#معرفی_کتاب
•↻کتاب:قصه دلبری،شهید محمد حسین محمد خانی"به روایت مرجان در علی همسر شهید"😍✨
•↻نویسنده:محمد علی جعفری🌺
از تیپش خوشم نمیآمد.😐
دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد میپوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که میانداخت روی شلوار.در فصل سرما با اورکت سپاهیاش تابلو بود.یک کیف برزنتی کوله مانند یکوری میانداخت روی شانه اش، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ وقتی راه میرفت،کفش هایش را روی زمین میکشید.ابایی هم نداشت؛در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.🙄
از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد،بیشتر میدیدمش؛به دوستانم گفتم: "این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت و پیاده شده و همون جا مونده!"😂💔
#رمان_عاشقانه_مذهبی
#قصه_دلبری
#روایت_شهدایی
#زندگی_شهدایی
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
❞̶͟͞انـسـ بــا قلم❝
#معرفی_کتاب •↻کتاب:قصه دلبری،شهید محمد حسین محمد خانی"به روایت مرجان در علی همسر شهید"😍✨ •↻نویسنده
#معرفی_کتاب
خداحافظ سالار» خاطرات پروانه چراغنوروزی؛ همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی به قلم حمید حسام است.
شروع داستان از سال ۱۳۹۰ است که شهید همدانی خانواده خود را در اوج بحران سوریه و سقوط دمشق، آگاهانه به آن شهر میبرد. بعد از بازگشت به ایران زمانی که سوریه امن و بحران سقوط دمشق کم میشود، خانم چراغنوروزی شروع به نوشتن خاطرات کودکی خود میکند و داستان به دهه ۴۰ برمیگردد.
زندگی شهید همدانی پر بود از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگی که ناشناخته ماندهاست. بخشی از کتاب به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس سه لشکر سپاه در سالهای دفاع مقدس و ماموریتهای متعدد از جمله حضور وی در آفریقا و در نهایت دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه میپردازد. همه اینها در کنار شنیدنیهای قصهی حرم و مقابله با تکفیریها در این کتاب جمع شدهاست.
#رمان_عاشقانه_مذهبی
#قصه_دلبری
#روایت_شهدایی
#زندگی_شهدایی
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱@Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#معرفی_کتاب 📚
وقتی مهتاب گم شد» خاطرات علی خوش لفظ به قلم حمید حسام است.
بخشهایی از این کتاب بدین شرح است:
رفیقی داشتم که میگفت: «اینجا جزیرۀ مجنون جای دیوانههاست. دیوانههایی که عاشقاند. عاشقانی که میخواهند از راه میانبر به خدا برسند.»
تابستان سال 1365 بود و من با این رفیق راه، راه را گم کرده بودم. کجا؟ در جزیرۀ مجنون؛ وقتی که از خط برمیگشتیم. همان دمدمای صبح. گرما بالای سی درجه بود و رطوبت هوا بالای هفتاد درصد و ما برای رهایی از گرما و شرجی، بالاپوشمان، فقط یک زیرپیراهن سفید و خیس بود.
آنجا، کسی را دیدم که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود. نگاه عاقل اندر سفیهی به او کردم و به رفیقم گفتم: «راست گفتی که مجنون جای دیوانههاست.»
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱 @Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
#معرفی_کتاب
✅دوباره به آسمان نگاه کن(جلد دوم)✅
از ظهوراسلام تا تمدن اسلامی
کتابی که واقعیتهارا به تصویر میکشد
میتوان دانست شیوه ی زندگیِ اروپا و اروپاییان را...
و بعد....مقایسه کرد با زمانی که تمدن اسلامی شکل گرفت🌱😍
#تمدن_بزرگ_اسلامی✨
╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•●🕊🌱 @Ons_ba_jahad 🌱🕊●•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝