eitaa logo
شماره "۱"
141 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از "نهـان فآذر."
سعی می‌کرد آن را از تنم دربیاورد و با گلِ کف چکمه‌هایش آن را لگد کند و یک آشغال بسازد ، تحقیرم می‌کرد و تلاش می‌کرد تحریکم کند تا عصبانی شوم آن دوتا درحال بازی و سر به سر هم گذاشتن به ما رسیدند. هر دو برادر خم شدند و مشتی گل از روی زمین باران خورده برداشتند و با لبخند‌های دندان نمایی که تفریح از آن‌ها می‌بارید مشت گل را به طرف هیکل فیلنس پرتاب کردند. این حز تحقیری واضح برای فیلنس چیزی نداشت زیرا که تنها مفهومی که او بلد بود کتک زدن بود. فیلنس با انزجار داد و فریاد کرد و پس از پرتاب کردن تف دهانش به این ور و آن ور از ما، با قدم‌های بلند دور شد. همان لحظه میکائیل برادر بزرگ‌تر، چکمه‌ی کهنه و ساییده شده‌ام را به یک پایم پوشاند که کمی گل از دستش ریخت روی چکمه. بی اهمیت به این موضوع چکمه‌ی دیگر را پوشاند و من از لغزشِ گل‌های کف پایم به درون چکمه لرزیدم. میکائیل که بلند شد، او و ناتانیل، برادر کوچکتر، هر دو دست گلیشان را به طرفم دراز کردند و همزمان گفتند: « لیدی شارل، به ما افتخار عضویت در کلوپ کارآگاهان بی‌نام رو می‌دهید ؟!» برای اولین بار خندیدم و بی توجه به نمایان شدن چال گونه‌ام، دستشان را گرفتم و از آن لحظه به بعد من شدم جزوی از کلوپ سه نفره کارآگاهانی که کلوپشان مانند روستایمان بی‌نام بود. |
چقدر قشنگ بودددد
آههه رفقا میشه وقتی نوشته هاتون تموم شد تهش پایان بزنید؟👈👉 و اینکه وقتی دوبار یه پیامی رو می‌فرستید من جدید تره رو حساب می‌کنما
https://eitaa.com/writer_fazar/1755 واااای جدیییی؟ باورت میشه وقتی تموم شد می‌خواستم بگم ادامش کوووو منتظرش خواهم ماند
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5897 جفتش دیگه زیادیه😂 بعد چون مال یه کتابن یکم بی مزه میشه. و اینکه یه سری ایده هام مشترکن و دوتا داستان جدای کامل ازش در نمیاد... حالا یه کاریش میکنم... ~~ باشههه *منی که پیام قبلیتو خوندم و براش خیلی ذوق دارم*
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5900 و قبل از اینکه بتونید بچه اتونو هرجوری که هست بپذیرید، بچه دار نشید❗ ~~ ولی مدیا مامان خوبی میشه👌
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5901 میدونی از اینکه تو و لورال پیام شب بخیر میفرستید/میفرستادید خیلی خوشم میاد. یه جورایی تکلیف آدمو مشخص میکنه که دیگه بعد از این پیام انتظار اومدن و آنلاین شدنتونو نمیکشه ~~ من از کاساندرا یاد گرفتم خودمم دوست دارم حس جمع کردن همه چیز تو تهش رو میده. البته حس ناامیدی هم میده اینکه تموم شد...
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5817 وای مدیا خیلی خوب نوشتی، دیدت خیلی جالب بود و واقعا اشکمونو در آورد، مخصوصا تو این ایام.💞✨ ~~~
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5853 چیزی که من رو اذیت می‌کنه اینه نصف طرفدارای مالفوی به خاطر قیافش دوسش دارن وگرنه تمام بدبختیای مالفوی رو ریگولوس بلک کشید، به مراتب سخت تر چون دیده بود که برادرش و دختر دایی و داییش طرد شدن و واقعا والبورگا و اوریون بلک با نارسیسا و لوسیوس قابل قیاس نبودن. کلا سختی‌های بچه های اون دوره خیلی بیشتر بود. فرض کن یکی مثل ریموس تو یه روز همه دوستاش رو از دست داد. ~~~ دقیقاااا حرف دلمو زدی وااای ریگولوس ولی خیلی مظلوم بود. نه خب این نسل هم سختی داشت ولی نسل قبل وافعا بیچاره بود😭🥺
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5884 من متنی رو نوشتم که زمانش بعد از تموم شدن مجموعه سرزمین اشباحه. و این متن به طرز وحشتناکی اسپویله😂 اونم از همه چیز🤣(چون تموم عقده‌هامو خالی کردم...) خلاصه که باید یکی دیگه بنویسم. حالا یا از همین کتاب مینویسم یا از یه کتاب دیگه. ~~ 🤣🤣 باشه خوبه که منو از وضعیتتون آگاه می‌کنید آفرین
حالا که آبی از شما گرم نمیشه پس میرم سراغ کسایی که عمرا تنهام بذارن🥺 کلیک روی قسمت بعدی روزی روزگاری:
هدایت شده از سمفونی زندگان☆
میگفت: زندگی چیزی نیست که فکرت را مشغول کند! فردا زیر پنجره خانه اش افتاده بود.