eitaa logo
دانلود
نوروز ۶۶خبر دادن حاجی زخمی و تهران بستریه. رفتیم ملاقاتش..... ترکش خمپاره ۶۰ بدنش را چاک چاک کرده بود. به خصوص ترکشی که زیر زبانش بود و تکلم را از او گرفته بود...😔 روی کاغذ نوشت؛ اصلاً نگران نباشید این هم از طرف خداوند است و من به این حال و درد افتخار می کنم که حال که شهید نشده ام حداقل این طور مجروح شده ام. برای من یک قران و چند کتاب دیگر بیاورید!😳 بیست روز طول کشید تا ترکش را خارج کردند و تکلمش برگشت. با همان زبان بی زبانش، با قلم و کاغذ کل پرستار های بخش را تخت تاثیر قرار داده و به انها درس زندگی می اموخت....👌 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد باصری 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
به یکی از مغازه‌دارهای سرکوچه‌مان گفته بود دعا کن شهید شوم. به یکی از همسایه‌هایمان هم که دوستی زیادی داشت گفته بود فلانی من این بار بروم احتمالاً دیگر برنمی‌گردم. سعی کنید اسم کوچه را به نام من بزنید. البته اینها را بعد از شهادتش شنیدم. خودم هم بار آخر در دلم غوغا بود. در پس آن همه مأموریتی که رفته بود فقط همین یک بار به دلم برات شد که نکند شهید شود، اما برخلاف آنچه در دلم می‌گذشت، برای اولین بار در زبان با او مخالفتی نکردم. شاید نمی‌خواستم با دلخوری و ناراحتی از هم جدا شویم. مرتب با خودم می‌گفتم جلویش را بگیر... نگذار برود، اما هر کاری کردم نتوانستم حرف‌هایی که با خودم می‌زدم را به او بگویم. رفت واﺧﺮﻳﻦ ﺩﻳﺪاﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ.. 🌷 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید علی نظری 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
بعــد از کربلاے ۴ خیـلی گـرفته و ناراحـت بود .... مے گفت: اسلامـی نسـب به الســابقون پیوســت و ما جا ماندیــم. می گفت :شــاید در فرمــانده گردان ها من از همه پرســابقه تر باشم... امـا جــا ماندم, شاید گناه عظیمـی ڪردم ڪه خــدا مــرا قبــول نمی کند.... مے خواســتیم ۴۸ ســاعت به شــیراز برگردیم... گفت: من نمی آیم. من خجالــت مےکشم زنده به شیراز برگردم....😔 این ناراحتی بود تا شب کربلای ۵... گفت: تو آماده اے؟ گفــتم: برای چی؟ گفــت: من دیگر خــودم را آماده کرده ام, این بار می خواهــم جــواب قاطعــانه اے به دشـــمن بدهم, من خودم را آماده ڪرده ام... ﻫﻤــﺎﻥ ﻋﻤلیاتﺑﻮﺩ ڪہ ﺑﻪ ﻣﻌــﺒﻮﺩﺵ ﺭﺳــﻴﺪ ... 🌸🌿🌺🍃🌷🍃 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید صفر علی ولی زاده 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
♨️نوروز ۶۶خبر دادن حاجی زخمی و تهران بستریه. رفتیم ملاقاتش..... ترکش خمپاره ۶۰ بدنش را چاک چاک کرده بود. به خصوص ترکشی که زیر زبانش بود و تکلم را از او گرفته بود...😔 ♨️ روی کاغذ نوشت؛ اصلاً نگران نباشید این هم از طرف خداوند است و من به این حال و درد افتخار می کنم که حال که شهید نشده ام حداقل این طور مجروح شده ام. برای من یک قران و چند کتاب دیگر بیاورید!😳 بیست روز طول کشید تا ترکش را خارج کردند و تکلمش برگشت. ♨️ با همان زبان بی زبانش، با قلم و کاغذ کل پرستار های بخش را تخت تاثیر قرار داده و به انها درس زندگی می اموخت....👌 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد باصری 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠فرمانده گمنام ..... ♨️بسیجی ها از کنارم رد میشدند و آخرین توجیهات را می شنیدند که دیدم نور ماه روی صورت خندان ولی می درخشد.😳 تعجبم را که دید گفت: «فکر کردید می توانید منو از عملیات محروم کنید‎»😊!‎ فرمانده تیپ بود اما خودش را در بسیجی ها پنهان کرده بود تا به عملیات برسد. سمت: فرمانده تیپ فاطمه الزهرا(س) : ﺩاﻧﺸﻜﺪﻩ ﺑﺎﻫﻨﺮﺷﻴﺮاﺯ 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید حاج ولی نوری 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃