eitaa logo
آقای‌اباعبــداللّٰــہ...
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
‹بِسـم‌ِ‌رَب‌الحُسِـین› ‌مشکلات‌من‌فقط‌ڪنج‌حـرم‌حل‌می‌شود؛ دعوتم‌کن‌کربلا‌خیلی‌گرفتارم‌حسین :)!... شرایط‌کپی‌وَلِف؟‌: دعایِ‌شهادتمون🙂🚶🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
با صدای بحث کردن فاطمه و علی از خواب بیدار شدم چه خبرشونه انقد جیغ و داد میکنن از تختم امد پایین و از پله ها رفتم پایین علی و فاطمه داشتن باهم دعوا میکردن فاطمه که خیلی عصبانی بود گفت _تو به چه حقی دست زدی به وسیله های من هاان بگو ببینم تا نزدمت علی هم خیره شد تو چشماش و گفت خوب کردم دلم خواست تا تو باشی دیگه اونجوری ارایش نکنی اصن باید همه رژاتو میشکوندم تا حالیت بشه فاطمه امد بدوئه دنبالش که گرفتمش _زشته فاطمه مثلا تو بزرگتری خجالت بکش علی که پشت من پناه گرفته بود گفت ابجی تو بگو من کار بدی کردم فاطمه گفت یه کلمه حرف نزن تا دستم بهت برسه رو کردم به علی و گفتم _اره داداش جونم کارت اشتباه بود نباید دست میزدی به وسیله هاش بدون اجازه _مگه به چی دست زدم خیلیم کارم درسته که دیگه نره رژ بزنه و بره بیرون فاطمه امد که بزنه بهش دستشو گرفتم و گفتم خجالت بکش علی توام عذر خواهی کن سریع علی اعتنایی به حرفم نکرد و گفت کار بدی نکردم که عذر خواهی کنم فاطمه گفت ببین چقدرم زبون داره حالا ببین من نشونت میدم.. و از پله ها رفت بالا رفتم سمت علی و دستاشو گرفتم و گفتم آبجی جانم کارت اشتباه بود دیگه قبول کن الانم میای صبحانه میخوری و میری عذر خواهی میکنی باشه لباشو اویزون کرد و گفت باشه _مامان کجاس؟ _نمیدونم پاشدم خونه نبود انگار رفته بیرون _ اهان باشه بیا اماده شد صبحانه بخوریم بعد از خوردن صبحانه سفره رو جمع کردم و رفتم تا ادامه مانتوی طوسیمو بدوزم بالاخره بعد از یک ساعت تمومش کردم اوف بعد دوهفته دوخته شد بالاخره چقدر ذوقشو دارم که زود بپوشمش صدای در خونه امد رفتم پایین مامان با یه دسته سبزی امد تو گفتم _ سلام وای مامان چرا سبزی خریدی؟ _ سلام عزیزم واه سبزی میخرن چیکار میخوام تمیز کنم ببریم خونه آقاجون آقاجون سبزی خیلی دوست داره رفتم بخرم ببریم _ بیام کمک؟ _نه مامان جان تو برو کم کم اماده شو بابات گفت نیم ساعت دیگه میاد بریم به بقیه هم بگو _چشم رفتم تو اتاق فاطمه مشغول چت کردن بود و یه لبخند ملیحی هم روی لباش نقش بسته بود _فاطمه مامان میگه پاشو اماده شو بابا نیم ساعت دیگه میاد _اه دوباره باید بریم اونجا همش بشینیم نگا فرشا کنیم اون از تو که تا ته سرتو خم کردی که مبادا چشمت بخوره به محسن چون نامحرمه اونم از محسن که دست کمی از توی ناخن خشک نداره _فاطمه بس کن همش غرغر می‌کنی پاشو اماده شو انقدم غر نزن تو کاریو که دوست داری بکن منم همینطور رفتم سمت کشو روسری هام روسری لیمویی طوسیمو برداشتم و قشنگ روی سرم تنظیمش کردم و چادر عبامو روی سرم انداختم چقدر بهم میومد روسریمو تا جایی که همیشه جلو می‌بردم کشیدم جلو و کیفمو برداشتم رفتم پایین...