eitaa logo
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
885 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
﷽ این چه سودائے است با خود ڪرده ام در عاشقے از تو گویم لیک، فڪرم جاے دیگر مانده است ارتباط‌مون @Shohada1380 بگـوشیم @Fatemee_315 آن سوی نداشته هایم تکیه‌گاهی‌دارم‌ازجنس‌خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️|دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است ……ڪہ آسمانیت مےڪند.…… 🌱و اگر بال خونیـن داشتہ باشے🌱 دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد. دلــ‌ها را راهےڪربلاے جبــ‌هہ‌ها مےڪنیم و دست بر سینہ، بہ زیارت "شــ‌هــــــداء" مےنشینیم...|♥️ 🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ 🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌻 🌾 @Oshagh_shohadam
بـسـم‌رب‌ِّالـمـهـدےعـج ‌ رمــــان "پایان یک عــــشـــــق💕" ‌ ‌ نفهمیدم چیشد، چشم‌هام رو باز کردم دیدم صبح شده.. واای نماز صبحم قضا شد :(((( بلند شدم وضو گرفتم و نماز قضام رو خوندم، همیشه سعی کردم نماز صبح مهم باشه واسم.. چون یه بار خوندم که؛ "مادربزرگ شهیدجهادمغنیه دو هفته بعد از شهادت جهاد خواب میبینه که به جهاد میگه: "چرا آنقدر دیر اومدی بهم سر بزنی؟!" و شهیدجهادمغنیه گفته: در بازرسی بودم، بازرسی نماز مخصوصا نمازصبح" حالا اون شهید بوده و بازپرسی شده... وای به حال ما💔 امتحانات شروع شده بود.. نشستم پای درس و کتاب، باید یه ذره می‌خوندم تا عصر برم پیش مهدیه "واااای خونه مهدیار اینا ^-^ " هنوز یه صفحه نخونده بودم که گوشیم زنگ خورد "تماس تصویری سه تایی" _سلام بچه‌هاااا فاطمه: -واای هدیه تعریف کن نارنج: -زود تند سریع "چه غلطی کردم دیشب یه پیام دادم" _اولا جواب سلام واجبه، دوما شروع کردم به تعریف‌کردن.. نارنج: -خاک تو سرت، یکی سرش خورد به سنگ اومد تو رو بگیره که اون هم پرید.. زدیم زیر خنده،واقعا که _بچه‌ها میزارید درس بخونم..؟! فاطمه: -درس رو بیخیالش بابا... _عزیزم آقاامام‌زمان(عج) یار بی‌سوااااد نمی‌خواد باید علم و دانش داشته باشی تا در دوران ظهور به یه دردی بخوری نارنج: -راست میگه و هم اینکه رهبر هم گفته؛ "اول درس بعد کار فرهنگی" _اصلا توقع از ما مذهبی‌ها بیشتر هست، باید سعی کنیم زمین نخوریم.. فاطمه: -واااای غلط کردم یه چی گفتم حالا همشون رفتن رو منبر خندیدیم، بعد هم خداحافظی و تماس رو قطع کردیم.. نشستم پای درس و کتابم.. "وااای چقدر درس خسته‌کننده هست ولی چه باید کرد..!" بعد یک ساعت مطالعه سرم رو از رو کتاب برداشتم.. ‌ @Oshagh_shohadam
بـسـم‌رب‌ِّالـمـهـدےعـج ‌ رمــــان "پایان یک عــــشـــــق💕" ‌ ‌ رفتم وضو گرفتم و نشستم پای جانماز.. یه دو رکعت نماز شُکر خوندم... چون واقعا ازدواجی که میلی بهش نباشه قشنگ نیست.. از خدا خواستم همه چی رو درست کنه... یه نگاه به قاب رویِ دیوار کردم "مامان‌زهرا(سلام‌الله‌علیها)! نمی‌دونم چی شد که اینجوری شد ولی من همه چی رو دادم دست شما مادری کنید برام..." ناهار خوردم و رفتم نشستم پای گوشی.. رفتم تو اینستا و دوتا پست گذاشتم... "یک پست سیاسی و یک پست مهدوی" چیز الکی که نیست،جنگ، جنگ نرم هست، باید فعالیت بشه تو فضای مجازی.. به جای اینکه بیکار بچرخیم تو مجازی باید فعالیت کنیم.. قرار شد برم یه گوشیم رو چک کنم و بیام بیرون ولی نمی‌دونم چرا دوساعت شد.. پاشدم رفتم لباس پوشیدم... "شلوار شش‌جیب مشکلی‌رنگ با پیرهن و کفش‌ خاکی‌رنگ با روسری مشکی‌رنگ.. هر موقع تیپ مورد علاقم یعنی "چریک" می‌پوشم جلوی چادرم رو می‌بندم تا معلوم نشه آخه برای خودم می‌پوشم نه دیگران.. سوار هاچ‌بک‌جوون شدم و گازش رو گرفتم رسیدیم و رسیدیم.. تو آینه ماشین خودم رو برانداز کردم؛ "وووووی جووون، آخه تو چرااا آنقدر خوشکلی دختر؟!هااااا" متوجه نگاه کسی شدم،برگشتم... یه پیرزن بود که تکیه به عصاش من رو نگااه می‌کرد اومد از کنارم رد بشه که گفت: -خدا همه مریض‌ها رو شفا بده.. اون من رو می‌گفت..؟! دست‌هام‌ رو گرفتم بالا و گفتم: _الهی آمین زدم زیر خنده و رفتم و درب خونه رو زدم... مهدیه اومد و درب رو باز کرد... بعد از سلام و احوال‌پرسی رفتیم داخل.. ‌ نویسنده: @Oshagh_shohadam
بـسـم‌رب‌ِّالـمـهـدےعـج ‌ رمــــان "پایان یک عــــشـــــق💕" ‌ ‌ مهدیه: --چرا حلقه نشونت دستت نیست دختر..؟! _نامزدیم رو بهم زدم.. پرید بالا و یه جیغی زد.. "این چرا خوشحال میشه!!" مهدیه: --چراااااا..؟! _به درد هم نمی‌خوردیم، حالا تو چرا بال در میاری..؟! مهدیه: --هاا..!من..!خب چیزه..! --آهان خب دوتائیمون در مجردبودن تفاهم داریم.. _آخه این هم شد دلیل..؟! مهدیه: --حالا بیخیال، بیا بریم درس بخونیم که چند هفته بیشتر تا کنکور نموندهــ... چادرم رو درآوردم و شروع کردم به توضیح‌دادن درس‌هاش.. وسط درس خوندن بودیم که مامان مهدیه با یه ظرف میوه اومد داخل اتاق.. لیلا: -دستت درد نکنه دخترم،واقعا زحمت میکشی.. _این چه حرفیه،وظیفمه.. لیلا: -برای جبران زحماتت می‌خوام ببرمت یه جایی.. باذوق گفتم: _خواهش می‌کنم، _کجااااا..؟! لیلا: -ما همیشه این موقع‌های سال خانوادگی میریم مشهد می‌خوام توهم بیای باهامون.. مهدیه: --وااااااااااااای،عاااالی بووووود.. --باااااااید بیاااااااای... _واااای دستتون درد نکنه؛ از اونجایی که تعارفی نیستم باید ببینم چی میشه.. "وااای یعنی قرار بود مهدیارم بیااااد!" لیلا: -خانوادتم بیار دخترم! انگار نمک ریخت رو زخمم💔 _خاله لیلا من خانوادم اهل این چیزها نیستن _یه جورایی خیلی فرق دارن با من.. آهـــان پس مذهبی نیستن -درکت می‌کنم دخترم من هم زمانی که عاشق رضا(شوهرش)شدم مذهبی نبود ولی خب ازدواج کردیم و خیلی اذیت می‌شدم..ولی خب گذشت.. "مهدیه قبلا بهم گفته بود که پدرش سکته کرده و چندین سال پیش فوت کرده" _خدا رحمتشون‌ کند لیلا: -ممنون‌ و همچنین رفتگان شما رو هم ان‌شاءالله.. ‌ @Oshagh_shohadam
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در سایه‌ی او هیچ کسی کافر دین نیست، اصلا تو بگو چیست اگر، عشق همین نیست! والله که نزدیک‌تر از او به یقین نیست، در دین علی، پینه فقط رویِ جبین نیست! @Oshagh_shohadam
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹🌼🔗› -ذات هرڪس در قیامت نقشِ پیشانۍ اوست ؛ نقش پیشانۍ ما باشد غلام حیدرم 🎉ایام ولادت مولا امیرالمومنین علیه السلام مبارک باد. @Oshagh_shohadam
ولنتاین واسه کیاست؟! واسه عاشقاست؟🤔 ما که عشقمون کربلاست😍😌 کادومونم از بقیه جداست چون دست حضرت زهراست🙃🌸 ولنتاین واسه کیاس؟! واسه شما عشقا؟🤫 ما که عشق مون مولاست😌😎 کادومونم دست خود اقاست🎁🎊 ولنتاین باشه واسه شما:) @Oshagh_shohadam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 رفیق‌شہید: بابک رابطه با نامحرم رو بسیار بسیار رعایت میکرد همیشه حواسش بود که خدایی نکرده دراین بابت گناه نکنه، شهید یک خداشناس به تمام معنا بود من باهاش داخل آموزشات آشنا شدم چیزی که منو به سمتش کشوند خدادوست بودنش بود اینکه و خیلی مرد بود و چیزی داشت که خیلیا نداشتن مردونگیش واقعی بود. همیشه وقتی دورهم بودیم و حرف از شهادت میشد خیلی میگفت دعام کنید شهید شم همیشه تو حرفاش حرف از شهادت بود. دور اول که برای اعزام آموزش میدیدیم قسمت نشد بره و یادمه یه بار اینقدر گریه کرد برای اینکه که نتونست اعزام بشه. همش میگفت من لیاقت نداشتم برم چرا نشد... خیلی ناراحت بود. همیشه هوای دوستاشو توجمع داشت که یوقت کسی باهاش شوخی بد نکنه، تو مشکلات خیلی مردونه کنارت وایمیستاد و اولین کسی بود که برای کمک آستین بالا میزد. ♥️ @Oshagh_shohadam
🌸اگر رضای الله رضای والدین است، پس چرا راه سخت رو انتخاب می‌کنین. حرف اونا رو گوش کنید. شمایی که پدر و مادرتون رو می‌ذارین تو خونه‌!!!.... به خودتون رحم کنین. مگه کسی بیشتر از این‌ها خوبی بهتون کرده؟ معرفتتون کو؟ علی‌جون، داداشم، داداش خوبم فقط امام‌حسین(ع) رو بچسب. هرچی می‌خوای ازش بخواه که یکی‌یه‌دونه‌س و خدا هرچی بخواد، بهش می‌ده.دوست دارم یادم باشه که چند روزی بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی ازم چیزی بخواد و من بتونم کمکش کنم و بعدش با کمال میل به آخرت، این کار رو بکنم. باشه که خدا هم خوشش بیاد.  🌹 تاریخ تولد : 1368/03/01 محل تولد : تهران تاریخ شهادت : 1394/08/13 محل شهادت : تل عزان – حلب – سوریه وضعیت تاهل : متاهل محل مزار شهید : تهران – بهشت زهرا (س) – قطعه 53 eitaa.com/Oshagh_shohadam