eitaa logo
اصلنم مود نیس
70 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
662 ویدیو
5 فایل
چرا اینجا رو زدم؟ خب حقیقت اینکه گاهی فقط دوست دارم هرچیزی تو ذهنم هستو بریزم بیرون و دقیقا الان دارم همینکارو میکنم. خزعبلات. تخلیه خزعبلات توی مغزم. چنل دیگم: @IllusionTunnel ناشناس: https://daigo.ir/secret/7269206
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
های هاییی نه واسا:/ سلام-🤌🏻 کنت لرد ریچارد فرانک جورج آشل الکس مکساندر هشتاد و چهارم هسم و می‌خوام اولین م رو بدم-✨️ (واییی چه حیجان عنگیز رترنمنگثمزتیویمی) شما داش گلم اینو فور کن اندر چنل گرامیت، لینک کانالته هم بده بیاد. آری... عا نه داشت یادم میرفت بگم قراره چی تقدیم کنم- بنده از کانال جناب‌عالی بازدید می‌نُمایم سپس براساس وایب کانالت یه ویدیو و عکس، مخصوصا برات ادیت میزنم تقدیم وجودت میکنم!✨️✨️✨️ ظرفیتم نداره ولی ممکنه یهو استپ کنم، شما خودت بیا چک کن😔🌹 مخلص شما، فردی که مود نیست-
درواقع میخوام ادیت تمرین کنم تا شاید به یه جایی برسم- میدونی "یه جایی"😔
☺️😂😂😂
هدایت شده از منطقهٔ رویا پردازان
اندرستند؟
حسم نسبت به کتاب، گیم، فیلم و انیمیشنا اینطوریه که خبتقکبجصکرکثچنبکصمثجبکثمبحیتنیجسکسگیمصتگبجثتبوثمیاسانبحثویجیخثتثنمیتصنبخبورکثجهثایکثتبترکسجثخابتینثنثم
اصلنم مود نیس
حسم نسبت به کتاب، گیم، فیلم و انیمیشنا اینطوریه که خبتقکبجصکرکثچنبکصمثجبکثمبحیتنیجسکسگیمصتگبجثتبوثمی
و شب‌های خنک و تنها توی خیابون و اسکیت بازی و نوشتن دیوانه‌وار (ازونایی که ظلم در جامعه نویسندگی و کلا بشریته)
اصلنم مود نیس
و شب‌های خنک و تنها توی خیابون و اسکیت بازی و نوشتن دیوانه‌وار (ازونایی که ظلم در جامعه نویسندگی و ک
نمیدونم چرا ولی یهو یاد یکی از خوابام افتادم که چند وقت پیش دیدم، میخواستم تعریفم کنم ولی نکردم چون بنظرم اونقدرام جالب نبود- البته برای مخاطبا، خودم که دوس نداشتم پاشم! ولی، بذارین بگم...😔💔😂 فقط یه بخششو
واایییی ما یه گروه دعوا بودیم منو داشم و خوارم و دو تا از دوستامو پسرعمه‌م و یه روباهه و یکی که نمیدونم کی بود و اصلنم یادم نمیادش، فقط حضورشو خاطرمه. (ترکیب خیلی سمی بود، اولا فک کن روباه! واقعا یه روباه زرد نورانی اون وسط چه غلطی میکرد بعد خواهر کوچیکه یکی از دوستامم بود؛ اون ریزه میزه رو چه به دعوا اخه...) بعد خیییلیی خفن بودیم عین گروه‌های گنگستر آمریکایی- ینی اون سبکی لباس پوشیده بودیم، چرم سیاه و خالکوبی و اصن یه وضی😔 ستاره گروهم منو داشم و پسرعمه‌م بودیم از همه قوی‌تر. البته فقط یادمه که پسر عمه‌م مشتای آتشین داشت (یه همچین چیزی) بقیه رو نمد. خلاصه که یه گنگایی بودیم که هیشکی حریفمون نمیشد... تا اینکه یکی شد. یه دعوای وحشتناکککککک رخ داد؛ البت دعوا که چه عرض کنم جنگگگ بود، نمیدونین چقد وحشی بودن! شایدم واقعا آدم نبودن چون دندونا و ناخناشون خیلی تیز بود و کلا شبیه ما بودن، انگار از روی تک‌تک ما کپی شده بودن. خییلی قوی و وحشی و بی‌رحم. بعد ما مجروح شده بودیم... هیچی دیگه قبل اینکه تیکه پاره بشیم سوار ماشین شدیم در بریم.- حالا من الان خیلی راحت گفتم در رفتیم وگرنه همون لحظه که میخواسیم همه گروهو جمع کنیم بریم تو ماشین خودش یه وضعی بود افتضاح... آقا ما گازشو گرفتیم رفتیم بعععد تازه فهمیدیم که ای داد بی‌داد، یکی دو نفر بین او وحشیا جا موندن (به یاد صبح توی اتاق فرار که پشت در مونده بود.) آره، بعد ماشین با سرعت می‌رفت، من هی سعی میکردم با بچه‌ها تماس بگیرم، خیییلی استرس داشتم- بلاخره که جواب دادن تعادل ماشین بهم خورد من پرت شدم بیرون -البته نه خیلی ناجور- بعد افتادم توی یه درّه مانندی -درواقع یه سراشیبی خیلی بلند و تند- و من برای اینکه نیوفتم روی سراشیبی میدوئیدم- قبلا تو واقعیتم این اتفاق برام افتاده بود- به آخرش که رسیدم اونجا پررررر از طاووس بود یههه عالمه طاووس که همه خواب بودن؛ ملتم که از اون بالا که داشتن طاووسا رو میدیدن گفتن: عه اونو الان طاووسا رو بیدار میکنه.. چطور رفته اونجا وای (خدای من) ... بعد که بلاخره تونستم بایستم با کسی که تماس گرفته بودم صحبت کردم که شما چی‌شدین؟ خوبین؟ یالا بیاین فلان جا... و بعد... اون گفت که یکی کشته شد. همون خواهر کوچیکه دوستم... و اینجا قشنگ فیلم هندی شد- من: چیییی؟ نههههههه اون نباید میمردددددد بکتیوبنقنبکقمقپیترثتمبوسنیمزسحیازا
آره. خیلی غم‌انگیز بود. البته این پایان نبود ولی یه بخشیش بود.
هدایت شده از 𝒔𝒐𝒓𝒐𝒖𝒔𝒉𝒍𝒐𝒌𝒐|ماینکرفت
751.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا