#برنامه_مدرسه_تابستانه_دارالعلم
🔅 روز دهم، دوشنبه ۱۵ مردادماه ۱۴۰۳
🔸جلسه پرسش و پاسخ علمی
🎙سخنرانی حضرت آیت الله العظمی سبحانی «دامت برکاته»
⏰ ساعت ۷
📖 دروس مدرسه قرآن و حدیث
📝 بررسی حجیت ظواهر قرآن
🎙 حجتالاسلام علی راد «زید عزه»
⏰ ساعت ۸:۳۰ و ۱۰ و ۱۶
🕌مدرس علامه طبرسی (ره)
✍🏻 مدرسه تابستانی دارالعلم
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
دیدار اساتید مدرسه «دارالعلم» با تولیت آستان قدس رضوی، پانزده مرداد، حرم رضوی، تالار آیینه.
جمعی از اساتید مدرسه تابستانه «دارالعلم» حوزه علمیه خراسان ظهر دوشنبه ۱۵ مرداد ماه ۱۴۰۳ با حضور در تالار ولایت حرم حضرت امام رضا (علیهالسلام)، با حجتالاسلام والمسلمین احمد مروی تولیت آستان قدس رضوی دیدار و گفتگو کردند.
https://mehrnews.com/x35BTp
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
عدم النص و اجتهاد صحابه ؛ گونه ها , اعتبار و چالشها
✍️علی راد
از جمله اصول اجتهاد مورد تاکید اهل حدیث عامّه در پاسخ گویی به مسائل مستحدثه , حجیت روش استنباط صحابه است . بر پایه این اصل صحابه به لزوم مراجعه و بازیابی مستند احتمالی حُکم از قرآن و سنّت رسول خدا (ص) تاکید داشتند و در فرض فقدان آیه و سنّت نبوی در بیان حُکم , مجاز بودند به رأی خود استناد بجویند (دارمی , السنن , ج 1 , ص 58) و این چنین رهیافت اجتهاد صحابی در فقدان نص - سنّت در فقه صحابه فقیه و مفتی پدید آمد. باورمندی صحابه فقیه به فقدان سنّـت نبوی در حُکم مسئله نوپدید به حصر عقلی از دو حالت بیرون نیست:
یک) عدم صدور سنّت از رسول خدا (ص) در موضوع مسئله ( عدم النص واقعی) ؛
دو) وجود قول , فعل و تقریر رسول خدا ( ص ) در موضوع مسئله و عدم آگاهی صحابی مفتی از آن (عدم النص غیر واقعی).
در فرض دوّم در واقع امر در مسئله مورد نظر سنّتی از رسول خدا (ص) صادر شده است ولی صحابی مفتی به دلایل مختلف از سنّت رسول خدا آگاهی ندارد و چنین می پندارد که مسئله از موارد عدم النص فی السنّة و محل جریان اصل استناد به رأی در بیان حُکم مسئله است لذا به رأی اجتهادی خود به مثابه منبع و دلیل در فتوا استناد می جوید هر چند که برای مخاطب خاستگاه و دلیل اعتبار رأی خود را بیان نمی کند .
روشن است که اجتهاد صحابی در این فرض الزاماً مطابق با سنّت نیست و چه بسا صحابی در اجتهاد خود به خطا رفته باشد که در صورت کشف خلاف قابل استناد به شریعت نخواهد بود ؛ این اصل در اجتهاد صحابه به روایت نسائی مورد تاکید عبدالله بن مسعود ( 32 ق ) از صحابه نامدار بود زیرا او در مسئله جواز و صحت نکاح بدون تعیین مهریه تاکید نمود که اگر فتوای وی بر خلاف سنّت رسول خدا ( ص ) باشد اجتهاد او به خطا رفته و فتوای او اعتباری ندارد : « قال سأقول فيها بجهد رأيي فإن كان صوابا فمن الله وحده لا شريك له وإن كان خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله منه برآء » (سنن النسائی , ج 2 , ص 122 – 123 ) .
بنابراین اوّلاً این واقعیت قطعی است که صحابی ترازی چون ابن مسعود و همگنان وی از سنن رسول خدا آگاهی کامل نداشتند , ثانیاً استناد به رأی یک صحابی در مسائل فقهی اعتبار ندارد چه بسا در همان مسئله سنّت نبوی وجود داشته باشد, ثالثاً اندیشه تخطئه در فقه صحابه رایج و شایع بود و صحابه تصریح داشتند که احتمال خطا در آرای اجتهادی ایشان وجود دارد لذا صحابی بودن ملازمه ای با آگاهی از سنّت نبوی ندارد و انگاره تصویب مقبول صحابی چون ابن مسعود نبود , رابعاً احاطه و اشراف تام به سنن نبوی شرط رهایی از تخطئه در اجتهاد است که برای فرد فرد صحابه قابل تحصیل نبود زیرا شرایط تاریخی صحابه چنین نبود که بتوانند همه سنن نبوی را از رسول خدا استماع نموده باشند , خامساً اصل حکمت در تشریع و انسداد باب جهل به شریعت اقتضا می¬کند که در میان صحابه , مرجع تام و کامل به سنّت وجود داشته باشد در غیر این صورت شک و جهل به تمام ابعاد شریعت تسرّی پیدا می کند, سادساً این مرجع نمی تواند فرد فرد صحابه یا صحابه به انضمام همدیگر باشد زیرا هیچ کدام از ایشان ادعا نداشتند که به تمام سنن نبوی دسترسی یا آگاهی دارند لذا برایند آگاهی مجموع صحابه تابع آگاهی یکایک ایشان بوده لذا به همان سان از خطا و نقصان برخوردار است.
حال پرسش این است که این مرجع کامل و تمام عیار سنّـت نبوی چیست؟ این مرجع چه نسبتی با تاکید رسول خدا به عترت در حدیث ثقلین دارد که به سنّت کامل و تمام رسول خدا دسترسی داشتند و از تخطئه در بیان احکام رها بودند و بدین سان عترت با صحابه تمایز جوهری داشتند.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
May 11
صوت دروس استاد راد مدرسه تابستانه دار العلم. آستان قدس رضوی، مشهد، مرداد ماه 1403ش👇👇
46.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کرسی ترویجی استاد علی راد
۱۴٠۳.۵.۱۳
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
38.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆#صوت جلسه بیست و دوم مدرسه قرآن و حدیث
استاد #راد جلسه 2
#بررسی_حجیت_ظواهر_قرآن
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
40.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆#صوت جلسه بیست و سوم مدرسه قرآن و حدیث
استاد #راد جلسه 3
#بررسی_حجیت_ظواهر_قرآن
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
49.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆#صوت جلسه بیست و چهارم مدرسه قرآن و حدیث
استاد #راد جلسه 4
#بررسی_حجیت_ظواهر_قرآن
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
لزوم نقد پارادایم های منتقله در میراث حدیثی - تفسیری امامیه
✍️علی راد
پارادایم های تفسیری, اجتهاد و خوانش انسانی از قرآن است, بنابراین قداست ذاتی و اعتبار ابدی ندارند و نقد پذیرند. سلطه و سیطره یک پارادایم زمانی مقبول و توجیه پذیر است که ضمن داشتن اصالت و اعتبار علمی از فرایند نقد علمی و تاریخی به سلامت عبور کرده و خلوص و وزانت علمی خود را اثبات نماید. بنابراین پارادایم¬هایی که فاقد این ویژگی باشند و صرفاً متکی بر پشتوانه¬های اجتماعی, سیاسی و تعصبات مذهبی سلطه و سیطره خود را توسعه و تثبیت نموده باشند, فاقد عیار لازم در تفسیر قرآن هستند. از جمله اینها, پارادایم¬های منتقله از سایر مذاهب و جریان¬های فکری در میراث و منابع فکری شیعه هستند که در ابتدا در قالب احادیث و طی فرایندی خاص به میراث امامیه منتقل یا وارد شدند و سپس مبنای نظریه یا آموزه قرار گرفتند. محققان امامیه این احادیث را اخبار دخیله یا منتقله نامیده و در اعتبار و انتساب آنان به معصومان تردید جدی دارند؛ گاهی نیز از تعبیر الروایة الواردة برای بیان تضعیف متون نقل شده از طریق غیر امامی بهره بردند . انتقال این احادیث و آموزه¬ها در عصر حضور معصومان به دلیل سیطره و سلطه فرهنگی- سیاسی سلطه پارادایم¬های غیر شیعی در جامعه علمی آن روزگار بود که ائمه با آگاهی کامل و با استفاده از ظرفیت آموزه تقیه به هم گرایی ظاهری با پارادایم غالب پرداختند لکن تشخیص آنان بر اصحاب اهل نظر و دقت ایشان میسور بود و فقیهان امامیه نیز با تکیه بر قواعدی خاص به تمییز گزاره¬های تقیه آلود پرداختند که البته میان فقهای قدماء و متاخر امامیه در تشخیص و حمل روایت بر تقیه اختلاف مبنا نیز وجود داشت و این در تکثیر شمارگان روایات موصوف به تقیه اثر گذاشت . بر خلاف آنچه برخی می پندارند همه مذاهب اسلامی اعم از مالکی, حنبلی, شافعی, حنبلی, ظاهری, طبری, زیدی, خوارج, ظاهری, وهّابی بر مشروعیت تقیه اتفاق نظر دارند و بر صحّـت آن از قرآن, سنّت و اجماع استدلال کردند لکن شیعه اثنی عشریه به دلیل شرایط خاص تاریخی که رنج و ستم بر امامان, اصحاب و پیروان ایشان تحمیل شد و شیعه بودن نوعی گناه تلقی شد, در عمل به تقیه بیش از سایر مذاهب اسلامی شهرت یافت .
فرایند دیگری که زمینه را برای انتقال پارادایم های غیر شیعی در میراث امامیه فراهم کرد ارتباطات فرهنگی و حدیثی راویان و مشایخ حدیثی امامی با راویان و مشایخ حدیثی سایر مذاهب بود که از برایند آن بخشی از احادیث و آموزه¬های آنان در میراث شیعی نقل شد. گزارش این احادیث نه به معنای تایید یا انتساب آنها به معصومان بلکه فقط به عنوان فعالیت حدیثی مرسوم میان محدثان بود؛ نمونه روشن آن ارتباط و تعامل حدیثی شیخ صدوق از محدثان بزرگ امامیه با برخی از مشایخ عامه است که زمینه راهیابی برخی از احادیث عامه در تصانیف حدیثی این محدّث را فراهم آورد و سپس از طریق آثار وی در سایر میراث روایی انعکاس یافت. به همین سان شیخ طوسی نیز از برخی محدثان غیر امامی روایاتی را در آثار خود گزارش کرده است که هم سوی با نگره زیدیان است . البته گزارش این احادیث از سوی محدثان و فقیهان شیعه نه به عنوان اعتقاد و تایید مضمون آنها بلکه فقط به عنوان یک سنّت و رسم رایج میان محدثان است؛ از این رو محققان امامیه توجه به این مهم را یکی از اصول مهم در رفع تعارض میان احادیث موجود در آثار این محدثان با فتاوای آنان دانسته¬اند . افزون بر شرایط تقیه, تعامل حدیثی امامیه با مشایخ عامه, عوامل دیگری چون اختلاط راویان در انتساب حدیث, دس و وضع جریانهای انحرافی در میراث حدیثی شیعه نیز انتقال احادیث غیر امامی در منابع شیعه نیز موثر بود.
بنابراین احادیثی که از طریق این عوامل در منابع حدیثی و تفسیری شیعه ظهور یافتند, فاقد اصالت و مرجعیت تفسیری هستند و نباید عیار در تفسیر قرآن قرار بگیرند لکن گاه کشف ویژگی منتقله بودن این پارادایم ها ممکن است مغفول مانده باشد. آموزه تقیه در اندیشه شیعه بر این مهم تاکید دارد که زمینه¬ها و شرایط سیاسی- فرهنگی عصر معصومان به دلیل سلطه و سیطره فکری در صدور احادیث امامان شیعه اثرگذار بودند و به ادوار بعدی نیز منتقل شده است؛ بر تفسیر پژوه بایسته است که پارادایم اصیل شیعی را از پارادایم¬های منتقله از سایر جریان¬ها و مذاهب تفکیک نماید و از استناد و ارجاع به پارادایم منتقله در تفسیر آیات خودداری نماید.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
نمونه ای از مطالعات پارادایمیک در تفسیر قرآن ( 1)
تفسیر طبری و پارادایم جمال یوسف(ع)؛ تحلیل و نقد
✍️علی راد
چکیده
در روزگار محمدبن جریر طبری (310 ق)، «پارادایم جمال بدیع یوسف علیهالسلام» نظریه¬ای فراگیر و از نظر اعتبار، مسلّم و قطعی نزد اکثر مفسران، مورخان و محدثان مسلمان بوده است. از جمله ادله طرفداران این پارادایم، استدلال به مفاد آیه شریفه «... فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریم» (یوسف،31) میباشد. این استدلال در «جامعالبیان» طبری بازتاب ویژهای یافته و اعتبارسنجی مستندات وی، مسئله اصلی این نگاشته است. برآیند پژوهش، آسیبپذیری رویکرد تفسیری درباره آیه فوق است و بر پایه ادله پارادایم رقیب، تبیین و اثبات میشود که: «طبری از جمله طرفداران پارادایم جمال بدیع یوسف علیهالسلام است. او تلاش زیادی را در کتمان پارادایم رقیب نموده و بر مجموعه مستندات و ادله وی، مناقشات جدی وارد است.»
کلیدواژهها : جامعالبیان طبری , پارادایم جمال یوسف علیهالسلام , مطالعات پارادایمی , تاریخ تفسیر , نقد تفاسیر ,
لینک دانلود مقاله : https://hekmate-baleghe.whc.ir/article_414.html
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
نردبان شکسته : نقد تصویر بخاری در کتاب «سیرة الامام البخاری» از غلو تا اسطوره
✍️علی راد
عبد السلام مبارکفوری از جمله مدافعان سرسخت و تندروی بخاری در سده معاصر است. او در کتاب پُر برگ خود با عنوان سیرة الامام البخاری : سید الفقهاء و امام المحدّثین به دفاع تمام عیار از شخصیت بخاری , اصالت و اعتبار تمامی احادیث کتاب الصحیح بخاری می¬پردازد ( نک: مبارکفوری , عبدالسلام , سیرة الامام البخاری , 2 جلد , دار عالم الفوائد , مکه , 1422ق ) . مبارکفوری در جلد نخست کتاب سیرة الامام البخاری تلاش دارد شخصیت علمی , حدیثی , رجالی , فقهی بخاری را تبیین کند . در جلد دوّم بیش تر به اشکالات و شبهات مخالفان و منتقدان بخاری علیه شخصیت و احادیث کتاب الجامع الصحیح او می¬پردازد. در بخشی از کتاب اسطوره بخارا به تقریر , تحلیل و نقد تصویر مبارکفوری از شخصیت و اندیشه های بخاری پرداخته ام. تا کنون کتاب مبارکفوری به زبان های فارسی , عربی و انگلیسی نقد نشده است از این رو این پژوهش فرا رو نخستین کوشش شخصی در تحلیل انتقادی آن است و نزدیک به صد نقد خرد و کلان بر مدعیات مبارکفوری در این کتاب وارد است که بخش هایی از این نقدها به زودی منتشر خواهد شد: ان شاء الله.
شاهکار مبارکفوری در اقتباس و معماری است او مطالب شرح وحال بخاری را از منابع پیشین اخذ کرده است و با عباراتی کم و بیش و گاهی با توضیحاتی در پانوشت تکرار کرده است لذا او استاد تکرار و اقتباس و البته غلو و اسطوره سازی از بخاری است و قصد او این بود که این کاستی را برای مخاطب اردو زبان برطرف کند و ایشان را با شرح و حال بخاری آشنا نماید لذا ترجمه این کتاب به عربی اساساً توجیهی نداشت که بستوی زحمت آن را برای خود هموار کرد . بخش قابل توجه ای از کتاب مبارکفوری از حجة الله البالغه دهلوی است به ویژه در جلد دوم فراوان از آن بهره برده و به طور مستقیم و غیر مستقیم عبارات دهلوی را گزارش و تحلیل کرده است . بخش دیگر از کتاب مبارکفوری اقتباس صریح از کتاب تحفة الأخباری فی ترجمة البخاری و اندیشه های ابن خلدون است . مبارکفوری در کسوت مترجم نگاشته های عربی به اردو ظهور یافته است که با افزوده های پژوهشگر نسخه چاپ اول این کتاب و تحقیقات بستوی از پَر کاهی کوه ساخته اند . از این رو نه مبارکفوری و نه بستوی نتوانسته یا نخواسته اند که جستاری را به تبیین نوآوری مبارکفوری در این کتاب اختصاص دهندبه جز اینکه به زبان اردو تالیف ( ترجمه !!) شده است و شناخت اردو زبانان از بخاری را آسان نموده است. ترجمه عربی بستوی چندان بدیع و ممتاز نیست و بسیار ساده و عامیانه است که در غالب مترجمان اردو به عربی این کاستی را شاهد هستیم .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
نقش بخاری پژوهی از عزلت تا شهرت عبدالسلام مبارکفوری
✍️ علی راد
بررسی روند تاریخی انتشار کتاب های مربوط به شرح و حال بخاری در سده اخیر گویای این نکته مهم تاریخی است که نام عبد السلام مبارکفوری در میان پژوهشگران مسلمان در سی سال اخیر و با انتشار ترجمه عربی کتاب او با عنوان سیرة الامام البخاری شناخته شد. پیش از انتشار و ترجمه این اثر او به زبان عربی وانگلیسی , مبارکفوری در میان پژوهشگران عرب زبان و خاورشناسان مشهور نبود بلکه بیش تر در شبه قاره هند و نزد اردو زبانان به عنوان یک مدرس و مبلغ سلفی شناخته شده بود زیرا سخنرانی ها , تدریس ها , مقالات و کتاب های او همگی به زبان اردو بود و به دلیل عدم حضور در کنگره های بین المللی خارج از هند چهره شناخته شده ای نبود . عبد السلام مبارکفوری همانند دیگر سلفیان شبه قاره هند از شورمندی ویژه ای در تبلیغ و گسترش اندیشه های سلفیه داشت . او از تدریس , تبلیغ و سخنرانی بیش ترین بهره را در این مسیر برد و اندکی نیز به تالیف کتاب پرداخت لکن به اندازه دیگر کوشش ها و تلاش های او نبود .سيرة الإمام البخاري معروفترین کتاب مبارکفوری در شرح و حال محمد بن اسماعیل بخاری است که با تالیف آن در شبه قاره شهرت یافت و با ترجمه این اثر توسط بستوی به عربی در میان محققان جهان اسلام نام او مطرح گردید . سویه دیگر شهرت او تلاش برای پاسخ به نقدها و شبهاتی است که شبلی نعمانی علیه بخاری مطرح کرده است . به هر روی اهتمام عبدالسلام به شخصیت بخاری و دفاع از او در مقابل منتقدان و ترجمه کتابش به زبان عربی نقش اساسی و مهمی را در شهرت عبدالسلام مبارکفوری داشت و اگر این کتاب نبود مبارکفوری هم چنان گمنام می ماند آنگونه که دیگر کتاب های او توفیق ترجمه و تعلیقه نگاری را نیافتند ولی تنها تالیف او درباره بخاری به دو زبان عربی و انگلیسی ترجمه و با تعلیقات و تحقیقات گسترده منتشر گردید و این چنین او را از کنج عزلت به اوج شهرت رسانید.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
لینک ورود به جلسه مجازی:
https://www.skyroom.online/ch/scoaqr/qom
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
رهاورد دفاع عبدالسلام مبارکفوری از بخاری
صعود از مدّرس گمنام تا علاّمه ذو فنون!
✍️ علی راد
در تحلیل جایگاه علمی عبد السلام مبارکفوری , مولف کتاب سیرة الامام البخاری توجه به این نکته بسیار ضروری است که در عنوان کتاب سیرة الامام البخاری با لقب علّامه از او یاد شده است . روشن است که این لقب در گرایش و پذیرش نا آشنایان با این این کتاب و مولف آن بسیار اثر گذار است زیرا لقب علّامه ارزش علمی و روان شناختی زیادی در اقبال مخاطبان به یک کتاب و قبول اندیشه های مولف آن دارد. آیا به واقع مبارکفوری علّامه ای ذو فنون , فرزانه جامع علوم معقول و منقول و مبتکر نظریه های بدیع در علوم اسلامی بود که شایسته لقب علامه باشد ؟ بر پایه نتایج بررسی آثار مکتوب و عملکرد علمی عبد السلام مبارکفوری , پاسخ این پرسش منفی است زیرا او دارای نظریه ای ویژه در هیچ یک از علوم نبود و بیش تر در کسوت تدریس و تبلیغ حضور داشت و کتاب های او نیز با رویکرد ترویجی و ایدئولوژیک نوشته شده است و حاوی نوآوری و ابتکار نبوده و تکرار مکررات جریان فکری اهل حدیث و سلفیه معاصر در مخالفت با عقل گرایان و نو اندیشان دینی است . لقب علّامه از سوی مترجم و محقق این کتاب و اثر پذیرفته از گفتمان رایج در شبه قاره هند در آغاز نام مباکفوری نهاده شده است. گفتنی است که لقب علّامه در فرهنگ و گفتمان رایج نزد اهل حدیث و سلفیان هندوستان به بسیار دانی و تخصص در حدیث و فقه دلالت دارد و به معنای شناخته شده آن ( ذو الفنون و العلوم و فرزانه جامع معقول و منقول ) نیست زیرا گسترده آگاهی عبد السلام مبارکفوری بیش از حدیث و فقه و اندکی تصوف و عرفان نیست و بیش تر روزگار خود را به تدریس در مدارس اشتغال داشت و نظریات بدیع و ابتکاری نیز از او در کتاب های و گفتارهایش ارائه نشده است لذا نباید لقب علّامه را به معنای رایج آن در گفتمان علم دینی در ایران معنا کرد که به نوادری انگشت شمار اطلاق شده است و مدت عدیدی است که پایان دوران علاّمه بودن در علوم فرا رسیده است لکن مترجم همسو و ناشران همدل این اثر با اطلاق لقب علامه بر مبارکفوری چنین خواسته اند که کتاب سیرة الامام البخاری را اثری فاخر , خواندنی و البته خریدنی معرفی کنند!!
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
تصرف در عنوان کتاب «سیرة البخاری» مبارکفوری ؛ زمنیه ها و اهداف
✍️علی راد
در تحلیل عنوان کتاب سیرة الامام البخاری : ( سیّد الفقهاء و امام المحدّثین ) نکات ذیل شایان درنگ است :
یک. عنوان کامل کتاب عبد السلام مبارکفوری در نسخه چاپ شده آن از سوی دار عالم الفوائد مکه « سیرة الامام البخاری » با عبارت ( سیّد الفقهاء و امام المحدّثین ) در ذیل آن است . به نظر می رسد ناشر از قرار دادن این عبارت در داخل نشانک [ ( --- ) ] قصد دارد این نکته را به خواننده القا کند که عنوان اصلی کتاب همان سیرة الامام البخاری است و عبارت ذیل آن افزوده مترجم , محقق یا ناشر کتاب است . البته این افزوده با رویکرد مبارکفوری به شخصیت بخاری در این کتاب هم¬سو هست زیرا مشابه همین تعابیر را مبارکفوری بارها درباره شخصیت علمی بخاری به کار برده است ( در ادامه به آنها اشاره خواهیم داشت ) و چه بسا ناشر یا مترجم آن را از عبارات مبارکفوری اخذ و بر تارک عنوان کتاب نهاده است. در مقدمه دکتر ازهری بر چاپ اوّل ترجمه عربی ( مبارکفوری , عبدالسلام , سیرة الامام البخاری , مقدمه ازهری , ج 1 , ص 23 ) و مقدمه فرزند مبارکفوری بر چاپ دوّم این اثر به زبان اردو ( همان , ج 1 , ص 29 ) عنوان کتاب «سیرة البخاری» بدون هیچ افزوده دیگری یاد شده است . از این دو مقدمه چنین بر می آید که تا زمان چاپ بستوی در دار عالم الفوائد این کتاب با همان عنوان اصلی و اوّلیه خود یعنی «سیرة البخاری» منتشر می شد و این مترجم اثر به زبان عربی است که در چاپ جدید در عنوان کتاب تصرف کرده و کلمه الامام را در نام اصلی کتاب درج نموده و عبارت ( سیّد الفقهاء و امام المحدّثین ) را ذیل آن افزوده است .
این اقدام مترجم و موافقت ناشر با آن با شیوع رویکرد سلفیه گرایی عربستان و اوج گرفتن جریان نقد بخاری و لزوم پاسخ سلفیان به آن در روزگار انتشار این اثر در این کشور هم سویی لازم را دارد و چنین اقداماتی از سوی سلفیه در این مقطع تاریخی درک پذیر است زیرا هویت این جریان که وابستگی زیادی به بخاری دارد از سوی جریان انتقادی حدیث به شدت تضعیف شده است و سلفیان به عنوان اقدام متقابل تلاش دارند که بیش از پیش جایگاه بخاری را در پیشادید نسل جدید پیروان خود ارتقا بدهند .
دو. وجود این افزوده ذیل کتاب سیرة الامام البخاری بسیار معنادار و شایسته درنگ و تحلیل است زیرا این عبارت , گویای این مهم است که بر پایه دیدگاه مولف این کتاب , بخاری از جایگاهی فرازمند در میان فقیهان و محدّثان برخوردار است و این کتاب به شرح و حال چنین شخصیت ممتاز و فاخری در فقه و حدیث پرداخته است.
از مقدّم نمودن تعبیر « سیّد الفقهاء » نیز قصد دارد بر این نکته تاکید کند که بخاری افزون بر اینکه فقیه و مجتهد در دانش فقه بود در میان فقیهان نیز از شمار فرازمندان ایشان بود و سَروری و سیادت فقیهان به بخاری اختصاص دارد و فقیهان نامدار دیگر در تراز و رتبه بخاری در فقه نبودند !
ادعایی که در ذهن پژوهشگران تاریخ فقه و فقها می تواند بحران جدی و چالش عمیق ایجاد کند زیرا بخاری در کسوت فقیه از چنین جایگاهی در تاریخ فقهای تراز مذاهب فقهی برخوردار نبود , و کتاب الصحیح بخاری و دیگر آثار او در تراز اندیشه ها و آثار فقیهان نامدار پیش و معاصر او نبودند لذا اینکه امروزه از بخاری به عنوان سید فقیهان یاد می شود و بر تارک نام کتاب های مدافعان بخاری جای می گیرد , بسیار تامل برانگیز است! .
سه. بر پایه توجه به اصل آوای متعارض در گفتمان کاوی تحلیلی و دلالت های گفتمانی انگاره ها که خود را در تعابیر و اصطلاحات نمایان می سازند, عبارت ( سیّد الفقهاء و امام المحدّثین ) ذیل عنوان کتاب مبارکفوری به دیدگاه رقیبی دلالت دارد که جایگاهی برای بخاری در دانش فقه و اجتهاد فقهی قائل نیست و گویی این کتاب در مواجه انتقادی با این صدای مخالف به رشته تحریر درآمده است یا مترجم و محقق این کتاب را در تقابل و پاسخ به این نظریه رقیب دانسته اند. این تحلیل شاهد استوار از متن کتاب نیز دارد زیرا مبارکفوری در جاهای متعددی در کسوت مدافع و حامی در مقام پاسخ به نقد کسانی در آمده است که بخاری مجتهد در فقه نبود و تلاش وافری می کند تا نشان دهد که بخاری فقیهی مستقل و در فراز فقه بوده است ! ( بنگرید : مبارکفوری , سیرة الامام البخاری , جلد دوّم ) لذا با مطالعه دقیق و البته کامل این کتاب راز افزوده ذیل عنوان اصلی آن برای خواننده آشکار می شود.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad