نقاشی کشیدن را شروع کردم چون عکسایی که از پدرم وجود داشتند به اندازه کافی زیبا نبودند. سال‌ها تلاش و تمرین فقط برای اینکه بتوانم چهره‌ی زیبا بکشم، سال‌های بیشتر تمرین تا بتوانم از تصورات خودم نقاشی بکشم، و در آخر توانستم خاطره‌هایم را روی کاغذ به شکل (پدر) درآورم. نقاشی راهی برای فراموش نکردن بود.

برای دختر کوچولویم، مرا ببخش که نمی‌توانم در زندگی، مادرت باشم. مرا ببخش که شب‌ها اشک می‌ریزی چون مادر نداری. من باید نجاتت می‌دادم، بزرگ شو و کارهای بزرگ کن. مادرت:)

رفیق. هر کسی لیاقت این کلمه را ندارد. یک رفیق، در هر شرایطی رفیق است. یک رفیق وقتی نیمه گمشده و عشقی وجود ندارد، تو را تکمیل می‌کند. مهم نیست در کجا و چه شرایطی باشی، او همیشه هست، و اشتباهات تو را می‌بخشد چون تو خود اون هستی. رفیق. هر کسی لیاقت این کلمه را ندارد، این کلمه بار زیادی دارد، یک مقام و منصب است. مثل پادشاه، مثل پزشک، رفیق مقام خیلی بالایی در زندگی دیگری دارد.

من عاشق رفاقت ها توی فیلم‌ها و داستان‌هام. خیلی بیشتر از عاشقانه‌ها، دو نفر یا چند نفر، در هر شرایطی با هم می‌مونن، من عاشقشم.

پرسی و گروور تو پرسی جکسون

آنا و مایا بوبو و آمات تو شهر خرس

رون و هری تو هری پاتر

هنری، ویل و بین فرد توی سه پایه‌ها

ایزاک و گاس توی خطای ستارگان بخت ما

مایلز و نایلز توی دوتا خفن