بعد از انجام هر ماموریت نیل بیشتر عذاب وجدان میگرفت و توی خودش غرق میشد و هروی بیشتر عادت میکرد.
تا جایی که نیل تصمیم گرفت کار خطرناکی بکنه و هروی فهمید.
جایی که دو نفر روبهروی هم قرار میگرفتند، هروی از جایگاهش، از کارش راضی بود کمکم عقاید مزخرف سازمان را باور میکرد.
حالا نیل با اینکه این کار را انجام دهد کلنجار میرفت و هروی با اینکه او را معرفی کند یا نه.
تا اینکه هر دو تصمیم خود را گرفتند.
یکی از مدیران سازمان به هروی گفت:《تو مطمئنی؟ ما به تو اعتماد داریم اما به نیل هم داشتیم.》
هروی با اعتماد به نفس گفت:《اون یکم احساساتیه قربان، این باعث میشه تصمیمهای غلط بگیره. و اینکه بله قربان. من یک جاسوسم، مطمئنم.》
مدیر گفت:《بسیار خب هروی ممنون که درمیون گذاشتی، ما این کارت رو در تظر میگیریم، بقیش با ما.》
بعد از رفتن هروی، مدیر لیندا رو احضار کرد، به او گفت:《لیندا، بزات یه ماموریت دارم. لازمه به یکی نزدیک بشی.》
#ما_در_برابر_دنیا
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/2475
چی بگم...فقط امیدوارم نامرئی بشم
#دایگو
~~~~
عوضش من امیدوارم بفهمی از اون چیزی که فکر میکنی بهتری.
کافیه اونجوری که ریون هستی، تو دنیای واقعی هم باشی🙃
به هر حال هر وقت بهت سخت گذشت ما اینجاییم، درک میکنیم.
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/2480
اتفاقا فردا باید ریون باشم...
مرسی ازتون
#دایگو
~~~~
متوجه نشدم😄
خواهش میکنم
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/2481
هیچی یه مشکل هست که فقط ورژن ریون از پسش بر میاد
شایدم یکم ساریف
#دایگو
~~~
آهان😄
موفق باشی🤛🤜
افکارم خودم خسته کننده شدن، به من یک بارتیمیوس دهید، من در ذهنم یک بارتیمیوس میخواهم، بهش بگویید اگر بخواهد حتی ذهنم را به او خواهم داد فقط بیاید😔❤️🩹🙏
شماره "۱"
افکارم خودم خسته کننده شدن، به من یک بارتیمیوس دهید، من در ذهنم یک بارتیمیوس میخواهم، بهش بگویید اگ
بارتیمیوس به ناتانیل میگه اگه کیتی بفهمه چه فکرایی تو سرته🤣🤣
قشنگترین انمیز تو لاورز وجود نداره :
ناتانیل و کیتی دارن عاشق هم میشن
خیلی گوگولیننن😭
شماره "۱"
تو دنیایی که همه نودا هستن، تو بارتیمیوس باش🗿🗿😅
راستی نودا ایرانیه هااااسپتزوپ😭
شماره "۱"
وقتی از ایران جایی حرف میاد💪
تو بارتیمیوس که زیاد بود، مخصوصا فرشهاش.
تو آپولو هم فرش و یادی از یکی از خدایان ایرانی بود