🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست_و_چهارم شرط بندي تقريبًا سال 1354 بود. صبح يک روز ج
#به_نام_ایزد_یکتا
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_بیست_و_پنجم
آن روز هم ابراهيم با اختالف زياد برنده شد.
شــب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از نماز، حاج آقا احکام ميگفت. تا اينكه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت: پيامبر صله لله علیه ميفرمايد:
«هر کس پولي را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت
از دست ميدهد1»
و نيز فرموده اند: »کسي که لقمه ای از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذيرفته نمی شود2»
ابراهيــم با تعجب به صحبت ها گــوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا وگفت: من امروز ســر واليبال 500 تومان تو شــرط بندي برنده شدم. بعد هم ماجــرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواد مســتحق
بخشيدم!
حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش ، ورزش بکن اما شرط بندي نکن.
هفته بعد دوبــاره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قويتر، بعدگفتند: اين دفعه بازي سر هزارتومان!
ابراهيم گفت: من بازي ميکنم اما شــرط بندي نميکنم. آنها هم شــروع کردند به مســخره کردن و تحريک کردن ابراهيم و گفتند: ترسيده، ميدونه ميبازه. يکی ديگه گفت: پول نداره و...
ابراهيم برگشت وگفت: شرط بندي حرومه، من هم اگه ميدونستم هفته هاي قبل با شــما بازی نمی کردم، پول شما رو هم دادم به فقير، اگر دوست داريد، بدون شرط بندي بازي ميکنيم.
که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازي انجام نشد.
٭٭٭
دوســتش می گفت: بــا اينكه بعد از آن ابراهيم به ما بســيار توصيه كرد كه
1( - مواعظ العدديه ص 25)
2( - الحکم الظاهره ج 1 ص 317)
#نشر_شهید_ابراهیم_هادی
@Oshagh_shohadam