ایتا - شماره "۱"

ممبرهای گل جدید برید از پیام اول بخونید سرگرم شید

فکر خوبیه
اون بالا بالاها چیزای قشنگی پیدا میشه
مثلا خدایان فانی
😂

52 مشاهده18:28

شماره "۱"

EiTaj 1.6(@EiTajj).xml

حجم: 371.2K

#ایتاج❔
برای استفاده ازش روی سه نقطه کنار بزنید و بعد اعمال فایل زبان

53 مشاهده19:48

شماره "۱"

#ایتاج❔ برای استفاده ازش روی سه نقطه کنار بزنید و بعد اعمال فایل زبان

این نسخه ایتاجه
باید دانلود بشه بزنی رو سه نقطش و رو ایتا پیاده کنی
(برای ذهن خسته من ببخشید دیر دیدم)

*یادم نیست از کجا آوردم فایلو_*

52 مشاهده19:49

شماره "۱"

برید بخوابید ما که درس داریم و بیداریم😞

47 مشاهده20:12

شماره "۱"

برید بخوابید ما که درس داریم و بیداریم😞

به قول راوی
شب بخیر ای کسی که هیچکس بهت شب‌بخیر نمی‌گه
و به قول خودم
خواب خودتون رو تو داستان‌ها و کتابا و فیلما ببینید، خیلی حال میده

49 مشاهده20:13

شماره "۱"

به قول نِد توی کتاب ماه بر فراز مانیفست،

زنده باد شب...)

48 مشاهده20:13

شماره "۱"

هدایت شده از ایستگاه 34 🇮🇷

«اما مگر عزیز من، چقدر وقت برای دوست داشتن داریم؟»

202 مشاهده20:40

شماره "۱"

سیاره زمین مانند سیاره‌های دیگر خاکستری و بدقواره بود، کلی گوشه تیز و سطح ناهموار داشت. سیاره‌های بز

خیلی فکر کردم و فقط دو تا اسم به ذهنم اومد:
افسانه‌های وارونه
دگرگون افسانه
می‌دونم جالب نیستن ولی باید براش هشتگ بزنم
یا ببن اینا نظر بدید یا جدید پیشنهاد بدیدددد

45 مشاهده06:45

شماره "۱"

ناشناس الهام کرد بذار دگرافسانه
ناشناس قشنگ گفت اسمشو همین می‌ذارم

44 مشاهده07:43

شماره "۱"

چرا لفت🥺🥺
به خدا سرم خیلی شلوغ بوددد 
امروز دارم همه سعیمو می‌کنم خودمو برای فعالیت برسونم😢

43 مشاهده07:44

شماره "۱"

پرسید:《 چرا غریق نجات شدی؟》
چه پاسخی باید می‌دادم؟ باید می‌گفتم وقتی عزیزترین ‌آدم زندگی‌ام، درون آب افتاد نبودم تا نجاتش دهم؟
یا باید می‌گفتم او درون سرمای استخوان شکن آب تنها ماند؟
شاید باید می‌گفتم، چون او از تاریکی می‌ترسید و درون تاریکی دریا جان داد؟
نه. این‌ها را نگفتم، به جایش گفتم:
《غریق نجات شدم تا آدم‌ها را نجات دهم.》
دروغ بود، می‌خواستم معشوقم را میان انبوه ماهی‌ها پیدا کنم،
حالا یا خودش را، یا گردنبندش را...

1 مشاهده09:00

شماره "۱"

می‌خواستم آزاد شوم،
بال‌هایم را بگشایم و درون لطافت ابرها گم شوم.
اما کسانی بودند که به من نیاز داشتند، کسانی که اجازه نمی‌دادند خودم را رها کنم.
من به خاطر آنها آزادی‌ام را دادم، آنها چه کردند؟ مرا آزردند. 
بال‌هایم را گرفتند، می‌گفتند نمی‌خواهند به خاطر شوق پرواز، سقوط کنم.
دروغ بود، می‌دانستم.
پس خودم را رها کردم و آزادی ام را به دست آوردم.
آنها خواهند گفت سقوط کردم، من خواهم گفت:
پرواز کردم.

1 مشاهده09:00

مطالب بعدی

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی