هدایت شده از My library 📚 | 🌕 کافه کتاب
منم به جمعتون پیوستم. منم میخواممم😭😭
مثل اینکه با آبرنگه نه...؟ وقتشه یه کار شیطانی ازم سر بزنه.(مالیدن دست ها به هم و لبخند شرورانه و چشم هایی که به سمت چپ نگاه میکنند در صحنه ای دراماتیک)
شماره "۱"
منم به جمعتون پیوستم. منم میخواممم😭😭 مثل اینکه با آبرنگه نه...؟ وقتشه یه کار شیطانی ازم سر بزنه.(ما
😂😂😂
پویش راه انداختیم😁
تو دست به کار شو ماهم پشتت میایم😂
*لبخندهای شیطانییی😂😈*
اول اینکه دوباره تشکر می کنم از ایگی که انقدر زحمت میکشه.
دوم اینکه خجالت بکشید چهل و نه تا شدید، ما داریم اینجا زحمت میکشیم🙄
https://eitaa.com/station_34/19787
https://eitaa.com/station_34/19788
خیلی ممنونننن، این شما بودید که باعت شدید ما به وجود بیایممم😭😭😭💖💖💖
https://eitaa.com/station_34/19789
باید بگم، من اینجوری نبودم، ویدار بود که اینجوری بود، پس منم اینجوری شدمممم😁😁😍😍
شماره "۱"
نیکولاس رامبل پدر و مادرش هم رو دوست نداشتن ولی هرگز نمیذاشتن نیکولاس بفهمه نیکولاس میدونست اما سعی
این خیلی قشنگ بوددد، اکیپ متفاوتی نبود اما داستانش فوقالعاده بود
مرسی که شرکت کردییی
چقدر دلم برای هنری سوختتتت، بچممم😭