eitaa logo
شماره "۱"
143 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره "۱"
📪 پیام جدید من رزالینم، رزالین ولف. یه intj که نه خیلی بداخلاقه و نه خوش اخلاق از نظرش. پدرم یه دان
خیلی قشنگ بوددد، یه اکیپ متفاوت و اینکه فقط آدم و ... و اژدها هم داشتن برام جالب بود
جکسون هم شخصیت موردعلاقه‌ام شدددد😆
مرسی بابت شرکت کردنت💐
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه مرد قدبلند با هیکل ورزیده. حدودا 30 ساله. برعکس اکثر کسایی که زور بازوی زیاد و هیکل گنده ای دارن و معمولا زیاد فکر نمیکنن، باهوشه. موهای بلند مشکی که با مدل خاصی بسته شدن. پوست قهوه ای تیره. چشم هاش آبیه و مردمکش شبیه مار و قرنیه هاش خاکستریه. گوش های نوک تیز داره ولی لبه ی گوش چپش بریده شده. بدنش پر از جای زخمه. از سلاح های کشنده استفاده نمیکنه و معمولا دشمناشو نمیکشه ولی بهشون آسیب های جدی میزنه. یه چوب بلند دستشه. یه شلوار چرمی مشکی میپوشه و چکمه های تنگ قهوه ای. بالاتنه اش برهنه است و یه پوست خرس قطبی رو شونه هاش انداخته. خالکوبی های سفید رو کل پوستش و حتی گردن و صورتش داره. یه آویز از انواع ناخن های پنجه ی حیوانات دور گردنش انداخته. روی پیشونی و گونه هاش چندتا شکاف قرینه و منظم روی پوستشه. با کسی گرم نمیگیره و سرد رفتار میکنه. فقط وظایفشو انجام میده و به چیز دیگه ای فکر نمیکنه. تو یه کلبه ی چوبی زندگی میکنه. از دروازه های ورودی یه شهر مخفی تو دل یه کوه یخی نگهبانی میده. خودش اهل اونجا نیست ولی اونا تنها کسایی بودن که پذیرفتنش و خودش رو بهشون مدیون میدونه. کسی رو نمیکشه و فقط به سربازان پادشاه تحویلشون میده و دیگه بهشون فکر نمیکنه. نقطه ی قوتش قاطع بودنشه. روی عقایدش پایبنده و یه سختی زیر سوالشون میبره. مبارز خوبی هم هست. نقطه ضعفش یادآوری زندگی گذشتشه. و نقطه ضعف جسمیش هم نوعی فلزه که از خورشید سقوط کرده. اسمش: آدْلِن. لقبش: نگهبان کوه‌های یخین یه مرد قد بلند و لاغر. حدودا 25 ساله. پوست رنگ پریده. چشم های تماما سیاه با مردمک سفید. موهای بلند باز و مشکی. دندون های سفید با نیش های کوتاه. گوش های نوک تیز و بلند. تمام لباس هاش مشکیه. شنل بلند و کلاه دار. شلوار خوش دوخت و چکمه های ساق بلند و براق. یه لباس بلند و خاص با طراحی های سفید. خوش چهره است ولی دست ها و بخش هایی از صورتش با باند های نصف و نیمه بسته شده. همیشه رد اشکی سیاه روی صورت و باند هاشه. جادوگره و از سلاح های دیگه ای استفاده نمیکنه. بخش دوم توی یه خونه ی کوچیک و تاریک زندگی میکنه. یه کتابخونه ی خیلی قدیمی داره. همیشه توی خونشه و تنهاست ولی وقتی از خونش بیرون میره یه ماسک سفید روی صورتش میزنه. یه چنگ خاکستری گوشه ای از خونش و کنار کتابخونشه ولی به ندرت نواخته میشه. عاشق آتشه و هرشب جلوی خونش آتش درست میکنه و به آسمون خیره میشه. بعضی وقتا افرادی به خونش میان و ازش کمک میخوان. به بعضیا کمک میکنه و به بعضیا نه ولی به هرحال سریع اونا رو از خودش دور میکنه. ولی بدون و چون و چرا کارایی که پادشاه ازش میخواد رو انجام میده. نقطه ی قوتش دانششه. چیز های زیادی راجی انواع جادو میدونه. نقطه ی ضعفش اینه که یه نفر بهش نزدیک بشه و بیش از حد بهش اهمیت بده. و نقطه ضعف جسمانیش هم نوعی زنجیره که در اختیار سربازان پادشاهه و توانایی هاشو محدود و ذهنش رو گیج و افکارش رو مختل میکنه. اسمش: ویرِند. لقبش: جادوگر خاموش.
یه زن. حدودا 27 ساله. ریز جثه و سریع. چهره ی زیبا و دلنشینی داره. موهای بلند و خاکستری. پوست روشنی داره و طرح هایی طلایی روی صورت و بدنش حک شده. چشم های زیبا، کشیده و کهربایی. دو شاخ کوچیک و سیاه از بالای پیشونی و بین موهاش بیرون زده و به سمت بالا پیچ خورده و زنجیر هایی ظریف و طلایی ازشون آویزونه. دامن بلند و سفیدی پوشیده و شنلی خاکستری روی شونه هاشه. تو یکی از جنگل های قلمرو پشت کوه های یخین زندگی میکنه. تو یه کلبه ی دنج بالای یه درخت قطور. مهمون نوازه و از مسافرا استقبال میکنه و گوش شنوایی داره. همه دوسش دارن و میشناسنش ولی اکثرا تنهاست. افسانه میگه، آواز میخونه، با خورشید حرف میزنه و از زندگی جنگل محافظت میکنه. اون یکی از فرزندان الهه ی زندگیه و طبیعت کل قلمرو یخین بدون اون می‌میره. جادوی نور رو در اختیار داره و ذهن و روح های آشفته رو تسکین میده. نقطه ی قوتش نور و خورشیده. آتش قوی ترش میکنه. نقطه ضعفش مهربونی و دل رحم بودنشه. به کسی آسیب نمیزنه. همه دوسش دارن ولی به این معنی نیست که دشمنی نداره. نقطه ضعف جسمیش هم جادوی تاریکه. اسمش: سانْدریم. لقبش: بانوی خورشید. یه زن قوی جثه و قد بلند. حدودا 20 ساله. از جوون ترین و ماهر ترین سرباز های گارد سلطنتی. پوست روشن. چشم های خاکستری. موهای کوتاه و مشکی. سرمه های سیاه دور چشم هاش کشیده. شمشیری ببند با تیغه ای آبی به کمتر آویخته. یه گردنبند داره و ناخن پنجه ی یه گرگ ازش آویزونه. با برادر کوچک ترش زندگی میکنه. هردو سربازن و از بچگی آموزش دیدن. با برادرش رابطه ی خوبی داره و شوخ طبعه ولی با غریبه ها رفتار سردی داره. نقطه قوتش منطقشه و میتونه احساساتش رو کنترل کنه. نقطه ضعفش هم برادرشه. اسمش: لاینسِر. لقبش: سایه. یه مرد. حدودا 28 ساله. یه انسان. یه شاهزاده ی طرد شده. یه شهروند غیر قانونی. پوست رنگ پریده. موهای سرخ کوتاه و آشفته. چشم های سبز تیره. کک و مک هایی قهوه ای روشن و سرخ روی گونه ها و دست ها. جای زخم هولناکی روی سینه اش داره. مبارز خوبیه. یکی از ماهر ترین کماندار هاست. توی جنگل زندگی میکنه و تو یه کلبه ی متروکه پنهان شده. تنهاست. عادت داره با خودش بلند حرف بزنه. چوب تراش ماهریه و کلبه اش رو پر از مجسمه های خلاقانه کرده. نقطه قوتش مهارت ها استعداد های زیادشه. نقطه ی ضعفش حواس پرتیه. خلاقه و باهوش ولی ثبات شخصیتی نداره. خیلی زود حواسش پرت میشه و براش سخته متمرکز بمونه. اسمش: هالتِر. لقبش: پادشاه پنهان.
یه مرد حدودا 18 ساله. یه شورشی تحت تعقیب. خوش چهره. پوست روشن و چشم های کهربایی با قرنیه های سیاه. موهای کوتاه و سرخ. شاخ های کوتاه، سیاه و تاب دار روی پیشونی و بین موهاش. گوش های بلند و نوک تیز. دم بلندی داره و انتهای دمش پیکانی شبیه به دم شیطان داره. شلوار چرمی سیاه. به جای کفش، پاهاشو تا پایین زانو با پارچه های چرمی بسته. پیراهنی شبیه به دزدان دریایی، گشاد و سفید با یقه ی باز. سمت راست صورتش یه زخم داره و چشمش آسیب دیده و قرنیه ی سیاهش تو چشمای کهرباییش پخش شده. یه شلاق دور کمرش گره خورده و ازش یه خنجر آویزونه. مشت های زخمیش رو با پارچه های سفید و کثیفی بسته. خواهر دوقلوش یه سال قبل توسط گارد سلطنتی کشته شد. اخلاق تندی داره و دوستی نداره. توی یه غار کنار دریا زندگی میکنه. نقطه قوتش اینه که استراتژی های خوبی برای نبرد های تن به تن بلده. توی پنهان شدن و فرار کردن هم مهارت بالایی داره. نقطه ضعفش خشم افسارگسیخته اشه. وقتی خشم بهش هجوم میاره، منطق رو فراموش میکنه و ممکنه تو هر دامی بیفته. اسمش: زانْدِر. لقبش: شبح آتشین. (جالب شدن. میرن تو لیست ایده های ناقصم)
خیلی خفن بودددد پتانسیل خیلی عالی‌ای برای یه داستان خفن فانتزی داشتن و خیلی هم کامل و جامع بودن
و من عاشق این شدم که همه‌شون یه جورایی بی خیال اجتماع شده بودن و گوشه گیر بودن، اما به پادشاهی و سلطنت وفادار بودن و هر کاری براش می‌کردن، همه به جز زاندر و همین جالب‌ترش می‌کرد، یعنی زاندر با کسایی که خواهرش رو کشتن چطوری کنار میاد؟
واقعا ممنونم که شرکت کردی🌺
📪 پیام جدید ببخشید انقدر طولانی شد فقط سرخی موهای زاندر با هالتر فرق داره موهای هالتر نارنجیه مثل آدمای مو سرخ عادی ولی زاندر موهاش به سرخی آتشه ~~ اصلا اشکال نداره. اوه درسته، زاندر خیلی خوبههه، خیلی خوشم اومد ازش🥺
📪 پیام جدید سلام به کانال نامبر وان و صاحب نامبر وانش😭💖✨ خب خلاصه اومدم اینجا رو شلوغ کنم😂✨ ~~ سولیییی😭😭 خوش اومدییی وای شرمنده می‌کنیی، من که نمی‌تونم بیام کانال تو رو شلوغ کنم🥺