eitaa logo
آقای‌اباعبــداللّٰــہ...
1.3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
‹بِسـم‌ِ‌رَب‌الحُسِـین› ‌مشکلات‌من‌فقط‌ڪنج‌حـرم‌حل‌می‌شود؛ دعوتم‌کن‌کربلا‌خیلی‌گرفتارم‌حسین :)!... شرایط‌کپی‌وَلِف؟‌: دعایِ‌شهادتمون🙂🚶🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
قهقهه ای سر داد که دلم زیر و رو شد _انشاالله که زیر سایه امام زمان باشه _خب خب اسم ها اقاا محسن اگه دختر بود من اسمش رو میزارما _نه نه نداشتیم حسنا خانم ها دختر بود باید من بگم _اصلا حرفشم نزن _من که زینب بابا صداش می کنم _من که یسنا صداش می کنم محسن گفت :_بیا و دست از کل کل بردار فردا روز فیلم ها رو ببینه حسنا خانم برامون بد میشه هاا _اونطوری من میگم اگه پسر بود باید حسین باشه _و اما می خوام دختر بود خانم مثل اسمش باشه _چشم فرمانده دیگه محسن با لبخند به دوربین نگاه کرد و گفت:_زینبم همیشه حواسم بهتون هست فکر نکنید نیستم ها... چشم هام که تار شده بود قطع کردم و جو رو عوض کردم ............. چه زود گذشت ثانیه ها و دقیقه ها هم دست به دست هم داده بودند برای جدایی و شروع دلتنگی هایم... ساعت سه و نیم و نیم ساعت دیگه عزم رفتن می کرد در پی سفری که برگشتی مجهول دارد ...... خدایا هر چی تو بخوای.... _محسن بیا تو این لباس می خوام ازت عکس داشته باشم... _خب پس وایسا این کلاه رم بزارم کلاه خاکی رنگی که دورش تویِ صورتش می افتاد رو روی سرش گذاشت.. _ چه ژستی هم گرفتی....!!! خنده ای کرد _بگیر بعد از چند تا عکس دوربین رو روی اُپن گذاشتم. _محسن من چشم انتظارت می مونم مراقب خودت باش دستشو روی چشمش گذاشت و گفت _برو روی چشم حسنا خانم ، دعا برای ما یادت نره فقط ساکش رو از روی زمین برداشت و به سمت در رفت... چادر رنگی ام رو سرم کردم و سینی به دست همراه اش رفتم . _خوب حسنا جان دیگه سفارش نکنم عزیزم گریه ممنوع ، تنها هم نباش برو پیش مامان اینا به روی هم گذاشتن پلک ها بسنده کردم چون توانایی جمله ساختن با کلماتی که دیگر از لغت نامه ام پر کشیدن را نداشتم محکم سرم را بوسید و راهی شد .... آبی را که در ظرف سفالی با گل یاس داشتم را ریختم و تا ناپدید شدن کاملش از مقابل چشمانم ، بر زمین افتاد و هزاران تیکه شد..... در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم می رود .