هشدار هشدار
⚫️ شنیدهها حاکی است که در ادامه نامه ی جسارت آمیز پیر خرفت اصلاحات موسوی خوئینیها به رهبرمعظم انقلاب، تعدادی از حوزویان وابسته به جریان سکولار و تندروهای مذهبی خوارج مسلک همراه با جریان #سرفرماندهی که یکی از تیمهایش در مجمع محققین است، در حال نوشتن نامهای درباره استعفای رهبر انقلاب و انتشار آن هستند.
😡😡😡😡😡😡😡😡😡
به منافقین کثیفی چون یوسف صانعی، بیات زنجانی،خاتمی ،موسوی خویینی ها و حسن مصطفوی هشدار میدهیم❗️❗️❗️
کور خوانده اید
علی دیگر تنها نیست👊👊👊
ما سالهاست سرهایمان را روی دست گرفته ایم ومنتظر فرمان ولی امرمان هستیم
به والله العلی العظیم
و سوگند به خون جوشان شهدای اسلام
اگر پایتان را از گلیم کثیفتان درازتر کنید
از سرهای گندیده تان ،پشته خواهیم ساخت
و آجر به آجر کاخهای حرامتان را بر سرتان ویران میکنیم
و جسد متعفن تان را در توالتهای منزلتان مدفون میکنیم
😡😡😡😡😡😡
وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
«#نشر_حداکثری»
اجرکم عندالله وعند #امام_زمان ( ارواحنا فدا)
جان برکفان حضرت امام #خامنه ای( مد ظله العالی)
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
🔴پیامبر_اکرم (ص) :
🔹روزگاری بر مردم پيش آید که همه ربا خوار شوند ، اگر کسي #ربا #خواری نکند غبارش به او رسد.
🗒 ميزان الحكمه ج ۴ ص354
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
۵باور غلط در مورد کووید۱۹
#کرونا
⭕️ 🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✨﷽✨
💠چند عمل ساده براي
چند صد برابر كردن ثواب نمازها🍂
❶ «اذان و اقامه»
باعث ميشود دو صف از فرشتگان،
پشت سر مومن نماز بخوانند.
📚(ثواب الاعمال صدوق ص٧٢)
❷ «ركوع كامل»
باعث نداشتن وحشت قبر ميشود.
📚(ثواب الاعمال صدوق ص٧٣)
❸ «انگشتر عقيق»
دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت
بدون آن است.
📚(عدة الداعي ابن فهدحلي ص٢٢٠)
❹ «مسواك زدن»
دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتادركعت
نماز بدون مسواك است.
📚(من لايحضره الفقيه صدوق)
❺ «خواندن سوره قدر»
خواندن سوره قدر در يكي از نمازها
باعث آمرزش گناهان ميشود.
📚(ثواب الاعمال ص٢٦٧)
❻ «استنشاق و مزه مزه در وضو»
باعث آمرزش و غلبه بر شيطان است.
📚(ثواب الاعمال صدوق ص٤٣)
❼«عطر»
باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود.
📚(ثواب الاعمال ص١٢٠)
❽ «تسبيحات حضرت زهراء س»
بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق
(عليه السلام) است.
📚فلاح السائل ص١٥٥
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
❌توجه توجه ❌
آهای مردم لطفا لطفا #ماسک بزنید😷😷😷
وظایف بهداشتی رو رعایت کنید اگر خدای نکرده شما ناقل باشید به کسی انتقال دهید حق الناس است شوخی نیست و اگر از خودمان مراقبت نکنیم حق النفس
آمار های مبتلایان داره میره بالا خواهشا رعایت کنیم کرونا الکی نیست❗️
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#کرونا_را_جدی_بگیریم
#من_ماسک_میزنم
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
🔸🔹🔻
💠 100 روز از فرمان رهبر معظم انقلاب درباره مقابله با احتمال #حمله_بیولوژیکی می گذرد....
🔺 #ستاد_ملی_کرونا و #وزارت_بهداشت برای مقابله با این حمله چه اقدامی کرده؟!
❗️ اصلا تا به حال مسئولین ستاد ملی کرونا از مقابله با #حمله_بیولوژیک صحبتی کرده اند؟!
🔺 چرا ستاد ملی کرونا به دستورات #رهبر_معظم_انقلاب اعتنا نمی کند؟!
❗️ دلیل این سهل انگاری ها چیست ......؟!
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
⚠️ تـــݪنگـــر
آن که حاضر نبود تار مویی را از ترس خدا از یک نامحرم بپوشاند، امروز از احتمال ابتلا به یک ویروس حاضر است تمام روز را نقاب و دستکش,کلاه بپوشد.
آنکه روزی نمیتوانست پنج بار دست و صورتش را برای نماز خدا بشورد,امروز چهل بار از خوف ویروس میشورد.😔 آنکه هنگام ذکر و دعای مومنان فاز روشنفکری میگرفت و حتی تمسخر میکرد امروز تمام سورهی بقره دنبال یک تار مو میگردد و در به در دنبال دعا و ذکر دفع کرونا است.. براستی چرا به خودمان تکانی نمیدهیم⁉️
#حجاب
#کرونا
#بوسه_شیطان
💚رسول اکرم ص :
هرگاه انسان #چهل ساله شود ، و #خوبی هایش بیشتر از #بدیهایش نشود ، #شیطان بر پیشانیش #بوسه می زند و می گوید ؛ این چهره ای است که #رستگار نمی شود. .
📚 مشکاه الانوار ص۱۶۹
🌷🌺🍀💐💐🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
❄️✨❄️
✨❄️
❄️
🔥 #گناهشناسی #زنا😈
⚠️" وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَى إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً "[1]
« به زنا نزدیک نشوید که کار زشت و راه بدی است»
🔥اهل جهنم از تعفن بوی زناکاران، ناله بزرگی خواهند داشت!
✨امیرمؤمنان(ع) می فرماید:" در روز قیامت به امر خدا بوی گندی وزیده می شود که تمام اهل محشر ناراحت می شوند تا این که نفس کشیدن بر آنها مشکل می گردد، پس منادی ندا می کند: آیا می دانید این بوی گند چیست؟ گویند: نمیدانیم و سخت ناراحتمان کرده، پس گفته می شود: این بوی عورت زناکاران است که بدون توبه از دنیا رفته اند. پس آنها را لعنت کنید که خدا آنها را لعنت کرده؛ کسی نمیماند در محشر مگر این که آنها را نفرین می کند و می گوید: خدایا! زناکاران را لعنت فرما".[2]
📗[1] . الإسراء:32
📕[2] . . محمد بن حسن حرعاملی، وسایل الشیعه، ج 14، ص 242، حدیث 1 از باب 9.
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یٰاصٰاحِبَ الْاَمْرْ🌤
🍃 http://Eitaa.com/shomareshmakooszohor
#غروبجمعه
🍂از پنجره غروب،غم میريزد...
🍂تکرار شب از سپيده دم میريزد....
🍂خورشيد، کمی دير شده آمدنت...
🍂دارد همهی جهان به هم میريزد...
🍃تعجیل درفرج مولا صلوات🍃
#جمعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
مانتو هرچقدرهم بلند و گشاد باشه آخرش چادر نمیشه...👆
21 تیر سالروز ولادت شهید حججی و روز عفاف و حجاب🍃
#شهید_محسن_حججی
#حجاب
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
✍پیامبر خدا صل الله و علیه و آله:
🔹جبرئیل و اسرافیل و $عزرائیل و میکائیل نزدم آمدند. #جبرئیل فرمود: ای پیامبرخداﷺ هر کس از امتت ده صلوات بر تو بفرستد،من بر پل صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور میدهم. #میکائیل فرمود: من هم از آب حوض کوثر به او مینوشانم. #اسرافیل هم فرمود: منم سر به سجده میگذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همهی گناهان اورا نبخشاید. #عزرائیل هم گفت: منم روح او را همانند روح پیامبران قبض میکنم.
📚:درةالناصحین
👈🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
دو #نکته_آموزنده
دو خاطره متفاوت و قابل تأمل از گم شدن مداد سياه دو نفر در دوران دبستان:
۱. مرد اول ميگفت:
«چهارم ابتدايي بودم.
در مدرسه مداد سياهم را گم کردم.
وقتي به مادرم گفتم، سخت مرا تنبيه کرد و به من گفت که بيمسئوليت و بيحواس هستم.
آن قدر تنبيه مادرم برايم سخت بود که تصميم گرفتم ديگر هيچ وقت دست خالي به خانه برنگردم و مدادهاي دوستانم را بردارم.
روز بعد نقشهام را عملي کردم. هر روز يکي دو مداد کش ميرفتم تا اينکه تا آخر سال از تمامي دوستانم مداد برداشته بودم.
ابتداي کار خيلي با ترس اين کار را انجام ميدادم ولي کمکم بر ترسم غلبه کردم و از نقشههاي زيادي استفاده کردم تا جايي که مدادها را از دوستانم ميدزديدم و به خودشان ميفروختم.
بعد از مدتي اين کار برايم عادي شد. تصميم گرفتم کارهاي بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدير مدرسه گسترش دادم.
خلاصه آن سال برايم تمرين عملي دزدي حرفهاي بود تا اينکه حالا تبديل به يک سارق حرفهاي شدم!»
۲. مرد دوم ميگفت:
«دوم دبستان بودم. روزي از مدرسه آمدم و به ماردم گفتم مداد سياهم را گم کردم.
مادرم گفت خوب چه کار کردم بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسيد که دوستم از من چيزي نخواست؟ خوراکي يا چيزي؟ گفتم نه. چيزي از من نخواست.
مادرم گفت پس او با اين کار سعي کرده به ديگري نيکي کند، ببين چقدر زيرک است. پس تو چرا به ديگران نيکي نکني؟ گفتم چگونه نيکي کنم؟ مادرم گفت دو مداد ميخريم، يکي براي خودت و ديگري براي کسي که ممکن است مدادش گم شود.
آن مداد را به کسي که مدادش گم ميشود ميدهم و بعد از پايان درس پس ميگيرم.
خيلي شادمان شدم و بعد از عملي کردن پيشنهاد مادرم، احساس رضايت خوبي داشتم آن قدر که در کيفم مدادهاي اضافي بيشتري ميگذاشتم تا به نفرات بيشتري کمک کنم.
با اين کار، هم درسم خيلي بهتر از قبل شده بود و هم علاقهام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونهاي که همه مرا صاحب مدادهاي ذخيره ميشناختند و هميشه از من کمک ميگرفتند.
حالا که بزرگ شدهام و از نظر علمي در سطح عالي قرار گرفتهام و تشکيل خانواده دادهام، صاحب بزرگترين جمعيت خيريه شهر هستم.»
#داناب (داستانکونکاتناب
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
#داستانک
💠به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود💠
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت ،
آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى در می آورد و مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.
هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم ؛ بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم .
مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید ...
«یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود...»
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
👌 #داستان کوتاه پند آموز🍃🍂
مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟
پدر گفت: پسرم!
سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور.
پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.
پدر گفت: امتحان کن پسرم.
پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت.
سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند.
پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد.
پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم.
پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...!
پدر با لبخند به پسرش گفت:
سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است.
پدر گفت:
این حداقل کاری است که قرآن
برای قلبت انجام میدهد.
٭٭دنیا و کارهای آن، قلبت را از
سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛
خواندن قرآن همچون دریا
سینه ات را پاک میکند،
حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!🍃🍂
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
#سخنرانی_مکتوب
🌸در قرآن در آیه 16 و 17 حشر، عاقبت منافقان را اینگونه مثال زده است:
کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
🔹چون حکایت شیطان که به انسان گفت: کافر شو و، چون [وى]کافر شد گفت: من از تو بیزارم زیرا من از خدا پروردگار جهانیان مى ترسم
و فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ
🔹و فرجام هردوشان آن است که هر دو در آتش جاوید مى مانند و سزاى ستمگران این است
✅جمعی از مفسران و محدثان در ذیل این آیه داستان بَرصیصای عابد راذکر کرده که عاقبت شیطان و پیروان شیطان را مجسم میکند و این داستان چنین است:
#داستان
⚪️برصیصای عابد و دختر جوان
در میان بنیاسرائیل عابد و راهبی به نام بَرصیصا بود. سالها بسیاری مشغول به عبادت بود و آنچنان در پیشگاه خدا دارای مقام و منزلت شد که حتی بیماران روانی را نیز درمان میکرد و مردم بیماران خود را نزد او میآوردند و با دعای او شفا مییافتند.
روزی زن جوانی از یک خاندان با شخصیت را که بیماری روانی پیدا کرده بود، برادرانش نزد بَرصیصا آوردند و بنا شد مدتی در آنجا بماند تا شفا یابد.
شیطان وسوسهگر در آنجا ظاهر شد و آنقدر آن زن را در نظر آن عابد زینت داد که او فرهیخته شد و به او تجاوز کرد. پس از مدتی آن زن باردار شد. بَرصیصا دید که نزدیک است، آبرویش برود. باز گول شیطان را خورد و آن زن را کشته و جنازهاش را در گوشهای از بیابان دفن کرد.
شیطان این موضوع را فاش ساخت و برادران #زن_جوان از این حادثه رنج آور با اطلاع شدند و رسوایی عابد در تمام شهر پیچید و به گوش حاکم رسید. حاکم با گروهی از مردم به بررسی پرداختند و عابد اقرار به گناه کرد، پس از آنکه وقوع جنایت برای آنها ثابت شد. حاکم زمان حکم اعدام بَرصیصا را صادر کرد. مأموران همراه ازدحام جمعیت عابد را به پای دار آوردند و او را به پای چوبه دار کشیدند، در این هنگام شیطان در نزد عابد مجسم شد و گفت: «این من بود که تو را تا آنجا کشیدم، اکنون نیز میتوانم موجب نجات تو شوم.»
عابد گفت: چه کنم تا نجات یابم؟
شیطان گفت: هر گاه یک سجده برای من کنی کافیست.
عابد گفت: منکه در اینجا نمیتوانم سجده کنم.
شیطان گفت: با اشاره سجده کن،
او با اشاره شیطان را سجده کرد و همان دم دار کشیدند و جان سپرد و در حال کفر از دنیا رفت.
📚منبع:
قصه های قرآن به قلم روان، محمد محمدی اشتهاردی
#شیطان
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
🌸🍃🌸🍃
#داستان_نفرین_مادر
روزی پیغمبر خدا حضرت محمد صلى الله علیه واله وسلم از یه قبرستانی داشت عبور میکرد یه وقت دیدند از داخل یکی از قبرها صدای نعره ای میامد آمدند بالای سر قبر پای مبارکشان رو محکم زدند رو زمین و فرمودند:
یا عبدالله قُم باذن الله فی الفور
ای بنده ی خدا پاشو وایسا.
قبر شکافته شد یه جوانی از تو قبر آمد بیرون
از تمام بدن این جوان آتش میزد بیرون،
رسول خدا(ص) فرمودند:ای جوان تو از امت کدام پیامبری که اینقدر عذاب میکشی؟
عرض کرد یا رسوالله ! از امت شما
پیامبر خیلی دلش به حال جوان سوخت
پیامبر صلى الله علیه واله وسلم فرمود:تارک الصلات بودی؟
جوان گفت:نه یارسولله ! من پنج وعده نمازم رو به شما اقتدا میکردم
پیامبر: روزه نگرفتی؟
جوان: یارسول الله ! نه فقط رمضان بلکه رجب و شعبان و رمضان رو هم روزه میگرفتم.
پیامبر صلى الله علیه واله وسلم فرمودند:ای جوان حج نرفتی؟
گفت: مستطیع نشدم
پیامبر فرمود:جهاد نکردی؟
جوان گفت: چرا جانباز یکی از جنگ ها هستم
پیامبر اکرم صلى الله علیه واله وسلم سرشو بالا گرفتند و فرمودند: خدایا من نمیتونم عذاب کشیدن امتم را ببینم به من بفرمائید این جوان چرا اینقدر عذاب میکشه؟!!!
خطاب رسید یارسول الله ! حقت سلام میرساند و میفرماید این جوان عاق مادر شده تا مادرش رضایت نده عذاب همینه.
پیامبر به سلمان، ابوذر و مقداد میفرماید بروید مادر این جوان رو پیدا کنید.
رفتند مادرشو پیدا کردند. یه پیرزن ضعیف و رنجور ومریض احوال بودند.
رسول خدا صلى الله علیه واله وسلم باز امر کرد قبر شکافته شد جوان از قبر بیرون آمد.
پیامبر فرمودند: مادر ببین پسرت چطور داره عذاب میکشه. بیا از سر تقصیر پسرت بگذر و حلالش کن.
مادر جوان: سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا اگر حق مادری بر گردن این پسر دارم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن!!!
تمام بدن این جوان آتش گرفت
رسول خدا فرمودند: آخه زن این بچه مگه در حق تو چه بدی کرده که تو لحظه به لحظه داری نفرینش میکنی؟
عرض کرد یا رسول الله ! من با زنش یه روز تو خونه مشاجره کردم، دعوامون شد،از راه رسید از من نپرسید همینجوری منو هل داد تو تنور آتش سینه ام سوخت، موهام سوخت، قسمتی از بدنم سوخت، زن ها منو از تو آتش کشیدن بیرون لباسهام رو عوض کردند.
همون سینه سوختمو در دست گرفتم در حق پسرم نفرین کردم سه روز بعد مرد.
رسول خدا فرمودند: ای زن میدونی که من پیغمبر رحمتم به خاطر من بیا از تقصیر جوانت بگذر.
سرشو بالا گرفت و گفت: ای خدا به حق این پیغمبر رحمتت قسم میدهم که لحظه به لحظه عذاب پسرم رو زیاد کن که کم نکن!!!
رسول خدا به سلمان فرمودند: سلمان برو به فاطمه ام بگو تنها نه ، علی عليه السلام ، حسن و حسین رو هم بیاره.
سلمان رفت درخانه به فاطمه(س) گفت: پیامبر پیغام داده سریع بیائید.
حضرت زهرا ، حضرت علی ،حضرت حسن و حضرت حسین عليهم السلام همه آمدند.
اول حضرت زهرا سلام الله عليها رفتند جلو و فرمودند: ای زن میدانی من فاطمه حبیبه ی خدا هستم
گفت:آره
فرمود:ای زن به خاطر من فاطمه بیا از سر تقصیر جوانت بگذر.
زن سرشو گرفت بالا صدا زد:خدایا به حق حبیبه ات فاطمه قسم میدهم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن.
دوباره آتش از بدن جوان زد بیرون.
این بار امیرالمومنین علی علیه السلام رفت جلو و فرمودند:ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر.
زن گفت: خدایا به حق علی علیه السلام قسم میدم لحظه به لحظه عذاب پسرم را زیاد کن……….
نوبت رسید به اقامون امام حسن عليه السلام .آمد جلو وفرمودند: ای زن بخاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر.
زن گفت: خدایا به این غریب مدینه تورو قسم میدم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن.
نوبت رسید به آقای ما حسین عليه السلام
آمد مقابل این زن ایستاد،ایشان خردسال بود چون دامن زن رو گرفته بود و سرشو گرفته بود بالا و فرمودند: ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر جوانت بگذر.
زن سرشو گرفت بالا یهو دیدند رنگ از رخسار این زن پرید به دست وپای حسین عليه السلام افتاد و عرض کرد:خدایا پسرمو به اباعبدالله الحسین عليه السلام بخشیده ام.
پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: که ای زن چی شد؟ من،فاطمه ،علی،حسن خواستیم قبول نکردی چی شد که حسین؟
عرض کرد:یا رسوالله سرمو گرفتم بالا در حق جوانم نفرین بکنم، دیدم درهای آسمان باز شده است، ملائکه در دست حربه های آتشین گرفته می گویند: شفاعت حسین را قبول کن والّا با حربه های آتشین تو را می زنیم، من قبول کردم. و از نفرینم گذشتم.
📚تحفةالواعظینج۱ص۱۳۱
#داستان
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar