داستان عاشقانه اینجوریه که:"غبار شبنم روی گونهاش نشسته بود..." ینی عرق؛ میدونی اونی که رو گونهات میشینه عرقه نه غبار شبنم.
نه خدایی
چرا عرقو باید اینجوری توصیف کنی؟!
چراااا
هدایت شده از Pinterest | پینترست
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منتظر بود انگار❤️😊
@Pinterrest🍒
°°°°°°°°°°°°°°°°°
هدایت شده از Pinterest | پینترست
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شامپو فضایی😶
@Pinterrest🍒
°°°°°°°°°°°°°°°°°
اصلنم مود نیس
شامپو فضایی😶 @Pinterrest🍒 °°°°°°°°°°°°°°°°°
شامپوی مورد علاقم🛐
نمیدونم چرا هروقت میشنم پشت کامپیوتر، گوشه چشمم رو دیوار یه سایه میبینم که داره میرقصه.
هدایت شده از LfA-between FRIENDS
بنظرم تا وقتی واقعیت ها هستن نیازی به خیال نداریم
چون از کجا معلوم همینا خیال نیستن؟
اصلنم مود نیس
بنظرم تا وقتی واقعیت ها هستن نیازی به خیال نداریم چون از کجا معلوم همینا خیال نیستن؟
راستش ایده خیلی ربطی به خیال نداره؛ و ما برای زندگی عادیم به ایده احتیاج داریم و البته خیال پردازی
مثلا گوشی اولش یه خیال بوده که فک کن بتونی از اینجا با یکی اون سر دنیا صحبت کنی، بعدا شده یه ایده عملی
اصلنم مود نیس
بنظرم تا وقتی واقعیت ها هستن نیازی به خیال نداریم چون از کجا معلوم همینا خیال نیستن؟
و توی واقعیت محدودیت بیشتره پس به خیال احتیاج داریم تا از بعضی مرزا بگذریم.