شماره "۱"
پس وظیفه من بود تا از گرنیدا بگویم، کسی که جاودانگی را فروخت تا شیطان مرگ را آزاد کند. تنها جاودانه
پادشاه سرزمین ما آنقدر پولدار بود که زمان را هم خرید.
به همین دلیل زمان برای ما نمیگذرد و همه چیز ایستاده است، ما در یک بازه زمانی زنوگی میکنیم.
پادشاه جوان بود و ثروت تمام دنیا را به غارت برده بود، کسی نمیدانست چرا اینگونه حرص مال و ثروت را میزند، اما مگر دلیلی دارد به جز نادانی؟
بله داشت.
مادربزرگ دیوانهام میگوید پادشاه بعد از یک سفر طولانی در کودکی به فکر اندوختن مال افتاد.
مگر فرقی هم دارد؟ مردم سرزمین ما فقیر و خستهاند و تمام تلاشهایشان برای به زیر کشاندن پادشاه شکست خورده بود.
هنه جیز بر همین منوال بود که ما واقعا متوجه شدیم چرا پادشاه اینگونه میکند.
زمان ادامه یافت، پادشاه گم شد، سرزمین در چنگال مرگ گرفتار شد و پشیمانی بر ما سایه انداخت.
_غمنامه، جلد نهم، پادشاه دردها، بخش اول، راز ثروت
شماره "۱"
پادشاه سرزمین ما آنقدر پولدار بود که زمان را هم خرید. به همین دلیل زمان برای ما نمیگذرد و همه چیز
تالار ارواح واقع در مرکز مرگخانه جایی بود که هیچکس دوست نداشت به آنجا برود.
مرگخانه وقتی ساخته شد که جِروی تصمیم گرفت پسرش که مرده بود را نزدیک خودش نگه دارد، پس با خدای مرگ معاملهای کرد و جایی به نام مرگخانه ساخت.
مرگخانه چند بخش دارد و کارکنان آنجا برگزیده میشوند، بیچارهترین آدمها.
شاید بپرسید چرا انقدر اطلاعات دارم؟ معلوم است! برای دزدیدن روح باید همه چیز را میفهمیدم.
تنها مشکلم نگهبان تالار ارواح بود که پس از مدتی متوجه شدم مشکل نیست، جذاب است.
شاید اگر دختر خوانده رئیس مرگ خانه نبودم همه چیز راحتتر پیش میرفت.
این یک داستان عاشقانه و غمانگیز نیست اما چه میشه کرد هر افسانه ای یک عشق دارد و هر عشقی غم. این سرنوشت من بود و من ناگزیر به پذیرفتنش...
_غمنامه، جلد دهم، مرگخانه، مقدمه، دختر خوانده
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/5967
بفرست. هنوز حاتی کامل ننوشتمش😂 نگاه کن باعث شدی شروع کنم به داستان طولانی نوشتن...😂
#little_M
#دایگو
~~~
یوهاهاها از اولم همین هدف رو داشتم😁
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/6003
نه منظورم اینه که همه اتفاقامو برنامه ریزی کردم حتی نثرشم تو ذهنم هست.
#کرم_کتاب
~~
آهااان
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/6004
الهی قربونت بشم
مگه چند صفحه بود؟
#آدرین
#دایگو
~~
خدا نکنه
داستان کوتاه بود، هشت صفحه
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/6006
قسمت نبوده، خدا وایساده یه جایی بزرگتر و بهترش رو بدی برای چاپ
ما هنوز بچهایم وقت داریم برای پیشرفت بیشتر
نیما آخرای عمرش بود که شعراش رو چاپ کرد
فردوسی سی سال رو کارش وقت گذاشت
وقت میبره تا برسی بهش، دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نه
تو فقط باید تلاش کنی
شبت بخیر تصدقت شم
#آدرین
#دایگو
~~~
این حرفات دیروز خیلی حالم رو بهتر کردن.
واقعا ممنونم
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nahit_nf2218
حمایت بشیم؟!
#دایگو
~~
چه کانال قشنگی بچه ها بفرمایید
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/6026
به معنای واقعی کلمه شاهکار بود! از تک تکشون لذت بردم عالی بود
#هیچکس
#دایگو
~~
تا شاهکار که خیلی مونده بودن ولی ممنوننن