eitaa logo
شماره "۱"
143 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ایستگاه 34 🇮🇷
سلام به آینده. یک سال از زمانی که در سیاره‌ای که نام آن را زمین گزاشته‌ایم زندگی میکنیم، می‌گذرد. ۹ سال پیش با تغییراتی هولناکی در سیاره ما یعنی کرونتکس فهمیدیم هسته داخلی اون انقدر داغ شده که فقط ۶ ماه لازمه تا منفجر بشه و کاری هم از دست ما بر نمی‌اومد پس فرار رو بر قرار ترجیح دادیم. ۴ ماه زمان برد تا دانشمندان تونستن موشک‌هایی رو بسازن که ما رو از این سیاره خارج کنه و عده محدودی عازم این سفر شدن که من هم جزو اونها بودم. ۱ ماه مانده تا انفجار بزرگ ما کرونتکس رو ترک کردیم و از تمام زندگی‌مان فقط یک مشت خاطره باقی ماند. هدف و مقصد مشخصی نداشتیم فقط در فضا دنبال جایی برای زندگی بودیم ۸ سال گذشت و ما بلاخره توانستیم جایی برای ادامه زندگی پیدا کنیم در کهکشانی در آن‌سوی جهان به نام کهکشان راه شیری جایی برای بقا پیدا کردیم و در سیاره ای کوچک ساکن شدیم. نام سیاره را زمین گذاشتیم ساده اما زیبا... زمین زیبا بود و تفاوت زیادی با کرونتکس نداشت اما پس از ۶ ماه سکونت شرایط جدید تاثیراتی در بدن ما گذاشت و مردم کم‌کم دچار فراموشی شدند ما پیشرفت‌های زیادی داشتیم اما این بیماری به طوری بود که همه چیز حتی حرف زدن را فراموش کردند. تعداد این افراد روز به روز بیشتر می‌شد و راهی برای نجات نبود دیر یا زود همه ، همه‌چیز به دست فراموشی سپرده میشد و راهی برای فرار نبود. ما همه چیز را از دست دادیم از صفر شروع کرده بودیم و به صد رسیدیم اما گویی دنیا میخواد یک جمع و تفریق کوچک انجام دهد ما دوباره صفر شدیم. دیر یا زود من نیز خود را فراموش خواهم کرد اما این نامه را نوشتم برای روزی که دوباره صد شدید و این نامه را جایی میگزارم که وقتی پیشرفت کردید نتوانید ان را بخوانید ولی من آن روز دیگر پیش شما نیستم من حالا فرسنگ‌ها دور از شما زیر هزاران تن خاک خوابیده‌ام. این نامه را نوشتم تا سرگذشت نیاکانتان را بدانید و بدانید زمین چگونه زمین شد. اجداد من، این نامه را نوشتم تا بدانید باارزش‌تر از آنی هستید که میدانید...
شماره "۱"
سلام به آینده. یک سال از زمانی که در سیاره‌ای که نام آن را زمین گزاشته‌ایم زندگی میکنیم، می‌گذرد. ۹
اینو خیلی خوب ننوشتم ولی خیلی دوسش دارم برای بکی از جالش‌های ایستگاه ۳۴ بوده 🙃
هدایت شده از ایستگاه 34 🇮🇷
ناشناس: الهه رویا، داستان و افسانه‌ها ایستوریا (ιστορία=داستان) ایزدبانوی یونانی با موهایی بلند و به رنگ پر کلاغ‌های سیاه آپولو و با چشم‌هایی به رنگ آتش هفائستوس که زبانه می‌کشد، با لباسی از جنس ستاره‌های استرائوس و شب چون معتقد است رویاها در همان تاریکی شب دور از هیاهو جایی که اکثر فانی‌ها خوابند پدید می‌آیند و جان می‌گیرند جایی در زیر پتویی گرم. ادامه دارد... °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° او رفیق شفیق آرتمیس است(آپولو از دستشون عاصیه بهتره نگم چه کارهایی که باهم نکردن و چه بلاهایی سرش نیاوردن البته رابطه خواهر برادریه دیگه شوخی زیاده😂 تازه وقتی آپولو فانی شد با ی کاسه تخمه فقط داشتن نگاش میکردن و میخندیدن البته بعدن که اوضاع بدتر شد سعی کردن کمکش کنن. خب بسه ما نمیخوایم راجع به آپولو و فانی شدنش حرف بزنیم😄 ) ولی با همه خدایان رابطه‌اش مثل آرتمیس نیست او با خیلی از خدایان مشکل دارد چون آنها معتقدند او خدای بی ارزشی است ولی نمی‌دانند اگر او نبود هیچ کدام از آنان نیز نبودند. °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
به قول نِد توی کتاب ماه بر فراز مانیفست، زنده باد شب...)
همین الان فهمیدم داس کوری زنه. من فکر می کردم مَردهههه
بی خیال هیچکس گدارد باحاله؟ بیشتر عوضیه تا اینجا. سادیسم داره😑