#علمداران_عشق
خدایا کمکم کن تا ازین #جسم دنیوی و فکر های مادی نجات یابم...
به من هم مثل #شهدا شیوه گذر از این دنیای #فانی و محل گذر را بیاموز...
به من هم #معرفت امام زمانم را عنایت کن...
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#او_ایستاده_پای_امام_زمان_خویش
🍃🌸
⇨ @Ordougahe_montazeran
#علمداران_عشق
🔖 #باران شدیدی در #ٺهران باریده بود، به طوری که خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفٺه بود!
چند پیرمرد میخواسٺند به سمٺ دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند؟!
همان موقع #ابراهیم_هادی از راه رسید، پاچه شلوار را بالا زد، با کول کردن پیرمردها، آنها را به طرف دیگر خیابان برد!...
👈جایی در #سوریه هم #رزمندهها زیر باران در پیاده رو #نماز میخواندند، میدونی چرا؟؟؟
چون نمیدانسٺن صاحب منزل از نماز آنان در منزلش #راضی هسٺ یا نه!!!
✍پ.ن:
🌸چنانچه بخواهیم از سیم خاردار رد بشیم
باید اول از سیم خاردار نفسمون رد بشیم
#شهدا هم قبل از هر چیز،
#نفس خود را شکسٺن ٺا #شهید شدن!!!
و این رزمندگان دلاور هم
قبل از شکسٺ #دشمن نفس خود را #شکسٺ دادهاند!
📌 #زندگی اینها را ببینیم
و کمی فکر کنیم
دقیقا ما کجاییم و چه میکنیم؟!
➬ @Ordougahe_montazeran
#علمداران_عشق
یکی از چیزهایی که خیلی بدش میآمد غیبت کردن بود☝️، روی چشم و هم چشمی و سنتهای غلط حساس بود👌، اگر مهمانی میرفتیم که چند نوع غذا داشتند، ناراحت میشد😔 و میگفتند: با یک نوع غذا هم سیر میشدیم. وقتی چیزی میخرید توجه میکرد که فروشنده فرد مومن و حلال خور باشد🌹، از فروشنده بیحجاب خرید نمیکرد👌👌، هر چند ارزانتر هم میفروخت،
🍀 در مورد خمس خیلی دقت داشت، تاریخ خمسی مشخص داشت و حسابی باز کرده بود و پولهایی که خمس به آنها تعلق نمیگرفت را به آن حساب واریز میکرد، در تاریخ خمسی به انبار میرفت و خمس برنج و مایحتاج سالیانه ای که اضافه کرده بود را حساب می کرد. وقتی به کسی قرض میداد سعی میکرد کسی متوجه نشود، حتی من.🍃
زندگی نامه #شهدا را میخواند و دوست داشت خودش و زندگیش را شبیه شهدا بکند☺️، هر وقت شهیدی می آوردند، دوست داشت باهم و همراه محمد رسول در مراسمات شرکت کنیم، و به شوخی میگفتند:
دفعه بعدی دیگه نوبت من هست که بروم.🕊🍃
✍راوی: همسر شهید مدافع حرم
#روحالله_صحرایی🌸🍃
➥ @Ordougahe_montazeran
#علمداران_عشق
✍حاج حسین یکتا:
"برا #خدا ناز کن؛ #شهدا برا خدا ناز میکردن.🌷
☘گناه نمیکردن ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشونو میخرید!
🌸 #حاج_احمد_کریمی تیر خورد، رسیدن بالاسرش... گفت: من دلم نمیخواد #شهید بشم! گفتن: یعنی چی نمیخوای #شهید بشی؟! برا خدا داری ناز میکنی؟
✨گفت: آره؛ من نمیخوام اینجوری #شهید بشم، من میخوام مثل اربابم امام حسین ارباً اربا بشم... حاج احمد حرکت کرد سمت آمبولانس، بیسیمچی هم حرکت کرد، علی آزاد پناه هم حرکت کرد.
💥سه تایی با هم. یک دفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج احمد ارباً اربا شده.
همهی حاج احمد شد یه گونی پلاستیکی!
🌟دوست داری برا #خدا ناز کنی خدا هم بخرتت؟
تو بخوای معشوق باشی، خدا هم عاشقت میشه..."❤️
➽ @Ordougahe_montazeran