ملامت میکنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی اما مگر من دست بردارم ؟
میان این شلوغی ها دلم یک بوسه می خواهد
تمارض کن به غش کردن نفس مصنوعیت با من .
شیوه و نازِ تو شیرین ، خط و خالِ تو مَلیح
چشم و ابرویِ تو زیبا ، قد و بالایِ تو خوش .
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست ،
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی ؟
در نمازم جای رب دائم تو در ذهن منی ،
گوشهایم در اذان حی عَلی دلبـر شنید .
باز با یک بوسه مستم کرده ای مه روی من ،
مانده ام تا چل شب دیگر نمازم باطل است ؟