eitaa logo
امید صادق | سهیل کیارش
4.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4هزار ویدیو
39 فایل
بیانیه گام‌دوم: نخستین توصیه‌ی من امید و نگاه‌ خوشبینانه به آینده‌است.آنچه میگویم یک #امید‌_صادق و متکی به واقعیتهای‌ عینی‌ است. سیاست‌ تبلیغی و رسانه‌ای‌ دشمن،مأیوس‌ سازی مردم،مسئولان و مدیران ما از آینده‌ است. کانال توسط ادمین مدیریت می شود @admin_s_a
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰داستان راستان🔰 🌷یادی از ایران🌷 ❇️ شهید خلبان لشکری برای این روزهایمان که چندروز ماندن در خانه، در کمال امنیت را تاب نمی‌آوریم، به یاد آنان که سالهای اسارت، نام 🍃امام موسی بن جعفر علیه‌السلام 🍃چراغ راهشان بود. ✳️ ببینید، یک عده برای شرف و عزت و ناموس ودین ما چه کشیده اند... ✍ آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!... ✳️ همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود.. ✳️ او اولین کسی بود که رفت و آخرین نفری بود که برگشت!... اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود... ⭕️ وقتی بازگشت، از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او میگفت: برنامه ریزی کرده بودم و هر روز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور میکردم. سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. ⭕️ حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم‌صحبت می شدم. ⭕️ بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد، می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم. ⭕️ این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... 📚کتاب خاطرات دردناک" @Omid_Sadeq
🌷همه بچه هاى لشگر ☀️گرماى هوا همه رو از پا انداخته بود. بيمارستان پر شده بود از آدمای گرما زده. حاج حسین هم گرما زده شده بود و بستری اش کردیم.دكتر بهش سرم وصل کرد و گفت: بهش برسيد. خيلى ضعيف شده.براش کمپوت گیلاس آوردم اما هر کاری کردم نخورد گفتم: آخه چرا نمی خوری؟گفت: همه ی اینایی که اینجا بستری شدند مثل من گرما زده شدند. من چه فرقی باهاشون دارم که باید کمپوت گیلاس بخورم؟! گفتم: حسين آقا!به خدا به همه گيلاس داديم. اين چند تا دونه مونده فقط … گفت: بچه های لشکر چی؟! هروقت همه بچه هاى لشگر گيلاس داشتند بخورند، من هم مى خورم… ☀️شهید آوینی: آن آستین خالی که با باد این سو و آن سو میشود نشان مردانگیست، گاهی باد فقط باید به افتخار حاج حسین بوزد… تا نامردهای روزگار رسوا شوند… https://eitaa.com/joinchat/2061434900Cc21bea41cb