مو پریشان میکنی لب گاز میگیری کمی ،
ترش و شیرین و ملَس اصلاً انار ِدرهمی .
شیمی و مولکول و مول اینها همه بازیچه اند ،
فیلسوفان هم به دنبال خم ِموی تواند .
دوستت دارم و این عشق چه وقت نشناساست ،
آذر و دیماه و خرداد ؟ گیر ِچشمان توام .
هزاران بار دزدیدم نگاهم را ولی حالا ،
به چشمانت هزاران دوستت دارم بدهکارم .
ملامت میکنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی اما مگر من دست بردارم ؟
شیوه و نازِ تو شیرین ، خط و خالِ تو مَلیح
چشم و ابرویِ تو زیبا ، قد و بالایِ تو خوش .
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست ،
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی ؟