اصلنم مود نیس
https://eitaa.com/personologist/1951 فک کنم فقط من بلد نیسم مداد دسم بگیرم.
تنها نیستی
____
خدایا شکرت😔😂
اصلنم مود نیس
وایییی حالا اهنگ مورد علاقم چیه
اهنگ مودمو بدم ینی چی😔😂 هرچی دوس داشته باشم مودمه دیگه😂
حیف اون موقع ندیدم اینو😔💔
اصلنم مود نیس
میخواسم شیر بخورم؛ بعد داشتم به این فک میکردم که اره فلانی اسکله هرسری میاد شیر بخوره نصفشو میریزه..
این برای همین روزیه که ریپلای زدم ولی شرمنده نمیدونم خطاب به کدومه😔💔
اصلنم مود نیس
حیویمسنکزنثجزنرکرتسجزمر
https://eitaa.com/NotMood/2477
What does it name?
_
دورورو
اصلنم مود نیس
https://eitaa.com/41179734/3527 اوه عزیزم شاید باورت ولی من امروز ساعت ۵ صبح اینطورا داشتم به وایبت
جدا از وایبت باید بگم وایییی رامششس تو پیامای منو میخونی گوگولییییی
آره ولی نه😔😂💔
اصلنم مود نیس
جدا از وایبت باید بگم وایییی رامششس تو پیامای منو میخونی گوگولییییی آره ولی نه😔😂💔
خب اجازه بدید اندکی تامل کنم
بذارین وایب ایهامو بگم😔😔😔😔
وایبش تو مغزم یه جوریه که اگه تا ابدم "😔" بفرستم کافی نیست😔😔😔😔
ببین ایهام
منو ببخش
من بهت ارادت دارم
ولی نمیدونم چرا تو ذهنم یه مجسمه یونانی با ریش بلندی (بجای گیسو کمند میشه ریشو شکم) که توی یک کتابخونه چوبی و دنج و خلوت ایستاده و درحالی که چهرهاش کاملا جدیه یه ژست خیلی مسخره گرفته!
مثلا یه جوریه انگار میخواد رقص باله بره😔😔😔😔😂💔
وایب صبحو اگه بخوام بگم- قبلنم یه ویدیو تو گروه فرستاده بودم
یه دختره
با موهای قهوهای بلند و بهم ریخته
سر و روی نسبتا گِلی (ببین نمیشه گفت کثیف، بیشتر شبیه اون نینجاهاییه که نثلا دو تا خط رو صورتش میکشه گانگ میشه و بعد دیگه آماده جنگه، اینم همچون حالتیه)
و یه لباس مجلسی تو سبک اروپایی قدیم که البته تهش جر خورده تا راحتتر ورجه وورجه کنه
دستاشم زخمیه با باند بسته که خب اینم از گِلی شدن محروم نشده
یه تیرکمون چوبیِ احتمالا دستسازم داره.
و خب این تو جنگل زندگی میکنه
بیشتر شبیه یه اشرافزادهای که فرار کرده
از یه ازدواج اجباری هرچند پسره خوشتیپه😔😂
رامش مثل اسمش آرامش بخشه(آره میخواسم شعر بگم😔😂💔)
یه دشته
پر از قاصدک
بعد یه دختر که چهرهاش مشخص نیس میدوئه تو این دشته- پشت سرشم موهاش پریشون میشه و قاصدکا بلند میشن مهزمهبهبجله۵قعیلزومخحیعسه
هوا هم تقریبا گرگ و میشه
ممکنه بارونم بیاد چون رعد و برق میزنه
خیلی وایب آزادی میده
درمورد ربکا چیز منسجمی تو ذهنم نیس- ینی خیلی قر و قاطیه
- یکی که داره اکلیل میپاشه
- یه دیوار سفید که گچاش نصف نیمه ریختن و یکی رنگا رو (بیشتر سرخابی و آبی و بنفش) میکوبه تو این دیوار؛ شاید عصبیه شیادم فقط میخواد یه اثر هنری خلق کنه
- یه گربه سیاه لاغر با چشمای کنجکاو زرد/طلایی که آدمو میپاعه
- وایب کورالینم میدی
اصلنم مود نیس
درمورد ربکا چیز منسجمی تو ذهنم نیس- ینی خیلی قر و قاطیه - یکی که داره اکلیل میپاشه - یه دیوار سفید
اما جدا از این بحث وایب
اگه میخواسم یه داستان بنویسم که شخصیت اصلیش ربکا باشه،
فضا کلاسیک بود تو اروپا
یه قلعه قدیمی (یه جوری که گل و گیاه از جونش روییده) و بزرگ خارج از شهر نزدیک به دریا که تو بالاترین طبقه که یه حالت زیرشیروونی داره، یه پیانو خیلی شیک و خوشگله...
ربکا هم خیلی دوست داشته بنوازه ولی اجازه نداشته- پدرش اجازه نمیداده.
بعد که یه بار یواشکی مینوازه، موجوداتی زنده یا احضار میشن که نباید بشن.
بعد معلوم میشه پدرشم قبلا مینواخته و این موجوداتو احضار کرده بوده. حالا پدر و دختر باید اینا رو برگردونن دنیای خودشون.
و ربکا که قبلش کلی مشکل با پدرش داشته تازه میفهمه باباش چقد باحاله
و غیره و غیره و غیره