📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7135
جدی هستی الان؟
واجب شد برم از کتابخونه بگیرمش.
#کرم_کتاب
~~
منم_😂
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7150
اونکه صد درصد😂💔 (حساس نشو حساس نشو (ارسطو))
بیخیال بیا راجبش بحث نکنیم😂
#little_M
#دایگو
~~
تو سرم پلی شد🤣🤣
🤝🤝
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/7155
مامانم رفت گوشی رم برد😂 بلافاصله بعد از ارسال آخرین پیام رفت وقت نکردم بگم بهت😂💔🙏
#little_M
#دایگو
~~
آهان فکر کردم ناراحتش شدی😁
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Mytiredmind
خوشحال میشم اینجا بزرگتر شه؛
#دایگو
~~
اندازع من شدی مبارکههه
ببخشید لفت دادم، نمیتونستم بمونم😞
📪 پیام جدید
در تمام روزهای کودکی ام، آیینه برایم حس غریبی داشت. حسی شبیه رویا. مبهم، رازآلود و ممنوعه. حال که نوجوان شده ام، قفل خاطراتم شکسته است و لحظه ای را به یاد می آورم که تمام این سال ها از نظرم پنهان بود. دستانی که از میان آیینه پیش می آیند و کودکی را روی تخت کنار آیینه می گذارند. کودک روی تخت با کنجکاوی به میهمان جدیدش مینگرد و متوجه نمیشود دست ها او را در بر میگیرند و به درون آیینه میبرند. کودک جدید به آیینه خیره میشود ولی وقتی خبری از دست ها نمیشود با تمام وجود میگرید. مادرم همیشه میگفت، آن روزهای اول بسیار گریه میکردم...
#little_M
#دایگو
📪 پیام جدید
چشم هایم را میبندم. دست هایم را باز میکنم. سه تپش. خودم را از عقب رها میکنم...
"_ ویولت!
_ ویولت.
_ ویولت؟
_ویولت؟!
_ویولت..."
سال ها پیش که در کلاس درس مدرسه این کار را انجام میدادم، او همیشه بود که مرا از پشت بگیرد و نگذارد بر چمن های خیس و نمناک حیاط سقوط کنم. پسرک شیرین و دوست داشتنی من. پرنس سوار بر اسب سفیدم. آه چه روزهای شیرینی. و چه حیف که آن روزهای شیرین که تازه از اجاق خارج شده بودند و در اوج تازگی اشان بودند، لگدمال شدند. آن روزها کسی بود که مرا نگه دارد.
ولی اکنون بر بلندای کوه دِف، روبه روی قاتلین جوانی ام ایستاده ام، هیچکس نیست مرا پس از رها شدن در دره کوه دِف نگه دارد...
"_گرفتمت ویولت!"
#little_M
#دایگو
پارازیت:
هیچوقت خودتونو با بقیه مقایسه نکنید واقعا داغون میشید.
من که از پسش بر نمیام و سر این قضیه خیلی اذیت میشم ولی اینو از من داشته باشید، اینکارو نکنید دنیاتون واقعا قشنگتر میشه