eitaa logo
آقای‌اباعبــداللّٰــہ...
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
‹بِسـم‌ِ‌رَب‌الحُسِـین› ‌مشکلات‌من‌فقط‌ڪنج‌حـرم‌حل‌می‌شود؛ دعوتم‌کن‌کربلا‌خیلی‌گرفتارم‌حسین :)!... شرایط‌کپی‌وَلِف؟‌: دعایِ‌شهادتمون🙂🚶🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
بغض سرار وجودم را گرفته بودم اما باید قوی باشم چون این طوری اون هم بهتر می تونه به کارش برسه ، با بغض اما محکم گفتم _ قبول اول شوکه شده بود اما کم کم متوجه شد و یک هو غرق در آغوش امن مردی شدم که حال و هوایش زمینی نبود _نوکرتم به مولا لبخندی زدم و به زور تمام توانم را عزم کردم که کلماتی را که از جوابش واهمه داشتم را به زبان بیاورم _کی ؟ _بعد نماز صبح پس زمانی نمانده بود باید ساک کسی را آماده می کردم که معلوم نبود آیا برگشتی در کار است؟ آیا دیگر معجزه‌ای می شود که نیمه ی وجودم را ببینم یا نه آخرین بار است ؟ و ذهنم پر از آیا های دیگر که نمی دانم جوابش چه خواهد شد ... و من می سپارمت به خدا و فدای بانوی دمشق که تمام زندگی ام و حتی فرزندم فدای او... .......... توی اتاق داشت ساک اش رو جمع و جور می کرد . اشک هام بی مهابا از صورتم سبقت گرفته بودن رفتم و آبی به صورتم زدم و برگشتم دوست نداشتم اگر این آخرین دیدارمان هست هم با غم باشد و لحظه ای با شادی و به دور از هر اتفاقی که در راه است بگذرانیم رفتم و با قیافه‌ ای که خیلی سعی داشتم شاد باشد دوربین را به دست گرفتم و سمتش رفتم _خوب اقاا محسن حرفی حدیثی هست برای فرزندتون بفرمایید