گم
نمی دانم اصلاً باور من به چه درد می خورد!
من خیلی سال است به تنهایی خو گرفته ام.
- برگرد سرِ زندگیت.. لااقل بخاطر دخترت
نگاهش را با تاخیر بالا می آورد.
لبم را تَر می کنم.
- من.. خیلی وقته فراموشت کردم. توام بهتره فراموش کنی
روی پاشنه ی پا می چرخم و به سمت انبار می روم.
صدایش را از پشت سر می شنوم.
- خیلی ظالمی، امیرحسین..خیلی
با خودم می گویم ظالم بودن بهتر است یا دزد ناموس دیگری بودن!
یادم به حرف پدرم می افتد.
" اونی که چشمش دنبال ناموس یکی دیگه س بی شرف ترین آدم دنیاس، پسرم. حواست باشه یه وقت خدای نکرده اون آدم تو نباشی، بابا جان".
گوشی را از جیبم در می آورم.
به مادرم زنگ می زنم.
#پارت_222
نام رمان :به توعاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz