23.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨
یه آموزش مرحله به مرحله طراحی فیگور پیدا کردم.
خودم این نوع سبک طراحی امتحان کردم ، تاثیر خودش رو گذاشت✨.
#فیگور
✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد ترک و دل کندن از هر رفت آمد..
مهم نبودن ، بود و نبود ها..
آدم های وارد زندگیم شدن که:
وقتی خودم متوجه نیستم خسته م:
نوآ چقدر خسته!کمی با خودت مهربون باش..
وقتی که محکم چیزی رو قایم کردم:
حالت خوب نیست نوآ، جای تو حواسم به بقیه کار ها هست..
و همین طور بدون اینکه متوجه بشم اون ها از دور مراقبم هستن..
#infj
#isfj
#entj
#estp
#enfp
نوآ‹›Nova
بعد ترک و دل کندن از هر رفت آمد.. مهم نبودن ، بود و نبود ها.. آدم های وارد زندگیم شدن که: وقتی خودم
نمیخوام بگم آدم خوبی بودم یا هر چی!
میخوام بگم خدا به اون شخصیت خوب کوچیکم در کنار شخصیت بد بزرگم، هدیه های داده که بزرگ تر از شخصیت بدم بشه و سایه آدم های خوب روی شخصیت بدم بیفته..
و چه بدی های که زیر سایه خوبی ها به آرامش رسیدن..
و چه خوبی های که در زیر سایه بدی ها جان باختن!
_روزی تاریکی می درخشد
نوآ‹›Nova
🍃 جنگ هیبریدی ترکیبی از جنگ سخت و نرم است! #استاد_فرج_نژاد جنگ هیبریدی
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃
جنگی که در کنار اقتصاد به دنبال فلج کردن ایران بود!
جنگ هیبریدی
✨
آدم همه درد و شادی خودش رو مخفی می کنه و بعد تصمیم می گیره اونا رو برای یک یا چند نفر فاش کنه..
و بعد فقط خودش رو پشیمون می بینه که قلبش رو باز کرده..
و دوباره به سکوت و پنهان کاری بر می گرده، فقط بیشتر و عمیق تر..
✨infj, infp, isfj, intp, istp
نوآ‹›Nova
استاد عزیز با آنکه آشنایی ما زمینی نبود ولی درس های زیادی از شما یاد گرفتم. نبود شما .. جای خالی شما
سلام استاد عزیز
مدتی می شود تلاش می کنم تا برایتان نامه بنویسم. ولی حال خوبی برای نوشتن نداشتم.
این مدت به این فکر می کردم چقدر نوشتن مقدس است.
مخصوصا اینکه برای شخص بزرگی باشد.
شخصی که تمام وجود و زندگیش را گذاشت تا از خود بگذرد و به خدا برسد.
و در این مسیر رسیدن به خدا شد، رخداد اتصال به آسمان ها.
همان گونه که خود اهل آسمان ها ست.
آری از مقدس بودن قلم سخن به میان آمده بود.
خلاصه این گونه بگویم انگار چیز در اعماق وجودت دست به قلم می شود.
و شاید آن روح است.
حتما روح است نه؟
چرا که این مدت روحم به هر جایی خورد و شکست که نمی توانستم بنویسم..
مثل شب عیدی که می خواستم با شما سخن بگویم.
راستی عید امسال تان مبارک.
یا مثل آن موقعه که دو شب از تولدتان می گذشت.
و راستی تولدتان مبارک.
نوآ‹›Nova
سلام استاد عزیز مدتی می شود تلاش می کنم تا برایتان نامه بنویسم. ولی حال خوبی برای نوشتن نداشتم. این
می دانید حرف های زیادی برای گفتن دارم.
ولی از کجا بگویم؟
از سفری که بی میل رفته ام؟
از یقه گیری با خدایم؟
یا از مرداب درونی که در حال بلعیدن روحم بود؟
خب از آنجایی می گویم که راهی سفری بی میل شدم.
چرا که می خواستم حتی شده حال و هوایم تغییر کند.
اما در سفر بدتر شد.
چرا که حس پوچی هم درونم رخنه کرد.
و آن شب هم طلبکار شدم که چرا آمده ام.
اگه می شد بی درنگ وسایل را جمع کرده و با آن خوردگی درونی فرار می کردم.
به یاد دارم که حتی بیان کردم که این سفر حالمو نه تنها بهتر نکرد بلکه با سرعت بیشتری فرو ریخته ام!
پتوی آن شب که مرا به خواب برد ناامیدی بود.
نداشتن دلیلی برای فرا رسیدن صبح و بیداری.
ترجیح می دادم در خوابِ خوردگی درونم می ماندم تا صبح بیدار شوم و پوچی بیشتری با هر کاری درونم جان بگیرد!