eitaa logo
شماره "۱"
141 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
107 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/Nummer_ett/7670 ~۱ استاد ایگدراسیل خوشحالیم که درمورد دار التادیب ته جنگل ارکیده به جادوآموزان خود هشدار دادید. می خواهم مسئله ای را با شما در میان بگزارم! من هرگز نتوانستم از جادوی آتش استفاده کنم. جناب ویدار«دست چپ من» گفتند شاید به این دلیل که من چندان عصبانی نمیشوم نمیتوانم با این جادو ارتباط برقرار کنم؛ اما حتی فکر کردن به لاکپشت های نامه رسانِ کُند«که مرا تا سر حد قرمز شدن عصبانی میکنند» افاقه نکرد. آیا شما ایده ای دارید که چرا نمی توانم از این جادو استفاده کنم؟ ☆رئیس انجمن جادوگران گوگول مگول☆ ~ (پست سریع السیر لاکپشت) ~~
https://eitaa.com/Nummer_ett/7672 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~۲ استاد ایگدراسیل از آنجایی که شما دوست عزیز ما هستید و جادوآموزانِ کوشایی دارید ما برای تمام جادوجو های شما یک شبدر چهار برگ ارسال میکنیم«احتمالا با پست جغد مامان آتنا ارسال کنیم لاکپشت ها کمی کند هستندو شبدرها خراب میشوند» ☆رئیس انجمن جادوگران گوگول مگول ☆ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ (پست سریع السیر لاکپشت) ~~~
https://eitaa.com/Nummer_ett/7673 ~~~~~~~~~۳ در رابطه بادعوای که با لاک پشت‌ها داشتیم باید توضیحی به شما بدهم: لاک پشت‌ها نامه قبلی من را خوانده بودند و از اینکه شبدرها را به جغدهای مامان آتنا داده بودم ناراحت بودند؛ من هم از اینکه آنها فضولی کرده و بدون اجازه نامه من را خوانده بودند عصبانی بودم! و این گونه بود که دعوای بدی رخ داد. ☆رئیس انجمن جادوگران گوگول مگول☆ ~~~~~~~~~ [پست جغد های مامان آتنا] ~~
سه تاشو به ترتیب فرستادم محض احتیاط بالا شون شما ره گذاشتم دیگه ببخشید اذیت شدی😊 ~~~ نه باو چه اذیتی میگم که کار با این ناشناسه سخته دمت گرم خیلیم باحال بودننن
من هر چه بودم، خودم بودم، اگر بد بودم، اگر زشت بودم، اگر ناامید بودم، اگر خسته بودم، اگر اگر اگر اگر اگر هر چه بودم خودم بودم، و شرمی از خودم ندارم، شرمی از چهره‌ی بی‌نقابم ندارم هر چه می‌خواهی بگویی بگو، در آخر حداقل می‌دانم که زندگی کردم، خودم را...
درون غوغای انسان‌ها گم شده‌ام و هیچ فرشته‌ای مرا پیدا نکرد. هیچ فرشته‌ای جز مرگ... مرگ با بال‌های سفیدش و عظمت باشکوهش، مرا در خود حل کرد، من و مرگ یکی شدیم و فارغ از هر جسمی به مخلوقم بازگشتیم. من و مرگ و هزاران هزار روح دیگر، ما بی نهایت بودیم و بی نهایت خدا و ما تکه‌ای از خدا... تکه‌ای کوچک اما جاویدان. آه که چه احساس جالبی‌ست، درون آسمان به موجودات دیگر نگاه کنی، هر جا که می‌خواهی بروی و از درون مرگ تامل کنی و بدانی که صندوق‌دار تکه‌ای از خدا هستی.
چرت و پرت_
هدایت شده از اکور پکور🎀
تقدیمی خرس های کله فندقی خدمت شما چنل عزیزِ https://eitaa.com/Nummer_ett 🎀 از طرف @akorpakor 🎀 بابت متن بامزه ای که توی ناشناس گذاشته بودید تشکر عزیزم 🥹🫶
عضوهای جدید خوش اومدیددد بمونید برامون
عکسای امروز از اینجا بودن https://eitaa.com/the_yellow_moon