eitaa logo
امید زندگی
271 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۲)🍀 وقال علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الاَْغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ: فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ، وَ اللّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذلِکَ.  حکمت ۳۲۸ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : خداوند سبحان قُوت (و نيازهاى) فقرا را در اموال اغنيا واجب و معين كرده است، ازاين رو هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند مگر به سبب بهره مندى غنى (وممانعت او از پرداخت حق فقير) و خداى متعال (روز قيامت) دراين باره از آنها سؤال وبازخواست مى كند. بخش اول: دِين اغنيا به فقرا امام علیه السلام به يكى از اصول مهم اسلام در اين كلام نورانى اشاره كرده و بيان مى كند كه نظام اقتصادى اسلام نظامى بسيار حساب شده است به گونه اى كه اگر مطابق آن رفتار شود در سراسر كشور فقير و نيازمندى باقى نخواهد ماند. مى فرمايد: «خداوند سبحان قُوت (و نيازهای) فقرا را در اموال اغنيا واجب ومعين كرده است، ازاينرو هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند مگر به سبب بهره مندى غنى (و ممانعت او از پرداخت حق فقير) و خداى متعال (روز قيامت) دراين باره از آنها سؤال و بازخواست مى كند»؛ (إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الاَْغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ: فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ، وَ اللّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذلِکَ). بعضى از شارحان نهج البلاغه اين كلام شريف را به مسئله زكات اشاره دانسته اند و تعبير به «فرض» نيز مى تواند اشاره به همين معنا باشد. روايات فراوانى نيز اين معنا را تأييد مى كند و در آنها تصريح شده كه آنچه به عنوان زكات در اسلام فرض شده دقيقآ به اندازه نياز فقراست، به گونه اى كه اگر همه اغنيا به وظيفه دينى خود در باب زكات عمل كنند فقيرى باقى نخواهد ماند. در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم: «إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ اخْتِبَاراً لِلاَْغْنِيَاءِ وَمَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً وَلاَسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ وَإِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَلا احْتَاجُوا وَلا جَاعُوا وَلا عَرُوا إِلاَّ بِذُنُوبِ الاَْغْنِيَاء... مَا ضَاعَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَلا بَحْرٍ إِلاَّ بِتَرْکِ الزَّكَاةِ وَمَا صِيدَ صَيْدٌ فِي بَرٍّ وَلا بَحْرٍ إِلاَّ بِتَرْكِهِ التَّسْبِيحَ فِي ذَلِکَ الْيَوْمِ؛ یعنی: زكات براى اين تشريع شده است كه اغنيا امتحان شوند و كمكى براى نيازمندان باشد و اگر مردم زكات اموال خود را بپردازند هيچ مسلمانى فقير ونيازمند باقى نمى ماند و همگى به سبب عمل به اين فريضه الهى بى نياز خواهند شد و مردم، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نشدند مگر به گناه اغنيا... هيچ مالى در صحرا و دريا از بين نمى رود مگر به سبب ترك زكات و هيچ صيدى در دريا وصحرا در چنگال صياد گرفتار نمى شود مگر به سبب ترك تسبيح در آن روز». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۳)🍀 وقال علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الاَْغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ: فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ، وَ اللّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذلِکَ.  حکمت ۳۲۸ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : خداوند سبحان قُوت (و نيازهاى) فقرا را در اموال اغنيا واجب و معين كرده است، ازاين رو هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند مگر به سبب بهره مندى غنى (وممانعت او از پرداخت حق فقير) و خداى متعال (روز قيامت) دراين باره از آنها سؤال وبازخواست مى كند. بخش دوم: آنچه در كلام حكيمانه بالا آمد كه خدا دقيقآ نيازهاى فقرا را در اموال اغنيا واجب كرده، در احاديث ديگرى با صراحت بيشترى آمده است؛ در حديثى از امام صادق علیه السلام مىخوانيم: «قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِي عَنِ الزَّكَاةِ كَيْفَ صَارَتْ مِنْ كُلِّ أَلْفٍ خَمْسَةً وَعِشْرِينَ لَمْ تَكُنْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ مَا وَجْهُهَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ كُلَّهُمْ فَعَلِمَ صَغِيرَهُمْ وَكَبِيرَهُمْ وَغَنِيَّهُمْ وَفَقِيرَهُمْ فَجَعَلَ مِنْ كُلِّ أَلْفِ إِنْسَانٍ خَمْسَةً وَعِشْرِينَ مِسْكِيناً وَلَوْ عَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ لايَسَعُهُمْ لَزَادَهُمْ لاَِنَّهُ خَالِقُهُمْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِهِمْ؛ یعنی: راوى عرض مى كند: فدايت شوم بفرماييد چرا زكات بيست و پنج در هزار تعيين شده است (يك چهلم) نه كمتر و نه بيشتر. دليلش چيست؟ امام علیه السلام فرمود : خداى متعال همه انسانها را آفريده و صغير و كبير و غنى و فقيرشان را مى شناسد. از هر هزار انسان معمولاً بيست و پنج نفر نيازمندند (ازاينرو زكات را به همين نسبت قرار داده) و اگر مى دانست اين براى آنها كافى نيست بر آن مى افزود، زيرا او خالق آنها و از همه به آنها آگاه تر است». همين مضمون در دو حديث ديگر از همان حضرت با بيانهاى متفاوتى آمده است. در ضمن از اين حديث استفاده مى شود هرگاه در جامعه اسلامى در هر هزار نفر بيش از بيست و پنج نفر شخص نيازمند و فقير پيدا شود براثر عواملى است كه مظالم انسانها آن را آفريده است. البته آنچه در روايت بالا آمد درمورد زكات حيوانات و طلا و نقره است؛ اما زكات غلات، چنانكه مى دانيم گاه يك دهم و گاه يك بيستم است، بنابراين منظور امام علیه السلام بيان حكمت حكم بوده نه علت حكم كه در تمام مصاديق جارى و سارى است. پایان شرح حدیث ۳۲۸ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
را از بیاموزیم (۲۲۴) أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلّهِ أَلاَّ تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ حکمت ۳۳۰ نهج البلاغه كمترين حقى كه خدا بر شما دارد اين است كه با استمداد از نعمتهايش او را معصيت نكنيد. بخش اول: با نعمتهايش او را معصيت مكن امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى اشاره مى كند و آن اينكه «انسان در برابر نعمتهايى كه خداوند به وى داده كمترين وظيفه اش اين است كه نعمتهايش را وسيله معصيت او قرار ندهد»؛ (أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلّهِ أَلاَّ تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ). نافرمانى مولا هميشه زشت است، ولى زشت ترين حالات نافرمانى و عصيان اين است كه انسان نعمتهاى او را وسيله نافرمانى وى قرار دهد. در بعضى از تواريخ آمده است «سبكتكين» كه از كاركنان عزالدوله بختيار بود بر ضد او خروج كرد. «صابى» نويسنده معروف از طرف عز الدوله نامه اى به او نوشت كه اى كاش مى دانستم با چه وسيله اى بر ضد ما قيام كرده اى، در حالى كه پرچم ما بالاى سرت در اهتزاز است و بردگان ما در طرف راست و چپ تو قرار دارند و اسبهاى سوارى تو علامت ما را بر خود دارند و لباسهايى كه بر تن دارى به وسيله ما بافته شده است و سلاح هايى كه براى دشمنانمان تهيه كرده بوديم در دست توست. از اين مثال تاريخى به خوبى روشن مى شود كه چه اندازه زشت است كه انسان مشمول نعمتى از سوى ديگرى شود و همان نعمت را بردارد و بر ضد او اقدام كند. پيام ديگرى كه اين گفتار حكيمانه دارد اين است كه انسان هر گناهى كه مى كند به يقين با استفاده از يكى از نعمتهاى الهى است؛ چشم، گوش، دست، پا، فكر، قدرت و مواهب ديگر همه نعمتهاى پروردگارند و انسان بدون استفاده از اينها نمى تواند كار خلافى انجام دهد، بنابراين مفهوم كلام اين مى شود كه انسان منصف نبايد هيچ گناهى كند، زيرا هر گناهى مرتكب شود با استفاده از يكى از نعمتهاى خداست و اين كار بسيار شرم آور است. در حديث قدسى آمده است: «مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضَائِي وَلَمْ يَشْكُرْ لِنَعْمَائِي وَلَمْ يَصْبِرْ عَلَى بَلائِي فَلْيَتَّخِذْ رَبّاً سِوَاي وَلْيَخْرُجْ مِنْ أرْضي وَسَمائي؛ كسى كه شكر نعمتهاى مرا به جا نياورد و صبر بر بلا و آزمونهاى من نكند، پروردگارى غير از من را جستجو كند و از ميان زمين و آسمان من خارج شود». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۵)🍀 أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلّهِ أَلاَّ تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ حکمت ۳۳۰ نهج البلاغه كمترين حقى كه خدا بر شما دارد اين است كه با استمداد از نعمتهايش او را معصيت نكنيد. بخش دوم: در حديث ديگرى امام حسين علیه السلام در پاسخ كسى كه گفت: من مرد گناهكارى هستم و نمىتوانم ترك معصيت كنم مرا موعظه اى كن. فرمود: «افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ ذَلِکَ لا تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّانِي اخْرُجْ مِنْ وَلايَةِ اللَّهِ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لا يَرَاکَ اللَّهُ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِي النَّارِ فَلا تَدْخُلْ فِي النَّارِ وَأَذْنِبْ مَا شِئْت؛ پنج چيز را انجام بده سپس هرچه مى خواهى گناه كن. (نخست آنكه) روزىِ خدا را مخور وهرچه مى خواهى گناه كن. (دوم) از ولايت خدا بيرون رو و هرچه مى خواهى گناه كن، (سوم) محلى را طلب كن كه خدا تو را در آنجا نبيند و هر گناهى مى خواهى انجام ده، (چهارم) هنگامى كه فرشته مرگ به سراغ تو مى آيد تا قبض روحت كند او را از خود دور كن سپس هر گناهى مى خواهى انجام ده. (پنجم) هنگامى كه مالك دوزخ تو را وارد آن مى كند مقاومت كن و داخل در آتش مشو وهر گناهى مى خواهى انجام ده». در اين حديث منطق روشنى به كار رفته است و آن اينكه انسان در پنج موقف گرفتار است كه هر يك از آنها براى ترك گناه كافى است: از يكسو دائماً بر سر خوان نعمت خدا نشسته و از رزق او استفاده مى كند. آيا با اين حال وجدان انسانِ بيدار اجازه مى دهد گناهى كند؟ ديگر اينكه دائمآ تحت سرپرستى خداست و خدا فرشتگانى را براى حفظ او مأمور كرده است. آيا شرم آور نيست كه انسان تحت اين حفاظت به معصيت مولايش بپردازد؟ سوم اينكه تمام عالم، محضر خداست آيا شرم آور نيست كه انسان در محضر او مرتكب گناه شود؟ چهارم و پنجم اينكه انسان گنهكار چه بخواهد و چه نخواهد روزى به دست ملك الموت قبض روح مى شود و در عرصه محشر به حساب او مى رسند و او را مجازات خواهند كرد. آيا مى تواند در مقابل فرشته مرگ مقاومت كند و يا بر مالك دوزخ غلبه نمايد؟ حال كه خود را اسير چنگال آنها مى بيند چگونه به خود اجازه مى دهد آشكارا به مخالفت فرمان خدا برخيزد و آلوده انواع گناهان شود؟ فكر كردن در اين امور براى بازداشتن انسان از گناه، به يقين كافى است. پایان شرح حدیث ۳۳۰ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۶)🌿 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً. يَكْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَيَشْنَأُ السُّمْعَةَ. طَوِيلٌ غَمُّهُ،بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ. شَكُورٌ صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ آلْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ آلْعَرِيكَةِ! نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ،وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: انسان باايمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست، سينه اش از هرچيز، گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليمتر) است، از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است، اندوهش طولانى و همتش بلند، سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است، شكرگزار و صبور، بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند، طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و برخوردش با ديگران توأم با نرمش است، دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سختتر و (در پيشگاه خدا) از بَرده تسليم تر است. بخش اول    صفات مؤمنان راستين امام علیه السلام در اين گفتار نورانى صفات مؤمنان راستين را بيان فرموده و هجده وصف براى آنها برمى شمارد. جالب اينكه هر دو فقره، هماهنگى خاصى با هم دارند كه يكى جنبه مثبت را بيان مى كند و ديگرى جنبه منفى را. و اگر در كسى اين اوصاف جمع شود به يقين سزاوار است كه نام مؤمن مخلص بر او بنهند. در وصف اول و دوم مى فرمايد: «انسان باايمان شادى اش در چهره واندوهش در درون قلب اوست»؛ (قال علیه السلام فِي صِفَةِ الْمُوْمِنِ: المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ). اشاره به اينكه شخص باايمان به قدرى صابر و شكيباست كه غم و اندوه خود را در دل نگه مى دارد و در چهره اش چيزى جز شادى نيست؛ شادى از نعمت هاى خدا و شادى در برابر دوستان و معاشران و همين امر جاذبه فوق العاده اى به آنها مى دهد، چراكه هميشه او را شاد و خندان مى بينند و او هرگز نزد كسى زبان به شكوه نمى گشايد و اندوه درون خود را به دوستان ومعاشران منتقل نمى سازد. در حالى كه افراد ضعيف الايمان و كم ظرفيت تا مشكلى براى آنها پيدا مى شود سفره دل خود را در برابر همه كس باز مى كنند ولب به شكايت مى گشايند. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۷)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: .... أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً.  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه 💧امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: سينه اش از هرچيز، گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليم تر) است، بخش دوم    حضرت در سومين و چهارمين صفت مى افزايد: «سينه اش از هرچيز گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليم تر) است»؛ (أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً). اشاره به اينكه حوادث گوناگون زندگى او را تكان نمىدهد، در برابر ناملايمات تحمل مى كند، با همه افراد اعم از دوست و دشمن با سينه گشاده روبرو مى شود، عفو را بر انتقام ترجيح مى دهد و با افرادى كه به او ستم روا مى دارند و دوستانى كه او را در تنگناها محروم و تنها مىگذارند محبت مى ورزد و بدى را با خوبى پاسخ مى گويد. نيز هواى نفس در برابر او ذليل و تسليم است؛ هرگز عنان خويش را به دست هواى نفس نمى سپارد و خواسته هاى دل را با حكم عقل و ايمان كنترل مى كند. جمله اخير تفسير ديگرى نيز دارد و آن اينكه مؤمن از همه در برابر عظمت خدا و در برابر خلق خدا متواضع تر است. در كتاب كافى درباره سعه صدر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله حديث جالبى آمده و آن اينكه امام صادق علیه السلام به يكى از يارانش فرمود: آيا مى خواهى حديثى را براى تو بازگو كنم كه در دست هيچيك از (محدثان) اهل مدينه نيست؟ عرض كرد: آرى. فرمود: روزى پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بود، كنيز يكى از انصار وارد مسجد شد و گوشه لباس پيغمبر صلی الله علیه و آله را گرفت. پيامبر صلی الله علیه و آله برخاست ببيند چه مى خواهد ولى آن كنيز چيزى نگفت و پيغمبر هم به او چيزى نگفت و نشست. بار ديگر آمد و همين كار را تكرار كرد تا سه مرتبه. پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله براى مرتبه چهارم برخاست در حالى كه كنيز پشت سر پيغمبر صلی الله علیه و آله بود. او نخى از لباس پيغمبر صلی الله علیه و آله كشيد و با خود برد. مردم به او گفتند: خدا تو را چنين و چنان كند، پيغمبر صلی الله علیه و آله را سه بار از كار خود بازداشتى و در هيچ مرتبه چيزى نگفتى و او هم چيزى نگفت: از حضرت چه مى خواستى؟ گفت: ما بيمارى داشتيم، خانواده من مرا فرستادند كه نخى از لباس پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله برگيرم تا به وسيله آن بيمار شفا يابد. هنگامى كه تصميم به اين كار گرفتم پيغمبر صلی الله علیه و آله مرا ديد و برخاست. من حيا كردم كه نخى برگيرم در حالى كه او مى ديد مرا و دوست نداشتم كه از او اجازه بخواهم، ازاينرو (پشت سر حضرت رفتم و) آن را گرفتم. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۸)🌿 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ...... يَكْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَيَشْنَأُ السُّمْعَةَ. ....  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ..... از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است، بخش سوم حضرت در پنجمين و ششمين وصف مى فرمايد: «از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است»؛ (يَكْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَيَشْنَأُ السُّمْعَةَ). اين دو وصف درواقع با هم مرتبطند زيرا انسانى كه از برترى جويى متنفر است هرگز دوست ندارد مردم اعمال او را بشنوند و او را بزرگ بشمرند. قرآن م...جيد مىفرمايد: «(تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّآ فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَادآ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)؛ اين سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى دهيم كه اراده برترى جويى در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است!». «سُمعَة» به معناى اين است كه انسان از اينكه ديگران اعمالش را بستايند خشنود شود و سعى كند اعمال خود را به ديگران ارائه دهد تا آنها مدح وثنايش گويند. انسان باايمان رفعت و مقام را نزد خدا مىطلبد و قرب او را مى خواهد ومدح و ثناى الهى را مى جويد نه از مردم و بندگان خدا. فرق ريا با «سُمعة» اين است كه رياكار در همان لحظه كه عملى را انجام مىدهد به مردم نشان مى دهد كه او را انسان خوبى بدانند؛ ولى «سُمعة» كه در اصل به معناى شهرت طلبى و گاه به معناى نيكنامى آمده ازنظر شرعى اين است كه اعمال نيك خود را بعدآ بازگو مىكند تا مردم او را بستايند و يا اينكه دوست دارد مردم از اين و آن بشنوند و او را ستايش كنند و به همين منظور عمل نيكى را انجام مىدهد و اين درواقع نوعى رياكارى است. در روايت پرمعنايى از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مى خوانيم: «ما ذِئْبانِ ضارِيانِ أُرْسِلا في زَريبَةِ غَنَمٍ بِأَكْثَرَ فَسادآ فيها مِنْ حُبِّ الْجاهِ وَالْمالِ فِي دِينِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ؛ یعنی: دو گرگ خونخوار كه آنها را در آغل گوسفندان بفرستند فساد و تباهى آن بيش از علاقه افراطى به مال و جاه طلبى در دين مرد مسلمان نيست». همين معنا در كتاب كافى از امام باقر و امام صادق ع با تفاوت مختصرى آمده است. امام باقر علیه السلام مى فرمايد: «مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِي غَنَمٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ هَذَا فِي أَوَّلِهَا وَهَذَا فِي آخِرِهَا بِأَسْرَعَ فِيهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَالشَّرَفِ فِي دِينِ الْمُوْمِنِ؛ یعنی: دو گرگ خونخوار كه در گله گوسفندى كه شبان نداشته باشد رها شوند يكى در آغاز گله و ديگرى در آخر گله، فسادشان بيش از حب مال وجاه در دين انسان مؤمن نيست. (بلكه خطرناكتر است)». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۲۹)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ..... طَوِيلٌ غَمُّهُ،بَعِيدٌ هَمُّهُ، .  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ...... اندوهش طولانى و همتش بلند، ..... بخش چهارم آنگاه در هفتمين و هشتمين وصف مى فرمايد: «اندوهش طولانى و همتش بلند است»؛ (طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ). اندوهش براى خطاهايى كه از او سرزده و آتش دوزخ كه ممكن است دامن او را بگيرد، و همّت والاي او در مسير تحصيل رضاى خدا و اسباب ورود در بهشت است و اين دو وصف كه درواقع يكى جنبه منفى دارد و ديگرى مثبت، تشكيل دهنده همان تعادل خوف و رجاست كه از شرايط اصلى ايمان محسوب مى شود. شبيه اين معنا در صفات پرهيزكاران در خطبه ۱۹۳ (خطبه معروف به همّام) نيز آمده است. در يك جا مىفرمايد: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ» و در جاى ديگر مىافزايد: «لا يَرْضَوْنَ مِنْ أعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ». آرى! آنها از يكسو اندوه كيفر و عذاب در برابر خطاها قلبشان را مىفشارد واز سوى ديگر شوق لقاءالله در پرتو اعمال صالح به آنها آرامش مى دهد. اين سخن را با دو حديث درباره حزن و همت پايان مى دهيم. رسول خدا صلی الله علیه و آله در حديثى به اباذر مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى مِثْلِ طُولِ الْحُزْن؛ یعنی: به مانند طول حزن، كسى خداى متعال را پرستش نكرده است. (اندوه در برابر مسئوليتها آن هم اندوهى كه در درون دل است نه در چهره)». اميرمؤمنان علیه السلام درباره علوّ همت مى فرمايد: «مَنْ شَرَفَتْ هِمَّتُهُ عَظُمَتْ قِيْمَتُهُ؛ یعنی: كسى كه همت والا دارد، ارزش او بسيار است». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۰)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ..... كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ. .....  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ..... سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است، ...... بخش پنجم سپس در نهمين و دهمين وصف مى فرمايد: «سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است»؛ (كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ). اشاره به اينكه از فضول كلام و سخنان غير ضرورى پرهيز مى كند و چيزى از اوقات او به هدر نمى رود و هميشه مشغول به كار مثبتى است. اين دو وصف با هم رابطه دارند؛ زيرا كسى كه مشغول پرگويى است وقت خود را در اين امر بيهوده تلف مى كند و به كارهاى اساسى و لازم نمى رسد. به عكس، آنها كه كثيرالسكوت هستند وقت كافى براى انجام وظايف مهم خويش دارند. درباره اهميت سكوت و نقش فوق العاده آن در تهذيب نفس و مبارزه با وسوسه هاى شيطان و اينكه بايد در چه مواردى سكوت كرد و در چه مواردى سخن گفت، بسيار سخن گفته ايم ولى در اين زمينه هرچه گفته شود كم است، زيرا قسمت مهمى از گناهان كبيره با زبان انجام مى شود؛ درباره اهميت سكوت همين بس كه در حديثى كه در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است مىخوانيم: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَيْحَکَ وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ؛ مردى خدمت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا! توصيه اى به من كنيد. فرمود: زبانت را حفظ كن. بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! به من توصيه اى بفرماييد و حضرت همان كلام را تكرار كرد. بار سوم نيز همين درخواست را ذكر كرده و پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله او را به حفظ زبان توصيه كرد و افزود: واى بر تو. آيا جز آنچه فرآورده زبان مردم است آنها را با صورت در آتش دوزخ فرو مى افكند؟». اشاره به اينكه بيشترين عامل گرفتارى انسانها در قيامت فرآورده هاى زبان آنهاست. اينكه مى فرمايد: «با صورت در آتش دوزخ انداخته مىشوند» علاوه بر اينكه بدترين شكل افتادن در دوزخ است، به سبب آن است كه زبان و دهان انسان در صورت اوست و عامل اصلى گناه، پيش از بقيه جسم انسان، در آتش افكنده مى شود. در حديث ديگرى از همان حضرت جمله تكان دهنده ديگرى آمده است، مى فرمايد: «مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَحَضَرَ عَذَابُهُ؛ یعنی: كسى كه سخنش را جزء اعمالش حساب نكند (و بى پروا هرچه بر سر زبانش آمد بگويد) خطاهايش زياد مى شود و مجازاتش حاضر مى گردد». مشكل مهم در آفات و گناهان زبان اين است كه غالبآ در ارتباط با حقوق ديگران است و جبران كردن حقوق از دست رفته ديگران به سبب غيبت وتهمت و سخن چينى و اهانت و ايذاء و نسبت هاى ناروا دادن و امثال آن، كار آسانى نيست. اينكه مى فرمايد: «مؤمن كسى است كه وقتش مشغول است» نه به اين معناست كه دائم مشغول عبادت و تلاوت قرآن و ذكر الله است، بلكه اوقات شبانه روز را به گونه اى تقسيم مى كند كه به تمام كارهاى ضرورى برسد. «مؤمن بايد ساعات شبانه روز خود را تقسيم كند، بخشى را به عبادت پروردگار و مناجات با او بپردازد و در بخش ديگرى به تأمين معاش و در بخش سومى به تفريحات سالم. (و اگر اين كار انجام شود تمام وقت انسان را براى انجام كارهاى ضرورى و وظايف الهى اشغال خواهد ساخت). 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۱)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ...... شَكُورٌ صَبُورٌ، ......  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ....... شكرگزار و صبور، ...... بخش ششم آنگاه امام علیه السلام به سراغ يازدهمين و دوازدهمين وصف مؤمنان راستين رفته مى فرمايد: «شكرگزار و صبور است»؛ (شَكُورٌ صَبُورٌ). «شكور» صيغه مبالغه از ماده «شكر» است يعنى شخص بسيار شكرگزار؛ كسى كه پيوسته با قلب و زبان و اعضاى خود شكر نعمتهاى الهى را به جا مى آورد و از صاحب نعمت هرگز غافل نيست. «صبور» نيز صيغه مبالغه از ماده صبر است و همچون «صبار» كه در قرآن مجيد آيه ۵ سوره «ابراهيم» و ۳۳ سوره «شورى» آمده، به معناى كسى است كه بسيار صابر و شكيباست. حوادث روزگار او را دگرگون نمى سازد و در برابر آزمونهاى الهى صابر است. در بلاها عنان اختيار را از دست نمى دهد و زبان به شكوه نمى گشايد و جزع و بى تابى نمى كند. درواقع اين دو وصف، حال مؤمنان راستين را در نعمت و بلا ترسيم مى كند؛ به هنگام نعمت شاكر و به هنگام بلا صابرند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفرى كوتاه سوار بر شترى بود. ناگهان از شتر فرود آمد و پنج بار سجده به جاى آورد. هنگامى كه سوار بر مركب شد همراهان عرض كردند: اى رسول خدا! ما ديديم كارى انجام دادى كه تا كنون انجام نداده بودى. فرمود: آرى. جبرئيل بر من نازل شد و بشارات فراوانى از سوى خداى متعال به من داد (پنج بشارت) من براى هر بشارتى سجده شكرى به جاى آوردم». به همين دليل در حديث ديگرى آمده كه شما نيز چنين كنيد. امام صادق علیه السلام مى فرمايد: هنگامى كه يكى از شما به ياد نعمتى از سوى خداوند متعال بيفتد صورت بر خاك بگذارد و خدا را شكر گويد. اگر سوار باشد پياده شود و بر خاك سجده كند و اگر به جهت انگشت نما شدن نمى تواند پياده شود، صورت بر قربوس (برآمدگى جلوى زين) بگذارد و اگر توان آن را نيز نداشته باشد صورت بر كف دست بگذارد و خدا را بر نعمتى كه بر او ارزانى داشته است شكر وسپاس گويد». درمورد اهميت صبر نيز آيات و روايات، بسيار است و مرحوم كلينى در جلد دوم كافى بابى در اهميت صبر منعقد كرده و بيست و پنج روايت در آن آورده است؛ از جمله در حديثى از امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: هنگامى كه جنازه مومن وارد قبر مى شود نماز در طرف راست و زكات در طرف چپ قرار مى گيرد و نيكوكارى بر او سايه مى افكند و صبر و شكيبايى در گوشه اى واقع مى شود. هنگامى كه دو فرشته مأمور سوال بر او وارد مى شوند، صبر به نماز و زكات و نيكوكارى مى گويد: به كمك صاحبتان برويد و هرگاه ناتوان شديد من به يارى او خواهم آمد». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
🍀 را از بیاموزیم (۲۳۲)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ..... مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، .....  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ..... بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند، طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و برخوردش با ديگران توأم با نرمش است، ........ بخش هفتم آنگاه امام علیه السلام در سيزدهمين و چهاردهمين مى فرمايد: «بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند»؛ (مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ). «مَغْمُور» به كسى گفته مى شود كه غرق در چيزى باشد. مومنان راستين غرق در فكر و انديشه اند؛ تفكر در عظمت و قدرت پروردگار و نشانه هاى او در جهان هستى. تفكر درباره آخرت و سرنوشت او در آن روز و تفكر در حل مشكلات مردم. «ضَنين» به معناى بخيل است و «خَلَّت» به فتح خاء (بر وزن رحمت) به معناى نياز و حاجت. مفهوم جمله اين مى شود كه او در اظهار حاجتش به ديگران بخيل است و تا امكان داشته باشد دست حاجت به سوى ديگران دراز نمىكند و اين نشانه شخصيت و عمق فكر آدمى است. در بعضى از نسخه ها «خُلَّت» به ضم خاء (بر وزن نصرت) آمده كه به معناى دوستى است و مفهوم جمله اين مىشود كه: او در انتخاب دوست، بسيار سختگير و ژرف انديش است و تا شايستگى هاى لازم را در كسى نبيند دست دوستى به سوى او دراز نمى كند. اين احتمال نيز در تفسير اين جمله داده شده است كه او هنگامى كه دوستى را انتخاب كند براى حفظ دوستى مىكوشد و در برابر از دست دادن آن بخيل وسختگير است. درباره اهميت فكر، همين بس كه خداوند متفكران را به عنوان (أُولُوا الاَْلْباب؛ صاحبان مغز) معرفى كرده و پس از آن كه تفكر درباره آفرينش آسمان وزمين و ساير پديده هاى جهان هستى را مى ستايد، مى فرمايد: (كسانى كه چنين هستند مصداق أوُلُوا الاْلْباب اند). 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۳)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ..... مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، .....  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ..... بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند، طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و برخوردش با ديگران توأم با نرمش است، ........ بخش هشتم دعوت به تفكر در عالم هستى و در حالات پيشينيان و عبرت گرفتن از سرنوشت آنها و تفكر درباره مسئوليت هايى كه انسان در پيشگاه خدا و خلق بر عهده دارد در بسيارى از آيات قرآن آمده است و در مجموع استفاده مى شود كه اسلام اهميت فوق العاده اى به مسئله فكر و انديشه در امور سرنوشت ساز مى دهد. اهميت تفكر تا آن اندازه است كه برترين عبادت شمرده شده است، امام صادق علیه السلام مى فرمايد: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِى اللَّهِ وَفِى قُدْرَتِهِ؛ برترين عبادت، دوام تفكر درباره خدا و قدرت اوست». در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام آمده است: «لَيسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِى أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ عبادت، تنها به كثرت نماز و روزه نيست. عبادت واقعى، تفكّر در كار خداى متعال است. (در امور مربوط به آفرينش و نظامات جهان هستى». اميرمومنان على علیه السلام تفكر را سرچشمه خوبى ها و اعمال نيك مى شمارد ومى فرمايد: «إِنَّ التَّفَكُّرَ يدْعُو إِلَى الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ» امام مجتبى علیه السلام تفكر را پدر ومادر تمام نيكى ها معرفى مى كند و مى فرمايد: «التَّفَكُّرُ أَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَأُمِّهِ». درمورد عدم اظهار حاجت نزد ديگران نيز در آيات و روايات، اشارات وتأكيداتى ديده مىشود. قرآن مجيد در يك جا از آن به (تعفّف) تعبير كرده است ومى فرمايد: (گروهى از نيازمندان هستند كه شخص جاهل و بى خبر به سبب كثرت تعفّف، آنها را غنى و بى نياز مى پندارد)؛ (يحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف). در حديث پرمعنايى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام از پدران بزرگوارش مى خوانيم: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً لاَِنَّهُ لَمْ يرُدَّ أَحَداً وَلَمْ يسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ خدا تنها به اين دليل ابراهيم را خليل خود قرار داد كه هيچ سائلى را رد نكرد و هرگز از كسى درخواستى نداشت». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۴)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ...... سَهْلُ آلْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ آلْعَرِيكَةِ! .......  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ....... طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و برخوردش با ديگران توأم با نرمش است بخش نهم سپس امام علیه السلام در وصف پانزدهم و شانزدهم كه هماهنگى كامل با هم دارند مىفرمايد: ‏«(مؤمن راستين) طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) وبرخوردش با ديگران توأم با نرمش است»؛ ‏(سَهْلُ آلْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ آلْعَرِيكَةِ!). ‏ ‏گرچه اين دو وصف، مفهوم نزديكى با هم دارند ولى با دقت، تفاوت ميان آنها روشن مى شود: ‏«سَهْلُ الْخَليقَة» بودن با توجه به اينكه «خليقة» به معناى خُلق وطبيعت است اين است كه انسان در زندگى سختگير نباشد. ‏فلان وسيله اگر حاصل نشد ناراحتى نكند. ‏فلان غذا به موقع نرسيد، نرسد. ‏نظم در زندگى او حاكم است؛ اما چنان نيست كه اگر چيزى به موقع حاصل نشد ابراز ناراحتى كند. ‏به بيان ديگر كسانى هستند كه فى المثل اگر بر سر سفره، فلان چيز و فلان چيز نباشد دست از سفره مى كشند و ابراز ناراحتى مىكنند؛ ‏ولى مؤمنان راستين آسانگيرند؛ ‏با هر غذايى سد جوع مىكنند ‏و در زندگى مقيد به قيود دنياپرستان نيستند. ‏ ‏ولى «لَيِّنُ الْعَريكَة» رابطه انسان را با اشخاص ديگر بيان مى كند، ‏زيرا «عَريكَة» (با توجه به اينكه در اصل به معناى چرمى است كه به واسطه نرم بودن، دباغ را به ناراحتى نمى اندازد و سپس به معناى طبيعت انسانى استعمال شده است) به اين معناست كه در برخورد با ديگران ملايم و مهربان و تسليم است ‏ومردم از معاشرت با او لذت مى برند. ‏بنابراين «سَهْلُ الْخَليقَةَ» مى تواند اشاره به سختگيرى نكردن در زندگى شخصى انسان باشد ‏و «لَيّن الْعَريكَة» اشاره به نرمش او در مقابل بستگان، دوستان و ديگران. ‏اين همان چيزى است كه در قرآن مجيد يكى از صفات برجسته پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله شمرده شده است آنجا كه مى فرمايد: ‏«(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّآ غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ)؛ ‏یعنی: ‏به بركت رحمت الهى در برابر آنها (مردم) نرم (و مهربان) شدى و اگر خشن و سنگدل (و تندخو) بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند». ‏بعضى از شارحان اين دو وصف را به يك معنا برگردانده و مترادف دانسته اند در حالى كه ظاهرآ چنين نيست. ‏در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم: ‏«اَلْمُومِنُونَ هَيِّنُونَ لَيِّنُونَ كَالْجَمَلِ الاَْلُوفِ إذا قُيِّدَ انْقادَ وَإنْ أُنيخَ اسْتَناخَ؛ ‏یعنی: ‏مؤمنان نرمخو و آسان گيرند، مانند شتر رام كه او را به هر طريق (صحيح و مناسبى) ببرند منقاد و مطيع است ‏ ‏(در بعضى از روايات در اين فقره آمده است: ‏«وَإنْ اُنيخَ عَلى صَخْرَةٍ اسْتَناخَ؛ ‏اگر او را روى قطعه سنگى بخوابانند مى خوابد)». ‏بديهى است كه منقاد بودن مؤمن در برابر دوستانى است كه او را دعوت به خير و صلاح مى كنند. ‏اين سخن را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله پايان مى دهيم، فرمود : ‏«لاَُخْبِرَنَّكُمْ عَلى مَنْ تَحْرِمُ النّارُ عَلَيْهِ غَدآ؟ عَلى كُلِّ هَيِّنٌ لَيِّنٌ قَريبٍ سَهْلٍ؛ ‏یعنی: ‏آيا به شما خبر بدهم كه آتش دوزخ فرداى قيامت بر چه كسى حرام مىشود؟ ‏بر كسانى كه نرمخو و ملايم و صميمى و آسانگير هستند». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۵)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ...... نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ،وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ....... دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سختتر و (در پيشگاه خدا) از بَرده تسليم تر است. بخش دهم ‏ ‏آنگاه امام علیه السلام در هفدهمين و هجدهمين اوصافى كه براى مؤمنان راستين بيان كرده و گفتار خود را با آن پايان مى دهد، مى فرمايد: ‏«دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سختتر و (در پيشگاه خدا) از برده تسليمتر است»؛ ‏(نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ، وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ). ‏ ‏آرى! مؤمنان ازنظر روحى فوق العاده قوى و نيرومندند، به گونه اى كه در روايات به كوه تشبيه شده اند. ‏مرحوم مولا محمد صالح مازندرانى در شرح اصول كافى مى گويد: در حديثى آمده است: ‏«الْمُؤمِنُ كَالْجَبَلِ لاتُحَرِّكُهُ الْعواصِفُ؛ ‏مؤمن همچون كوه است كه تندبادها او را تكان نمىدهد». ‏آرى! تندبادها كوهها را تكان نمى دهند، بلكه كوهها هستند كه مسير طوفانها را تغيير مى دهند و به اين ترتيب نه تنها طوفان حوادث، مؤمنان را از مسير خود منحرف نمى سازد، بلكه آنها هستند كه طوفانها را به مسيرهاى صحيح هدايت مى كنند. ‏ ‏در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم: ‏پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از كنار جمعيتى مى گذشت كه آنها سنگى را براى زورآزمايى (يكى پس از ديگرى) برمى داشتند.. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ‏اين كار براى چيست؟ ‏عرض كردند: ‏مى خواهيم به اين وسيله فرد محكمتر و قوى تر را بشناسيم. ‏پيامبرصلی الله علیه و آله فرمود: ‏مى خواهيد از محكمترين و قوى ترين، شما را باخبر كنم؟ ‏عرض كردند: ‏آرى. فرمود: ‏محكمترين و قوى ترين شما كسى است كه هنگامى كه از شخص يا چيزى راضى مى شود به خاطر او به گناه و باطل اقدام نمى كند ‏و هنگامى كه به شخص يا چيزى خشمگين مى گردد خشم، او را از سخن حق بيرون نمى كند ‏و به هنگام قدرت به سراغ چيزى كه حق او نيست نمى رود». ‏البته مؤمنان راستين با چنين قوت و قدرت، هنگامى كه در پيشگاه خدا قرار مى گيرندهمچون بنده ذليل و تسليمى هستند كه بدون اراده او قدمى برنمى دارند ودر برابر حق خاضعند. ‏درواقع دو وصف اخير دو بعد شخصيت مؤمنان راستين را نشان مى دهد؛ از يكسو استقامت و استحكام آنها را در برابر حوادث سخت بيان مى كند و از سوى ديگر فروتنى و تسليمشان را در برابر پروردگار. پایان شرح حکمت ۳۳۳ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️ 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۶)🍀 وقال علیه السلام: لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الآجَلَ وَمَصِيرَهُ لاََبْغَضَ الاَْمَلَ وَغُرُورَهُ.   حکمت ۳۳۴ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : اگر انسان، سرآمد زندگى و عاقبت كار خود را مى ديد، آرزوهاو غرور ناشى از آن را دشمن مى شمرد. بخش اول: اگر پايان كار را مى ديديد... امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى فرمايد كه هركس در آن بينديشد و با تمام وجود باور كند از دنياپرستى كنار خواهد رفت. مى فرمايد: «اگر انسان، سرآمد زندگى و عاقبت كارش را مى ديد، آرزوها و غرورش را دشمن مى شمرد»؛ (لَوْ رَأَى لْعَبْدُ الآجَلَ وَمَصِيرَهُ لاََبْغَضَ الاَْمَلَ وَغُرُورَهُ). سرآمد زندگى و پايان عمر بر هيچكس روشن نيست؛ خواه جوان باشد يا پير، سالم باشد يا زمين گير، زيرا هر روز ممكن است حادثه اى رخ دهد. و حتى جوانان و افراد سالم و نيرومند را با خود از اين جهان ببرد. اينكه انسان از پايان عمر خويش به طور دقيق آگاه نيست، گاهى سبب اشتباه او مى شود و زندگى را جاودانه مى پندارد، دامنه آرزوهايش گسترش پيدا مى كند و غرور ناشى از آن تمام وجود او را فرا مى گيرد. البته مكتوم بودن پايان زندگى فلسفه مهمى دارد و آن اين است كه: اگر هركس از پايان عمر خود باخبر بود، هرگاه پايان آن را نزديك مى ديد در اضطراب شديدى به سر مى برد و زندگى در كام او تلخ مى شد و اگر پايان آن را دور مى ديد در غفلت و غرور فرو مى رفت، خداوند آن را مكتوم داشته تا انسان دائمآ در ميان خوف و رجا باشد، نه زندگى در كامش تلخ شود و نه غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز او را احاطه كند. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️ 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۷)🍀 وقال علیه السلام: لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الآجَلَ وَمَصِيرَهُ لاََبْغَضَ الاَْمَلَ وَغُرُورَهُ.   حکمت ۳۳۴ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : اگر انسان، سرآمد زندگى و عاقبت كار خود را مى ديد، آرزوهاو غرور ناشى از آن را دشمن مى شمرد. بخش دوم: امام صادق علیه السلام در حديث معروف مُفضّل اين مطلب را با عبارات زيبايى بيان كرده، مى فرمايد: «اى مفضل! در اين امر انديشه كن كه خداوند مدت حيات انسان را بر انسان پوشيده داشت؛ چراكه اگر مقدار عمر خود را مىديد و كوتاه بود هرگز زندگى براى او گوارا نبود، زيرا هر زمان در انتظار مرگ بود و انتظار وقتى را مى كشيد كه مى دانست پايان عمر است. و همچون كسى بود كه اموالش بر باد رفته و يا نزديك است بر باد برود، چنين كسى احساس فقر مى كرد و از فناى اموالش وحشت به او دست مىداد با اينكه وحشتى كه بر انسان از فناى عمر دست مى دهد بيش از وحشتى است كه از فناى مال دست مىدهد، زيرا كسى كه مالش كم مىشود يا از بين مى رود اميد دارد در آينده مال ديگرى به دست بياورد؛ اما كسى كه يقين به پايان عمر خود داشته باشد نوميدى مطلق بر او حاكم مى شود، و هرگاه عمر طولانى داشته باشد و مطمئن به بقاى در دنيا گردد در لذات و گناهان فرو مى رود و چنين مى پندارد كه فعلا به شهوترانى مى پردازم ودر اواخر عمر كه از آن آگاهم به سراغ توبه مى روم! (و به اين دليل خداوند مقدار عمر را بر انسان مخفى داشته است)». ولى اميرالمؤمنين علیه السلام از زاويه ديگرى به اين مسئله مى نگرد و مى فرمايد: اگر هركس باخبر بود ـ خواه عمر خود را طولانى مى ديد يا كوتاه ـ و مشاهده مى كرد با سرعت به مقصد نهايى و پايان عمر نزديك مى شود همين حركت پرشتاب به سوى پايان عمر سبب مى شد كه آرزوها و غرور ناشى از آن را دشمن بشمارد. به راستى عمر با شتاب مى گذرد؛ هنوز دوران كودكى تمام نشده جوانى فرا مى رسد، جوانى تمام نشده كهولت و سپس پيرى و فرسودگى است. بسيارند كسانى كه به گذشته عمر خود مى نگرند و مى گويند چه با سرعت گذشت؛ چقدر كوتاه بود؛ چه اندازه در غفلت و غرور بوديم. البته مؤمنان راستين و آگاه گرچه از پايان عمر خود باخبر نيستند؛ ولى با توجه به احوال ديگران دائمآ آماده ترك دنيا هستند و به همين دليل تلاش وكوشش بيشترى براى سراى آخرت و انجام كارهاى خير دارند و هرگز گرفتار آرزوهاى دور و دراز و غرور و غفلت نمى شوند. پایان شرح حکمت ۳۳۴ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️ 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۸)🌿 وقال علیه السلام:الْمَسْؤُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِدَ.  حکمت ۳۳۶ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : كسى كه از او درخواستى شده، تا وعده نداده آزاد است. (ولى پس از وعده دادن در گرو وعده خويش است و تا به آن وفا نكند آزاد نمى شود)» بخش اول: انسان در گرو وعده هاى خويش است: گفتارى است بسيار پرمعنا وحكيمانه. امام علیه السلام مى فرمايد: «كسى كه از او درخواستى شده، تا وعده نداده آزاد است»؛ (الْمَسْؤُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِدَ). اشاره به اينكه پس از وعده دادن در گرو وعده خويش است و تا به آن وفا نكند آزاد نمى شود. علامه مجلسى؛ در بحارالانوار آن را از كتاب العدد القوية، تأليف مرحوم علامه حلى با اضافه اى به اين صورت آورده است: «الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِدَ وَالْمَسْئُولُ مُسْتَرَقٌّ حَتَّى يُنْجِزَ؛ آنكس كه از او درخواستى شود آزاد است تا زمانى كه وعده نداده، و برده است تا زمانى كه به وعده خود وفا كند». روشن است كه حرّيّت و بردگى در اين گفتار حكيمانه جنبه مجازى دارد ومنظور اين است كه اشخاص حر از هر نظر آزادند و در قيد اسارت ديگرى نيستند؛ ولى برده در قيد اسارت ديگرى است و انسان تا وعده نداده آزاد است؛ اما هرگاه وعده اى به ديگرى بدهد گويا زنجير اسارتى را بر گردن خود نهاده و تا به وعده اش وفا نكند از گردن او برداشته نخواهد شد. پيامى كه اين كلام دارد مسئله لزوم وفاى به وعده است؛ مبادا كسى وعده بدهد باز هم خود را آزاد پندارد و گمان كند هيچ وظيفه و مسئوليتى در برابر وعده اى كه داده است بر دوش ندارد. بايد خود را همچون اسيرى بداند كه تا وعده اش را وفا نكند آزاد نمى شود. اهميت وفاى به عهد: بسيارى از افراد درمورد وعده ها و عهدهاى خود بى اعتنا و سهل انگارند در حالى كه قرآن مجيد و روايات اسلامى به آن اهميت فوق العاده اى داده اند. قرآن مجيد مىفرمايد: «(وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولا)؛ به عهد خود وفا كنيد كه از عهد (در قيامت) سؤال مى شود». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️ 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۹)🍀 وقال علیه السلام:الْمَسْؤُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِدَ.  حکمت ۳۳۶ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : كسى كه از او درخواستى شده، تا وعده نداده آزاد است. (ولى پس از وعده دادن در گرو وعده خويش است و تا به آن وفا نكند آزاد نمى شود)» بخش دوم: رسول خدا صلی الله علیه و آله مى فرمايد: «الْعِدَةُ دَيْنُ وَيْلٌ لِمَنْ وَعَدَ ثُمَّ أخْلَفَ وَيْلٌ لِمَنْ وَعَدَ ثُمَّ أخْلَفَ وَيْلٌ لِمَنْ وَعَدَ ثُمَّ أَخْلَفَ» یعنی: وعده به منزله بدهكارى است. واى به حال كسى كه وعده مى دهد و خلاف مى كند، واى به حال كسى كه وعده مىدهد وخلاف مى كند، واى به حال كسى كه وعده مىدهد و خلاف مى كند» ازاين روايت استفاده مى شود كه وعده به منزله بدهكارى شديد و مؤكد است كه افراد باايمان بايد به آن عمل كنند. البته ازنظر فقهى، وعده هاى ابتدايى كه در ضمن عقد و قراردادى نباشد واجب العمل نيست؛ ولى از آيات و روايات استفاده مى شود كه مستحب بسيار مؤكدى است؛ گويا ديواربه ديوار واجبات مؤكد است. بر اين پايه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در حديث ديگرى مى فرمايد: «الواعِدُ بِالْعِدَةِ مِثْلُ الدَّيْنِ أوْ أَشَدَّ؛ یعنی: كسى كه وعده اى مى دهد (وعده اش) مانند بدهكارى يا شديدتر از آن است» اميرمؤمنان على علیه السلام مى فرمايد: «ما باتَ لِرَجُلٍ عِنْدي مَوْعِدٌ قَطُّ فَباتَ يَتَمَلْمَلُ عَلى فِراشِهِ لِيَغْدُو بِالظَّفَرِ بِحاجَتِهِ أشَدُّ مِنْ تَمَلْمُلِي عَلى فِراشي حِرْصآ عَلَى الْخُروجِ إلَيْهِ مِنْ دَيْنٍ عُدْتُهُ وَخَوْفآ مِنْ عائِقٍ يُوجِبُ الْخُلْفَ فَإِنَّ خُلْفَ الْوَعْدِ لَيْسَ مِنْ أخْلاقِ الْكِرامِ؛ یعنی: كسى كه وعده اى به او داده ام و شب هنگام در بسترش بيدار است ولحظه شمارى مى كند كه صبح شود و نزد من آيد و حاجتش برآورده شود، ناراحتى و انتظار او هرگز از ناراحتى من شب هنگام در بسترم بيشتر نيست، چرا كه انتظار مى كشم به سراغ او بروم و از دِين وعده او درآيم. مبادا مانعى سبب خلف وعده شود، زيرا خلف وعده از اخلاق انسان هاى باشخصيت وبزرگوار نيست». روايات درباره نكوهش خلف وعده در منابع اسلامى بسيار است. اين گفتار را با حديثى از امام صادق علیه السلام پايان مىدهيم، فرمود: «عِدَةُ الْمُوْمِنِ أَخَاهُ نَذْرٌ لاكَفَّارَةَ لَهُ فَمَنْ أَخْلَفَ فَبِخُلْفِ اللَّهِ بَدَأَ وَلِمَقْتِهِ تَعَرَّضَ وَذَلِکَ قَوْلُهُ (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ)؛ یعنی: وعده مؤمن به برادرش نوعى نذر است، هرچند كفاره ندارد و هركس خلف وعده كند درواقع با خدا مخالفت كرده و خود را در معرض خشم او قرار داده و اين همان چيزى است كه قرآن مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد چرا سخنى مىگوييد كه به آن عمل نمى كنيد؟ اين كار موجب خشم عظيم در پيشگاه خداست كه سخنى بگوييد و به آن عمل نكنيد». پایان شرح حکمت ۳۳۶ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️ را از بیاموزیم (۲۴۰)🍀 وقال علیه السلام:الْغِنَى الاَْكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ.  حکمت ۳۴۲ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : برترين بى نيازى، يأس و چشم پوشى است از آنچه در دست مردم است. بخش اول: برترين بى نيازى: امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اخلاقى و مهم اشاره كرده مى فرمايد: «برترين بى نيازى آن است كه از آنچه در دست مردم است چشم بپوشى و مأيوس باشى»؛ (الْغِنَى الاَْكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ). اين يك واقعيت است كه هركس چشمداشتى به اموال و امكانات و مقامات ديگران داشته باشد به همان نسبت كوچك و موهون مى شود. و تا انسان به اموال و امكانات ديگران بى اعتنا نباشد حقيقت غنا و بى نيازى را درك نمى كند. «غنى» تنها با داشتن ثروت نيست. بسيارند ثروتمندانى كه درواقع فقيرند، زيرا چنان بخيلند كه نه ديگران از ثروتشان استفاده مى كنند و نه حتى خودشان، و چنان حريصند كه به آنچه دارند قانع نيستند و چشم به اموال و ثروتهاى ديگران دوخته اند. اينگونه افراد در عين غناى ظاهرى، در باطن، فقير وبيچاره اند. در مقابل، كسانى هستند كه زندگى ساده و زاهدانه اى دارند و به حسب ظاهر دستشان از مال دنيا كوتاه است؛ اما همان را كه دارند با ديگران تقسيم مىكنند وهرگز چشم به اموال و ثروت ديگران نمىدوزند. اينها گرچه در چشم ظاهربينان فقيرند؛ اما ازنظر اولياء الله برترين اغنيا محسوب مى شوند. درواقع آنچه امام علیه السلام در اين كلام نورانى فرموده مىتواند برگرفته از آيات قرآن مجيد باشد. آنجا كه قرآن، پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله را مخاطب ساخته چنين مى گويد: «(وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجآ مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَيْرٌ وَأَبْقَى)؛ یعنی: و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، كه به گروههايى از آنان داده ايم، ميفكن! اينها شكوفه هاى زندگى دنياست؛ تا آنان را در آن بيازماييم؛ و روزىِ پروردگارت بهتر و پايدارتر است!». شبيه همين معنا در آيه ۸۸ سوره «حجر» نيز آمده است. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️ را از بیاموزیم (۲۴۰)🍀 وقال علیه السلام:الْغِنَى الاَْكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ.  حکمت ۳۴۲ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : برترين بى نيازى، يأس و چشم پوشى است از آنچه در دست مردم است. بخش اول: برترين بى نيازى: امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اخلاقى و مهم اشاره كرده مى فرمايد: «برترين بى نيازى آن است كه از آنچه در دست مردم است چشم بپوشى و مأيوس باشى»؛ (الْغِنَى الاَْكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ). اين يك واقعيت است كه هركس چشمداشتى به اموال و امكانات و مقامات ديگران داشته باشد به همان نسبت كوچك و موهون مى شود. و تا انسان به اموال و امكانات ديگران بى اعتنا نباشد حقيقت غنا و بى نيازى را درك نمى كند. «غنى» تنها با داشتن ثروت نيست. بسيارند ثروتمندانى كه درواقع فقيرند، زيرا چنان بخيلند كه نه ديگران از ثروتشان استفاده مى كنند و نه حتى خودشان، و چنان حريصند كه به آنچه دارند قانع نيستند و چشم به اموال و ثروتهاى ديگران دوخته اند. اينگونه افراد در عين غناى ظاهرى، در باطن، فقير وبيچاره اند. در مقابل، كسانى هستند كه زندگى ساده و زاهدانه اى دارند و به حسب ظاهر دستشان از مال دنيا كوتاه است؛ اما همان را كه دارند با ديگران تقسيم مىكنند وهرگز چشم به اموال و ثروت ديگران نمىدوزند. اينها گرچه در چشم ظاهربينان فقيرند؛ اما ازنظر اولياء الله برترين اغنيا محسوب مى شوند. درواقع آنچه امام علیه السلام در اين كلام نورانى فرموده مىتواند برگرفته از آيات قرآن مجيد باشد. آنجا كه قرآن، پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله را مخاطب ساخته چنين مى گويد: «(وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجآ مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَيْرٌ وَأَبْقَى)؛ یعنی: و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، كه به گروههايى از آنان داده ايم، ميفكن! اينها شكوفه هاى زندگى دنياست؛ تا آنان را در آن بيازماييم؛ و روزىِ پروردگارت بهتر و پايدارتر است!». شبيه همين معنا در آيه ۸۸ سوره «حجر» نيز آمده است. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️ 🍀 را از بیاموزیم (۲۴۱)🍀 وقال علیه السلام:الْغِنَى الاَْكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ.  حکمت ۳۴۲ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود : برترين بى نيازى، يأس و چشم پوشى است از آنچه در دست مردم است. بخش دوم: امام علیه السلام طبق روايت غررالحكم همين معنا را با تعبير ديگرى بيان كرده چنين مى فرمايد: «نالَ الْغِنى مَنْ رَزَقَ الْيَأْسَ عَمّا فِي أيْدِي النَّاسَ؛ یعنی: كسى كه خداوند به او بى اعتنايى نسبت به آنچه در دست مردم است عطا فرموده، به حقيقت غنا رسيده است». اين مسئله به اندازه اى اهميت دارد كه كلينى؛ در كتاب شريف كافى بابى تحت عنوان «الاستغناء عن الناس» ذكر كرده و روايات بسيارى در اين زمينه از ائمه معصوم : نقل كرده است؛ از جمله در حديثى از امام سجاد علیه السلام آمده است : «رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَمَنْ لَمْ يَرْجُ النَّاسَ فِي شَيْءٍ وَرَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ؛ یعنی: تمام نيكى ها را در طمع نورزيدن به آنچه در دست مردم است ديدم وكسى كه قطع اميد از مردم كند و كار خود را در جميع امور به خداى متعال واگذارد خدا خواسته او را در همه چيز برمى آورد». در حديث ديگرى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لا يَسْأَلَ رَبَّهُ شَيْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ فَلْيَيْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ وَلا يَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلاَّ عِنْدَاللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ شَيْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ؛ یعنی: هرگاه كسى از شما اراده مى كند كه چيزى از خدا نخواهد مگر اينكه به او بدهد، از آنچه در دست همه مردم است چشم پوشى كند و اميدش تنها به خدا باشد. هرگاه خداوند چنين حالتى را در قلب او ببيند هرچه از خدا بخواهد به او مى دهد». اهميت اين موضوع ازنظر عقل علاوه بر نقل، به قدرى آشكار است كه در آثار قديمى كه از حكماى يونان رسيده نيز به خوبى منعكس است؛ از جمله داستان معروف اسكندر و ديوژن است: «اسكندر پس از آنكه ايران را فتح كرد وفتوحات زيادى نصيبش شد، همه آمدند در مقابلش كرنش و تواضع كردند. ديوژن نيامد و به او اعتنا نكرد. آخر دل اسكندر طاقت نياورد، گفت ما مى رويم سراغ ديوژن. سراغ ديوژن در بيابان رفت. او هم به قول امروزى ها حمّام آفتاب گرفته بود. اسكندر مى آمد. آن نزديكى ها كه سر و صداى اسبها و غيره بلند شد او كمى بلند شد، نگاهى كرد و ديگر اعتنا نكرد، دومرتبه خوابيد تا وقتى كه اسكندر با اسب بالاى سرش رسيد. همان جا ايستاد و گفت: بلند شو. دو سه كلمه با او حرف زد و او جواب داد. در آخر اسكندر به او گفت: چيزى از من بخواه. گفت: فقط يك چيز مى خواهم. گفت: چه؟ گفت: سايه ات را از سر من كم كن، من اينجا آفتاب گرفته بودم، آمدى سايه انداختى و جلوى آفتاب را گرفتى. وقتى كه اسكندر با سران سپاه خودش برگشت، سران گفتند: عجب آدم پستى بود، عجب آدم حقيرى! آدم يعنى اينقدر پست! دولت عالم به او رو آورده، او مى توانست همه چيز بخواهد؛ ولى اسكندر در مقابل روح ديوژن خردشده بود». جمله اى گفته كه در تاريخ مانده است، گفت: «اگر اسكندر نبودم دوست داشتم ديوژن باشم». پایان شرح حکمت ۳۴۲ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۳۳)🍀 وقال علیه السلام في صفة المؤمن: ..... مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، .....  حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: ..... بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند، طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و برخوردش با ديگران توأم با نرمش است، ........ بخش هشتم دعوت به تفكر در عالم هستى و در حالات پيشينيان و عبرت گرفتن از سرنوشت آنها و تفكر درباره مسئوليت هايى كه انسان در پيشگاه خدا و خلق بر عهده دارد در بسيارى از آيات قرآن آمده است و در مجموع استفاده مى شود كه اسلام اهميت فوق العاده اى به مسئله فكر و انديشه در امور سرنوشت ساز مى دهد. اهميت تفكر تا آن اندازه است كه برترين عبادت شمرده شده است، امام صادق علیه السلام مى فرمايد: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِى اللَّهِ وَفِى قُدْرَتِهِ؛ برترين عبادت، دوام تفكر درباره خدا و قدرت اوست». در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام آمده است: «لَيسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِى أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ عبادت، تنها به كثرت نماز و روزه نيست. عبادت واقعى، تفكّر در كار خداى متعال است. (در امور مربوط به آفرينش و نظامات جهان هستى». اميرمومنان على علیه السلام تفكر را سرچشمه خوبى ها و اعمال نيك مى شمارد ومى فرمايد: «إِنَّ التَّفَكُّرَ يدْعُو إِلَى الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ» امام مجتبى علیه السلام تفكر را پدر ومادر تمام نيكى ها معرفى مى كند و مى فرمايد: «التَّفَكُّرُ أَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَأُمِّهِ». درمورد عدم اظهار حاجت نزد ديگران نيز در آيات و روايات، اشارات وتأكيداتى ديده مىشود. قرآن مجيد در يك جا از آن به (تعفّف) تعبير كرده است ومى فرمايد: (گروهى از نيازمندان هستند كه شخص جاهل و بى خبر به سبب كثرت تعفّف، آنها را غنى و بى نياز مى پندارد)؛ (يحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف). در حديث پرمعنايى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام از پدران بزرگوارش مى خوانيم: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً لاَِنَّهُ لَمْ يرُدَّ أَحَداً وَلَمْ يسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ خدا تنها به اين دليل ابراهيم را خليل خود قرار داد كه هيچ سائلى را رد نكرد و هرگز از كسى درخواستى نداشت». 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🍀❇️🌿❇️🍀❇️🍀 🍀 را از بیاموزیم (۲۴۴)🍀 وقال علیه السلام: ...... وَ(كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ)، .......  حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: ...... و هركس در گرو اعمال خويش است. ..... بخش سوم: سپس امام علیه السلام به سراغ هشدار رفته و با استفاده از يكى از آيات قرآن مىفرمايد: «و هركس در گرو اعمال خويش است»؛ (وَكُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ). «رَهينَة» به معناى گروگان از ماده (رهن) گرفته شده و آن وثيقه اى است كه معمولاً شخص وام گيرنده به طلبكار مى دهد. از اين تعبير استفاده مى شود كه تمام وجود انسانها در گرو اعمالى است كه انجام مى دهند و تا وظيفه خود را انجام ندهند اين گروگان آزاد نمى شود. هرگاه انسان به اين سه هشدار عكس العمل مناسب نشان دهد و ايمان داشته باشد كه تمام سخنانش در نامه اعمالش و نزد خداى متعال حفظ مى شود و آنچه در درون دارد روزى آشكار مى گردد و همواره در گرو اعمال خويش و انجام وظايف الهى است، به يقين مصداق روشن فرد مؤمن صالح خواهد بود و به يقين اهل نجات است. 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۴۷)🍀 وقال علیه السلام: ..... يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ وَيَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ، وَتَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ!  حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: ....... حتى برترين آنها ازنظر فكر وانديشه، به سبب حب وبغض، از رأى خود بازمى گردد و با استقامت ترين آنها (گاه) با يك نگاه يا يك كلمه دگرگون مى شوند (از چنين افرادى بايد به خدا پناه برد). بخش ششم در نشانه سوم مى فرمايد: «حتى برترين آنها ازنظر فكر و انديشه به سبب حبّ و بُغض، از رأى خود بازمى گردد»؛ (يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ). آرى چنان كه مى دانيم يكى از موانع معرفت، حُبّ و بُغض هاى افراطى است كه سبب مى شود انسان عقيده صائب و رأى صحيح خود را رها سازد و به چيزى كه دوست دارد روى آورد، هرچند باطل باشد، و از چيزى كه از آن نفرت دارد منصرف شود، گرچه حق باشد. و تا انسان از اين صفات رذيله تهى نشود چهره حقيقت را آن چنان كه هست نمى تواند مشاهده كند. در آخرين نشانه مى فرمايد: «با استقامت ترين آنها با يك نگاه و يا يك كلمه دگرگون مى شود»؛ (وَيَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ، وَتَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ!). اشاره به اينكه انسان ممكن است كوه علم و دانش و داراى عقل قوى و در برابر مشكلات نيرومند باشد؛ اما هرگاه تابع هوا و هوس گردد يك نگاه هوس آلود ممكن است زندگى او را دگرگون سازد و يك جمله فريبنده او را از راه به دَربَرَد. در حديثى كه در كتاب شريف كافى از امام باقر علیه السلام نقل شده مى خوانيم: «إنَّما الْمُؤْمِنُ الَّذي إذا رَضِىَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضاهُ فِي إثْمٍ وَلا باطِلٍ وَإذا سَخَطَ لَمْ يُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَالَّذِي إذا قَدَرَ لَمْ تُخْرِجْهُ قُدْرَتُهُ إلَى التَّعَدّي إلى ما لَيْسَ لَهُ بِحَقٍّ؛ انسان باايمان كسى است كه هرگاه از كسى يا چيزى راضى شود اين رضايت و خشنودى، او را در گناه و باطل وارد نمىكند و هرگاه به شخصى يا چيزى خشمگين شود اين خشم، او را از قول حق بيرون نمى برد و كسى است كه چون قدرت يابد قدرتش او را به سوى تعدّى كردن و به سراغ چيزى رفتن 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿 🍀 را از بیاموزیم (۲۴۸)🍀 وقال علیه السلام: الأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَة وَالسَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ، وَ(كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ)، وَالنَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللّهُ: سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَمُجِيبُهُمْ مُتَكَلِّفٌ يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ وَيَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ، وَتَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ!  حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: گفتار انسانها نگهدارى مى شود و باطن آنها آزموده خواهد شد و هركس در گرو اعمال خويش است. مردم همگى در نُقصانند و داراى عيوبى هستند جز كسى كه خدا او را حفظ كند (زيرا) سؤال كنندگان آنان درپى بهانه جويى و آزارند وپاسخ دهندگان، توجيه گر و گرفتار تكلفند. حتى برترين آنها ازنظر فكر وانديشه، به سبب حب وبغض، از رأى خود بازمى گردد و با استقامت ترين آنها (گاه) با يك نگاه يا يك كلمه دگرگون مى شوند (از چنين افرادى بايد به خدا پناه برد). بخش هفتم از مجموع آنچه امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه و هشدارگونه بيان فرمود به خوبى استفاده مى شود كه همه افراد اعم از مؤمنان عادى و مؤمنان والامقام، همه بايد مراقب خويش باشند، چراكه خطرهايى از ناحيه زبان و نيت هاى باطن، همه را تهديد مى كند و گاه ممكن است صحنه هاى هوس آلود، هدايا و سخنان تملق آميز، انسان را بلغزاند و آثار اعمال او را از ميان ببرد. در تواريخ آمده است كه «خالد بن معمر» از ياران بااستقامت على علیه السلام بود؛ اما يك جمله معاويه او را دگرگون ساخت و آن اينكه در صفين، «خالد» صدا زد : چه كسى آماده شهادت است و حاضر است جان خود را به خداوند بفروشد؟ هفت هزار نفر با او بيعت كردند به اين شرط كه دست از نبرد برندارند تا وارد خيمه معاويه شوند. آنها جنگ عظيمى كردند حتى غلاف شمشير را شكستند (اشاره به اينكه اين شمشير نبايد در نيام رود). هنگامى كه به نزديك خيمه معاويه رسيدند او فرار كرد و به بعضى از خيمههاى لشكر پناه برد و كسى را نزد خالد فرستاد وگفت: تو پيروزى، اگر ادامه ندهى من حكومت خراسان را به تو وامىگذارم. در اين هنگام طمع بر خالد مسلط شد و كار خود را ناقص رها كرد وبعد از آنكه معاويه مسلط بر عراق شد و مردم با او بيعت كردند، حكومت خراسان را به «خالد» داد؛ ولى عجيب اينكه پيش از آنكه «خالد» به مركز حكومت خود برسد از دنيا رفت. از قديم گفته اند: هدايا چشم دانشمندان را كور مى كند و عقل عاقلان را مى گيرد. نيز گفته اند: هنگامى كه هديه از در وارد مى شود حق از پنجره خارج مى گردد پایان شرح حکمت ۳۴۳ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Omidezendegi🌹 🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷