eitaa logo
دانلود
🌷🌷 ✳....اما همين که نمايشگاه آغاز شد،هادي به نجف برگشت! او عاشق گمنامي بود و نمي خواست کسي بفهمد اين نمايشگاه مهم کار او بوده. 🔗بعد از تجربه ي موفق اين نمايشگاه به سراغ سيد کاظم آمد. هادي طرح جديدي براي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي نبرد با داعش در نجف آماده کرده بود. 🔳مي خواست در يک فضاي مناسب کار فرهنگي را گسترش دهد. اعتقاد داشت که تصاوير و فيلم هاي اين مبارزه ي مقدس براي آيندگان ثبت شود و همزمان بايد به ديد عموم مردم رسانده شود. 🌟هادي روي اين طرح خيلي کار کرد. اما مسئولان حشدالشعبي با اين دليل که نيرو و شرايط برگزاري اين نمايشگاه را ندارند 💟طرح را به تعويق انداختند تا اينکه هادي براي بار آخر راهي مناطق عملياتي شد. اما مهمترين کار فرهنگي که از هادي ديدم مربوط مي شد به کاري که به خاطر آن به ايران برگشت. 📌هادي تعداد زيادي چفيه وپيشاني بند با نام مقدس يا فاطمـه الزهرا آماده کرد و با خودش به عراق آورد. 🌀او مي دانست بهترين کار فرهنگي براي رزمندگان، پيوند دادن آنان با حضرات معصومين، به خصوص مادر سادات، حضرت زهرا ،است. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری 🌷🌷 ✳اولين بار که ايشان را ديدم همراه ما با يک خودرو به سمت نجف برمي گشتيم. 🌀موقع اذان صبح بود که به ورودي نجف و کنار وادي السلام رسيديم.هادي به راننده گفت: نگه دار. ‼تعجب کرديم. گفتم: شيخ هادي اينجا چه کار داري❓ ❇گفت: ميخواهم بروم وادي السلام. گفتم: نميترسي؟ اينجا پر از سگ و حيوانات است. 🔗صبر کن وسط روز برو توي قبرستان. هادي برگشت و گفت: مرد ميدان نبرد از اين چيزها نبايد بترسد. بعد هم پياده شد و رفت. 💟بعدها فهميدم که مدتها در ساعات سحر به وادي السلام مي رفته و بر سر مزاري که براي خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت مي شده. 🌟هادي مرد مبارزه بود. او در ميدان رزم و در مقابل دشمن هم دست ازاعتقاداتش بر نمي داشت. 🔘هميشه تصوير مقام عظماي ولابت را بر روي سينه داشت. براي رزمندگان عراقي صحبت مي کرد و آنها را از لحاظ اعتقادي آماده مي کرد. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد ...