eitaa logo
آنلاین‌شاپ‌چیچکـ📚🌱
418 دنبال‌کننده
892 عکس
22 ویدیو
0 فایل
-کتـٰاب را بھِ سینه فشردم ؛ و کتاب با تمام سردۍ جلدش مَرا گرم کرد . . رضایت هامون◡◡🌱 @rezayat134 . - جهت سفارشـ💛 : @Fatemeh927 ارسال به سراسر ایران🛵
مشاهده در ایتا
دانلود
آنلاین‌شاپ‌چیچکـ📚🌱
✨[#خـاطـرات‌سـفـیـر] ✨کتاب خاطرات سفیر، به قلم دکتر نیلوفر شادمهری، روایتی از یک بانوی مسلمان و ممت
🍉 ✨اون روز، روز اعتصاب بود. فرانسویا، به گفته‌ی خودشون، قهرمان اعتصاب در جهانن. ✨اعتصاب کارمندای راه‌آهن علیه دولت، اعتصاب پست علیه رئیس پست، اعتصاب مردم علیه سگ‌ها، اعتصاب سگ‌ها علیه استخوان، اعتصاب دولت علیه ملت، اعتصاب اعتصاب‌گران علیه چیزی برای اعتصاب کردن... ✨یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی همه اومد و صاف وایساد تو ایستگاه. رفتم جلو و گفتم: ـ ببخشید... می‌شه بدونم راننده‌ها برای چی اعتصاب کردن؟ ✨راننده‌ی اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: ـ این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره. ✨(آفرین ورپریده! از این حس ملّی‌گراییت خیلی خوشم اومد بی‌تربیت!) ๑|@Online_chichak |Ꮺ
آنلاین‌شاپ‌چیچکـ📚🌱
🌷#نامیرا 🥀نامیرا (Namira) داستانی در وصف کوفه پیش از واقعه‌ی کربلاست. صادق کرمیار نامیرا را در سال
🍉 🥀ام‌ربیع بر سکوی کنار تنور نشسته بود و گندم در هاون می‌کوبید. لحظه‌ای بعد، دست از کار کشید و رو به پنجره‌ی اتاقی کرد که ربیع و سلیمه با یکدیگر گفت و گو می‌کردند. 🥀او تنها ربیع را دید که پشت به پنجره ایستاده بود و سلیمه را ندید که در گوشه‌ی اتاق پای صندوقچه‌ای نشسته بود و لباس‌های ربیع را مرتب می‌کرد. 🥀بعد در صندوقچه را گذاشت. ربیع ایستاده بود و در حالی‌که ردا به تن می‌کرد، به سخنان سلیمه گوش می‌داد که می‌گفت: «هر وقت پدرم خشمگین می‌شد، من لباس رزم به تن می‌کردم و او از هیبت پسرانه‌ی من لذت می‌برد و خشمش فروکش می‌کرد. ๑|@Online_chichak |Ꮺ
آنلاین‌شاپ‌چیچکـ📚🌱
📚🌿#خاطرات‌سفیر 🔸این اثر بخشی از مجموعه خاطرات نویسنده از دوران دانشجوی اش در کشور فرانسه به عنوان ی
🍉 ✨اون روز، روز اعتصاب بود. فرانسویا، به گفته‌ی خودشون، قهرمان اعتصاب در جهانن. ✨اعتصاب کارمندای راه‌آهن علیه دولت، اعتصاب پست علیه رئیس پست، اعتصاب مردم علیه سگ‌ها، اعتصاب سگ‌ها علیه استخوان، اعتصاب دولت علیه ملت، اعتصاب اعتصاب‌گران علیه چیزی برای اعتصاب کردن... ✨یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی همه اومد و صاف وایساد تو ایستگاه. رفتم جلو و گفتم: ـ ببخشید... می‌شه بدونم راننده‌ها برای چی اعتصاب کردن؟ ✨راننده‌ی اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: ـ این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره. ✨(آفرین ورپریده! از این حس ملّی‌گراییت خیلی خوشم اومد بی‌تربیت!) ๑|@Online_chichak |Ꮺ
آنلاین‌شاپ‌چیچکـ📚🌱
📚🌿#خاطرات‌سفیر 🔸این اثر بخشی از مجموعه خاطرات نویسنده از دوران دانشجوی اش در کشور فرانسه به عنوان ی
🍉 ✨اون روز، روز اعتصاب بود. فرانسویا، به گفته‌ی خودشون، قهرمان اعتصاب در جهانن. ✨اعتصاب کارمندای راه‌آهن علیه دولت، اعتصاب پست علیه رئیس پست، اعتصاب مردم علیه سگ‌ها، اعتصاب سگ‌ها علیه استخوان، اعتصاب دولت علیه ملت، اعتصاب اعتصاب‌گران علیه چیزی برای اعتصاب کردن... ✨یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی همه اومد و صاف وایساد تو ایستگاه. رفتم جلو و گفتم: ـ ببخشید... می‌شه بدونم راننده‌ها برای چی اعتصاب کردن؟ ✨راننده‌ی اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: ـ این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره. ✨(آفرین ورپریده! از این حس ملّی‌گراییت خیلی خوشم اومد بی‌تربیت!) ๑|@Online_chichak |Ꮺ