🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سی_و_هفتم جلو آمد و مجله را از دســتم گرفت. عکسم را به خو
#به_نام_ایزد_یکتا
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_سی_و_هشتم
ابراهيم در يکي از مغازه های بازار مشــغول کار بود. يك روز ابراهيم را در وضعيتی ديدم که خيلی تعجب کردم!
دو کارتن بزرگ اجناس روي دوشــش بود. جلوی يک مغازه،کارتن ها را روی زمين گذاشت.
وقتی کار تحويل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام براي شما زشته، اين کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهي به من کرد و گفت: کار که عيب نيست، بيکاری عيبه، اين کاري هم که من انجام ميدم براي خودم خوبه، مطمئن ميشم که هيچی نيستم. جلوي غرورم رو ميگيره!
گفتم: اگه کســي شــما رو اينطور ببينه خوب نيســت، تو ورزشكاري و... خيلی ها ميشناسنت
ابراهيــم خنديد وگفت: ای بابا، هميشــه كاری كن كه اگه خدا تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم.
٭٭٭
به همراه چند نفر از دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت ميكرديم.
يكي از دوســتان كه ابراهيم را نميشــناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه
كرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟
#نشر_شهید_ابراهیم_هادی
@Oshagh_shohadam