eitaa logo
آقای‌اباعبــداللّٰــہ...
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1 فایل
‹بِسـم‌ِ‌رَب‌الحُسِـین› ‌مشکلات‌من‌فقط‌ڪنج‌حـرم‌حل‌می‌شود؛ دعوتم‌کن‌کربلا‌خیلی‌گرفتارم‌حسین :)!... شرایط‌کپی‌وَلِف؟‌: دعایِ‌شهادتمون🙂🚶🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
- چشمامو باز کردم چشمم به ساعت گوشیم افتاد ساعت نزدیکای اذان بود به‌سختی از رو تخت بلند شدم رفتم پایین وضو گرفتم و رفتم سجادمو پهن کردم تا یکم با خدا حرف بزم بلکه دل اشوب و بی قرارم کمی آروم بگیره... صفحه اول قران رو رو به سقف اتاقم کردم و گفتم خداجونم حالا که خودم از محسنم خبری ندارم و دستم کوتاه تر از این حرفاس که بخوام خبری ازش پیدا کنم خدایا خودت یه خبری از محسنم بده خیلی بی قرارشم... با تک تک بی قراری هایی که از دوری محسن داشتم بچم هم با من همراهی میکرد و انگار که اونم آروم و قرار نداشت... اخه محسن همه وجود منه جونم به جونش بنده قلبم به قلبش بنده بدون محسنم نمیتونم زندگی کنم خدایا زندگیمو ازم نگیر خدایا این حجم دلشوره و بی قراری رو ازم بگیر اما فقط محسنمو بهم برگردون.... چشمامو بستم و آروم مزه شور روی لب هامو پاک کردم و قرآن رو باز کردم... - صفحه قران که باز شد با دیدن آیه بدنم لرزید با خوندن این آیه توی حجمی از سیل اشک هایم غرق شدم .. تپش قلبم بالا رفت و حس کردم دنیا رو سرم خراب شد اتاقم دور سرم میچرخید و بدنم یخ کرد... -(و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون(169 آل‌عمران) و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند ، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند. شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد بعد از قرآن خوندن در اتاق باز شد مامان اومد سمتم گفت : چیشده قربونت برم الهی چرا اینجوری میکنی با خودت مامان رو که دیدم پریدم توی آغوشش و بلند بلند هق هق کردم مامان هم کنارم نشست و اونم با من اشک ریخت هر کاری کرد آروم نگرفتم انقدر گریه کردم تا یک آن جلوی چشمام سیاه شد...