❁﷽❁
✍خاطره ای تکان دهنده از زبان دوست #شهید_خلیلی در آن حادثه تلخ:
🔹وقتی ضارب علی راچاقو زد ماپیکر غرق خونش رو به کناری کشیدیم ؛
🔹پیرمردی آمد وگفت:
⁉️خوب شد همین ومی خواستی؟!
⁉️به توچه ربطی داشت؟!
⁉️چرا دخالت کردی؟!
🔹علی با صدای ضعیف گفت:
((حاج آقا فکر کردم دختر شماست ،من از ناموس شما دفاع کردم.))
#دفاع_مقدس
#امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
https://eitaa.com/joinchat/867369006C2da527cf4a