نارَوایی استعاره و مجاز در تاریخ نگاری
نقدی بر رهیافت غلو آمیز مبارکفوری درباره بخاری
✍️ علی راد
کاربرد استعاره , تشبیه و ایهام در کتاب های سیره و تاریخ رَوا نیست , یک اثر تاریخی بایستی پیراسته از فنون و صنایع بلاغی باشد زیرا کاربرد آنها به اختلاف و کژتابی متون تاریخی می انجامد, درک و فهم مقصود تاریخ نگار را دشوار می نماید , اصالت و اعتبار تحلیل و داوری تاریخی را مخدوش می سازد , نفوذ اغراق و غلو در تاریخ را تسهیل می کند, تاریخ را از واقع نمایی به سوی اسطوره سازی سوق می دهد , به انقلاب و وارونگی در روایت تاریخی و ظهور تناقضات در واقعیت های تاریخی می انجامد.
اهمیت و لزوم رعایت این اصل زمانی دو چندان می شود که تاریخ نگار در مقام روایت و تحلیل , واقعه مهم از حیات و اندیشه یک شخصیت باشد ؛ واقعه ای چون مدرسه بخاری که با جایگاه اجتماعی و تراز علمی بخاری در گفتمان اهل حدیث اهمیت زیادی دارد , نفی و اثبات وجود چنین مدرسه ای می تواند مسیر سیره نگاری بخاری را دگرگون کند.
مبارکفوری نباید در چنین موضوع مهم از حیات بخاری , به استعاره و مجاز روی می آورد و اگر به هر دلیلی ناگزیر از آن بود باید به اصول آن التزام داشت . استعاره مبارکفوری با مولفه های استعاره ادبی نیز انطباق ندارد زیرا الگوی ذهنی او از حلقه علمی با مصداق تاریخی حلقات مشاهیر علوم اسلامی تفاوت دارد و شرط تشابه میان معنای حقیقی و مجازی از اصول استعاره ادبی است که در استعاره مبارکفوری از مدرسه و حلقه علمی وجود ندارد.
مبارکفوری از واژگان حلقه و مدرسه در عبارت استعاری خود معنایی را اراده کرده است که با معنای اصطلاحی و حقیقی ایندو در تاریخ علم مسلمین پیوندی ندارد . مبارکفوری با مجاز گرایی افراطی مدرسه بخاری را از لحاظ حدود جغرافیایی چنان گسترده و بزرگ تصویر کرده است که به خانه ها اعیانی بزرگان و پادشاهان مانند است که درب های متعددی برای ورود و خروج داشتند حال اینکه قصر پادشاهان نیز از چنین تعدد و تکثری در درب ها برخوردار نبودند , مدارس بزرگ جهان اسلام نیز بیش از دو یا سه درب نداشتند .
در معنای استعاری مبارکفوری از مدرسه بخاری , این مدرسه از چنان تنوع در ارائه دروس برخوردار بود که در نوع خود شگفت انگیز بود زیرا فقط یک استاد به شکل موازی و هم زمان ( که محال است ) یا به شکل متوالی و نا متوازن به دانش پژوهان بسیار فراوان آن تدریس می کرد یا اینکه در هر یک از حلقات آن شاگردان برجسته استاد به نمایندگی از وی , آثار و افکار او را تدریس می کردند و استاد بر روند تدریس ایشان نظارت علمی داشت!
چنین تصویری از این مدرسه و استاد آن در تاریخ علم وجود ندارد , فقط به مدد استعاره شاعرانه است که می توان آن را در ذهن خیال انگیز شاعر تصویر نمود . چنین مدرسه ای در واقعیت تاریخی نه به واقعیت پیوسته است و نه در منابع تاریخی چنین مدرسه ای برای بخاری ادعا شده است! استعاره و مجاز هر چند می تواند در نمایاندن برخی از ناگفته ها و ابعاد پنهان کارآمد باشد لکن نباید به انقلاب واقعیت و وارونگی تاریخ بینجامد لکن استعاره مبارکفوری از مدرسه چند درب بخاری به این آسیب اغراق و غلو دچار است.
حلقات علمی معاصر و پیش از روزگار بخاری بر مدار و محور استاد تشکیل می شدند , دارای چندین درب ورودی نبودند , هیچ درب مشخص و معینی برای آنها وجود نداشت , غالباً در مساجد جامع و بزرگ تشکیل می شدند , مدارس علمی ساختاری متمایز از حلقات علمی داشتند , عطف یا ادغام حلقه در مدرسه با تاریخ حلقات علمی و پیشینه تاسیس مدارس علمی در تاریخ و فرهنگ مسلمانان ناسازگار است
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سخنان عجیب و تکان دهنده آیت الله جوادی آملی به نقل از علامه طباطبایی :
در حوزه های علمیه
از منابع اربعه استنباط احکام
نه قرآن ملاک است
نه سنت ملاک است
نه عقل ملاک است
و نه اجماع
فقط قول مشهور و فهم فقها ملاک است و بس!
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
سیطره قداست بر اندیشه
✍️ علی راد
این واقعیت در تجارب زیسته انسانی انکار ناپذیر است که گاهی پژوهشگران به دلیل سیطره شهرت علمی و سلطه قداست شخصیتی , ناآگاهانه حق پرسیدن و ارزیابی اندیشه های وی را از خود سلب نموده , تقلید را به جای تحقیق نشانده و حقیقت را در مسلخ قداست و شهرت سر بُریدند . متاسفانه این رویه از گذشته تا کنون در میان برخی از دانشوران علوم اسلامی رایج بوده و هست . عبد القاهر جرجانی ( 417 ق ) اعجاز پژوه نامدار قرن پنجم هجری در این که چگونه شهرت و قداست افراد موجب انسداد بحث , گفتگو , نقد و نظر از اصالت و اعتبار آرای باطل ایشان می¬شود , سخنی نغز و تامل برانگیری دارد :
« و اعلم أن القول الفاسد و الرأى المدخول ، إذا كان صدره عن قوم لهم نباهة ، و صيت و علو منزلة فى أنواع من العلوم غير العلم الذى قالوا ذلك القول فيه ، ثم وقع فى الألسن فتداولته و نشرته ، و فشا و ظهر ، و كثر الناقلون له و المشيدون بذكره ، صار ترك النظر فيه سنة، و التقليد دينا ... و كم من خطأ ظاهر و رأى فاسد حظى بهذا السبب عند الناس، حتى بوّءوه فى أخص موضع من قلوبهم، و منحوه المحبة الصادقة من نفوسهم » (جرجانی, الدلائل, ص 464).
آری , راستی که جرجانی درست گفته است که شهرت کاذب و قداست پوشالی , بزرگ نمایی بدون دلیل افراد , خطاهای ایشان را از دید ناقدان پنهان میسازد , سراب را جایگزین واقعیت میکند , آثار و اندیشه¬های این افراد را چنان استوار و مقبول می نمایاند که هر گونه اقدام نقد ایشان را امری ناروا و مردود میشمرد .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
لزوم نقد پارادایم های منتقله در میراث حدیثی - تفسیری امامیه
✍️علی راد
پارادایم های تفسیری, اجتهاد و خوانش انسانی از قرآن است, بنابراین قداست ذاتی و اعتبار ابدی ندارند و نقد پذیرند. سلطه و سیطره یک پارادایم زمانی مقبول و توجیه پذیر است که ضمن داشتن اصالت و اعتبار علمی از فرایند نقد علمی و تاریخی به سلامت عبور کرده و خلوص و وزانت علمی خود را اثبات نماید. بنابراین پارادایم¬هایی که فاقد این ویژگی باشند و صرفاً متکی بر پشتوانه¬های اجتماعی, سیاسی و تعصبات مذهبی سلطه و سیطره خود را توسعه و تثبیت نموده باشند, فاقد عیار لازم در تفسیر قرآن هستند. از جمله اینها, پارادایم¬های منتقله از سایر مذاهب و جریان¬های فکری در میراث و منابع فکری شیعه هستند که در ابتدا در قالب احادیث و طی فرایندی خاص به میراث امامیه منتقل یا وارد شدند و سپس مبنای نظریه یا آموزه قرار گرفتند. محققان امامیه این احادیث را اخبار دخیله یا منتقله نامیده و در اعتبار و انتساب آنان به معصومان تردید جدی دارند؛ گاهی نیز از تعبیر الروایة الواردة برای بیان تضعیف متون نقل شده از طریق غیر امامی بهره بردند . انتقال این احادیث و آموزه¬ها در عصر حضور معصومان به دلیل سیطره و سلطه فرهنگی- سیاسی سلطه پارادایم¬های غیر شیعی در جامعه علمی آن روزگار بود که ائمه با آگاهی کامل و با استفاده از ظرفیت آموزه تقیه به هم گرایی ظاهری با پارادایم غالب پرداختند لکن تشخیص آنان بر اصحاب اهل نظر و دقت ایشان میسور بود و فقیهان امامیه نیز با تکیه بر قواعدی خاص به تمییز گزاره¬های تقیه آلود پرداختند که البته میان فقهای قدماء و متاخر امامیه در تشخیص و حمل روایت بر تقیه اختلاف مبنا نیز وجود داشت و این در تکثیر شمارگان روایات موصوف به تقیه اثر گذاشت . بر خلاف آنچه برخی می پندارند همه مذاهب اسلامی اعم از مالکی, حنبلی, شافعی, حنبلی, ظاهری, طبری, زیدی, خوارج, ظاهری, وهّابی بر مشروعیت تقیه اتفاق نظر دارند و بر صحّـت آن از قرآن, سنّت و اجماع استدلال کردند لکن شیعه اثنی عشریه به دلیل شرایط خاص تاریخی که رنج و ستم بر امامان, اصحاب و پیروان ایشان تحمیل شد و شیعه بودن نوعی گناه تلقی شد, در عمل به تقیه بیش از سایر مذاهب اسلامی شهرت یافت .
فرایند دیگری که زمینه را برای انتقال پارادایم های غیر شیعی در میراث امامیه فراهم کرد ارتباطات فرهنگی و حدیثی راویان و مشایخ حدیثی امامی با راویان و مشایخ حدیثی سایر مذاهب بود که از برایند آن بخشی از احادیث و آموزه¬های آنان در میراث شیعی نقل شد. گزارش این احادیث نه به معنای تایید یا انتساب آنها به معصومان بلکه فقط به عنوان فعالیت حدیثی مرسوم میان محدثان بود؛ نمونه روشن آن ارتباط و تعامل حدیثی شیخ صدوق از محدثان بزرگ امامیه با برخی از مشایخ عامه است که زمینه راهیابی برخی از احادیث عامه در تصانیف حدیثی این محدّث را فراهم آورد و سپس از طریق آثار وی در سایر میراث روایی انعکاس یافت. به همین سان شیخ طوسی نیز از برخی محدثان غیر امامی روایاتی را در آثار خود گزارش کرده است که هم سوی با نگره زیدیان است . البته گزارش این احادیث از سوی محدثان و فقیهان شیعه نه به عنوان اعتقاد و تایید مضمون آنها بلکه فقط به عنوان یک سنّت و رسم رایج میان محدثان است؛ از این رو محققان امامیه توجه به این مهم را یکی از اصول مهم در رفع تعارض میان احادیث موجود در آثار این محدثان با فتاوای آنان دانسته¬اند . افزون بر شرایط تقیه, تعامل حدیثی امامیه با مشایخ عامه, عوامل دیگری چون اختلاط راویان در انتساب حدیث, دس و وضع جریانهای انحرافی در میراث حدیثی شیعه نیز انتقال احادیث غیر امامی در منابع شیعه نیز موثر بود.
بنابراین احادیثی که از طریق این عوامل در منابع حدیثی و تفسیری شیعه ظهور یافتند, فاقد اصالت و مرجعیت تفسیری هستند و نباید عیار در تفسیر قرآن قرار بگیرند لکن گاه کشف ویژگی منتقله بودن این پارادایم ها ممکن است مغفول مانده باشد. آموزه تقیه در اندیشه شیعه بر این مهم تاکید دارد که زمینه¬ها و شرایط سیاسی- فرهنگی عصر معصومان به دلیل سلطه و سیطره فکری در صدور احادیث امامان شیعه اثرگذار بودند و به ادوار بعدی نیز منتقل شده است؛ بر تفسیر پژوه بایسته است که پارادایم اصیل شیعی را از پارادایم¬های منتقله از سایر جریان¬ها و مذاهب تفکیک نماید و از استناد و ارجاع به پارادایم منتقله در تفسیر آیات خودداری نماید.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 معنای مجتهد در بیان آیتالله جوادی آملی
«...مجتهد آن عالمی نيست که اقوال ديگران، آراء ديگران را خوب بداند، درس گفته باشد و حفظ کرده باشد، مجتهد کسی است که در دلش چشمه باشد که اين حرفها از قلبش بجوشد. اين معنای اجتهاد است...»
🗓درس خارج فقه قضا و شهادت جلسه ۱۱۵
🆔 https://eitaa.com/ijtihad
مسکوت در منابع تاریخ نگاری محلی
نقدی بر انگاره مدرسه بخاری (01)
✍️ علی راد
فقدان شواهد تاریخی و سکوت معنا دار منابع تاریخ نگاری محلی , سیره نویسان , گزارشهای شاگردان بخاری در اشاره به وجود اصل چنین مدرسه¬ای , خود دلیلی است بر اینکه بر خلاف ادعای مبارکفوری بخاری اساساً چنین حلقه علمی و مدرسه¬ای نداشت. برهان سکوت تاریخی ( لو کان لبان/ لشاع ) در نفی وجود تاریخی مدرسه بخاری بسیار کارآمد است و بر اساس معیارهای نقد تاریخی اعتبار استدلال به آن در این مسئله موّجه و مقبول است . بر پایه برهان سکوت که اگر انگاره حلقه و مدرسه بخاری واقعیت تاریخی داشت , نشان , خبر و اثری از آن در منابع تاریخی باقی می ماند , حال که چنین نیست پس از اصل و اساس چنین چیزی وجود نداشت لذا رهیافت نفی وجود تاریخی این مدرسه از کفایت و اقناع علمی لازم برخوردار است تا زمانی که خلاف آن اثبات شود و تا کنون خلاف آن بر اساس شواهد تاریخی معتبر اثبات نشده است.
ممکن است در رد یا تضعیف استدلال به برهان سکوت در نفی وجود تاریخی حلقه علمی و مدرسه بخاری چنین گفته شود که استدلال به برهان سکوت از مغالطات است زیرا این احتمال وجود دارد که مدرسه بخاری وجود تاریخی داشت لکن اسناد و مدارک تاریخی آن در اثر علل یا حوادثی از بین رفت و به منابع تاریخی قرن چهارم انتقال نیافت یا جریان مخالفان و منتقدان اهل حدیث به ویژه بخاری همه آن اسناد و مدارک تاریخی را از بین بردند لذا نباید وجود آن را انکار کرد زیرا فقدان سند تاریخی درباره این مدرسه به معنای عدم یا نفی وجود تاریخی آن نیست.
در پاسخ به این اشکال و رد این احتمال کافی است به این نکته توجه نشان داد که تاریخ نگاران , به کوچکترین حوادث زندگی علمی و شخصی بخاری در طول بیش از پنج دهه پرداخته اند , از یادکرد جزئیات زندگی خصوصی بخاری فرو گذار نبودند , از خرید کنیز , چند وچون غذا خوردن , بیماری , حمام رفتن , نماز شب , نیش زدن زنبور هنگام نماز , زهد , خانه ساختن , تیر اندازی , دعاها و نفرین ها , چگونگی مرگ , برکات قبر بخاری , روایت ها و داستان هایی نقل کردند که اهمیت آنها در مقایسه با اهمیت توجه به جزئیات کرسی و حلقه علمی بخاری در مدراس او ناچیز است. برخی از حوادث چون خرید کنیز یا نیش زدن زنبور هنگام نماز بیش از یکبار در زندگی بخاری اتفاق نیفتاد لکن شواهد و مدارک تاریخی آنها از دید شاگردان و معاصران بخاری مغفول نماند و مستندات و اخبار آنها به مصادر تاریخی راه یافت. آن گونه که ابن حجر عسقلانی (در دو کتاب مقدمه فتح الباری و تغلیق التعلیق) و ذهبی در آثار رجالی و تاریخی خود با استناد به کتاب شمائل البخاری ابوجعفر ورّاق به ذکر جزئیات این داستانها پرداخت.
محمد بن ابی حاتم معروف به ابوجعفر ورّاق از جمله جمله اشخاص بسیار نزدیک به بخاری بود . او کتابدار , ناسخ و ورّاق ویژه کتاب های بخاری و هم چنین از ملازمان بخاری در سَفر و حَضر او پس از بازگشت از بغداد بود . لقب نحوی از شهرت و تخصص او در ادب عرب حکایت دارد . گزارش های متعددی از وی درباره دوران تالیف آثار بخاری در منابع تاریخ , تراجم و رجال وجود دارد . ابوجعفر از دوران کودکی تا مرگ بخاری با او همراه بود و مهمترین وظیفه او کتابت و استنساخ بود . او بر پایه املای بخاری احادیث را کتابت می نمود , در قالب ساختار کتاب تنظیم می¬کرد و از روی آن نیز استنساخ می نمود لذا به دلیل کتابت و استنساخ نگاشته های حدیثی بخاری به وراق البخاری نیز شهرت یافت . ابن حجر در بیان رابطه او با بخاری چنین می نویسد : « وأبو جعفر كان يورق للبخاري أن ينسخ له وكان من الملازمين له والعارفين به و المكثرين عنه » .
کتاب شمائل البخاری یا مناقب البخاری تالیف ابوجعفر ورّاق است . موضوع این کتاب شرح و حال محمد بن اسماعیل بخاری است و حجم بزرگی در حد دو کراسه داشت . عمده گزارش¬های تاریخی از جزئیات سفرهای حدیثی بخاری از او نقل شده است. خطیب بغدادی و ذهبی از این اثر در نگارش شرح و حال بخاری فراوان بهره جسته اند . این کتاب نقش بسیار مهم و پر رنگی در تصویر پردازی از شخصیت بخاری در کتاب های شرح و حال نگاری بخاری گذاشت . کتاب الشمائل البخاری اخیراً بر پایه روایات کتاب تاریخ بغداد خطیب بغدادی و آثار شمس الدین ذهبی بازیابی و منتشر شده است .👇👇 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
مسکوت در منابع تاریخ نگاری محلی
نقدی بر انگاره مدرسه بخاری (02)
✍️ علی راد
حال چگونه ممکن است تدریس روزمره بخاری در حلقات علمی او در فرا دید چند صد نفر از شاگردان و مردمان عادی برگزار بشود ولی اخبار آن به مصادر تاریخی راه نیافته باشد! مخالفان بخاری از جریان های عقلگرا , رأی گرا , حدیث ستیز , ... چگونه توانستند تاریخ شفاهی حضور بخاری در این شهرها را از حافظه ها و سینه ها و خاطرات مردمان این شهرها حذف کنند؟ چرا پس از افول قدرت مخالفان بخاری , طرفداران او دوباره به ثبت و روایت شواهد تاریخی مدرسه بخاری اهتمام نورزیدند؟ چرا سانسور مخالفان از سوی طرفداران بخاری به عنوان یک اقدام غیر اخلاقی در منابع تاریخی بازتاب نیافت؟ چرا ابن حجر عسقلانی که عُمر خود را وقف احیای شخصیت بخاری و شرح کتاب الجامع الصحیح او نمود به این تحریف بزرگ در تاریخ بخاری آگاهی نیافت؟
چگونه ممکن است مخالفان بخاری از میان اسناد و مدارک تاریخی زندگانی بخاری , فقط اسناد مدرسه و حلقه علمی بخاری را حذف کردند و بخش های دیگر را وانهادند؟ فارغ از امکان چنین چیزی , انگیزه ایشان از حدف این اسناد چه بود؟ آیا ایشان احتمال ندادند که این تحریف تاریخ به سود بخاری و ضرر ایشان بینجامد؟ این گمانه ها ذهنی و انتزاعی هستند , با رویه های شناخته شده در دانش تاریخ , با سبک و رویکرد مورخان مسلمان ناسازگارند, با اصول و روش استناد در تاریخ تعارض دارند, لذا در توصیف , تحلیل و داوری تاریخی ارزش علمی ندارند.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هُدْبة بن خالد بن أسود بن هُدبة، أبو خالد القيسي الثَّوْباني البصري ويقال له: هداب. من أئمة الرواة الثقات، ولد بعد الأربعين ومائة بقليل، وهو أخو الحافظ أمية بن خالد، وكان مسند وقته. وكان من العلماء العاملين.
أقوال العلماء فيه
أبو أحمد بن عدي الجرجاني: لا أعرف له حديثا منكرا، وهو صدوق لا بأس به.
أبو حاتم الرازي: صدوق.
أبو حاتم بن حبان البستي: ذكره في الثقات.
أبو يعلى الموصلي: سئل عن هدبة وشيبان أيهما أفضل فقال: هدبة افضلهما واوثقهما واكثرهما حديثا.
أحمد بن شعيب النسائي: ضعيف، ومرة: قواه.
ابن حجر العسقلاني: ضعفه النسائي بلا حجة.
الذهبي: الحافظ المسند، صدوق.
عبد الباقي بن قانع البغدادي: صالح.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از پژوهشهای تاریخ اسلام
📜روایتی با قدمتِ حدودا چهل و شش سال
🔹️جدای از درستى يا نادرستی مضمون متن متداول "نحن حجج الله وفاطمة حجة الله علينا"، این متن در منابع حدیثی و تاریخی موجود نیامده است، جز آنکه سید عبدالحسین طیّب، که در سال 1370 شمسی از دنیا رفته، در کتاب تفسیری خود، شبیه متن عربی یادشده را به عنوان حدیثی منسوب به امام عسکری معرفی کرده است.
🏷وشاهد بر این معنی، حدیث شریف منسوب به حضرت عسکری است که فرمود: نحن حجج الله علی خلقه وجدّتنا فاطمة حجة الله علينا.
📚 أطيب البيان في تفسيرالقرآن: 13، 226.
🔺️مرحوم طیّب در مصاحبه اش با مجله حوزه، شروع نگارش تفسیرش را سال ۱۳۴۱ شمسی گفته که سال به سال، این تفسیر چاپ می شده و در سال ۱۳۵۹ آخرین جلد آن به اتمام رسیده و چاپ شده است. بنابر این، می توان احتمال داد، جلد سیزدهم این کتاب حدودا در سال ۱۳۵۷ به اتمام رسیده و از این رو، نتیجه گرفت که متن عربی فوق، قدمتی حدودا چهل و شش ساله دارد.
🏷نگارش تفسیر را تقریبا از سال 1341 به صورت مداوم شروع کردم. علت نگارش هم سفارش حضرت حجت بود که در عالم رویا به حقیر داشتند و به بنده امر فرمودند که این تفسیر را بنگارم. که آن زمان من بدون وقفه به نگارش آن مشغول شدم با پایان گرفتن هر یک از جلدها همان را منتشر مى ساختم. به این ترتیب کار تالیف وانتشار تقریبا همزمان به پیش مى رفت. آخرین جلد کتاب یعنى جلد چهاردهم آن در سال 1359 منتشر گردید که به این ترتیب تالیف این دوره تفسیر 18 سال به طول انجامید.
📚 مجله حوزه، شماره ۳۳.
🏠 @chsiqs
ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان (۳۳۶ یا ۳۳۸-۴۱۳ ق) مشهور به شیخ مفید و ابن المعلم، متکلم و فقیه و از چهرههای برجسته شیعه در جهان اسلام در قرن چهارم هجری قمری بود.
شیخ مفید از دیدگاه بزرگان شیعه و اهلسنت دارای جایگاهی رفیع است که از سخنان آنان به خوبی پیداست.
ابن شهرآشوب در مورد وی مینویسد: شیخ مفید ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان از شاگردان جعفر بن قولویه بود و حضرت ولی عصر او را به «شیخ مفید» ملقب فرمود و من علت آن را در کتاب مناقب آل ابیطالب ذکر کردهام. او مولف حدود دویست کتاب بزرگ و کوچک است.
(البته مرحوم خویی این مطالب را بعید میشمرد و میفرماید: اگر توقیع حضرت به شیخ مفید ثابت باشد، این در اواخر عمر ایشان بوده و حال آن که شیخ مفید از دوران جوانی ملقب به مفید بود) .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
ناهمگرا با اندیشه سیاسی و اجتماعی بخاری
نقدی بر انگاره حلقه علمی بخاری
✍️ علی راد
در روند رشد و توسعه حلقات تدریس در مساجد و هم چنین مدارس اسلامی اندیشه های معطوف به قدرت و حکومت نیز نقش آفرین بود. حلقات مساجد جامع و سپس مدارس اسلامی در اختیار مدرّسان و اساتیدی قرار می گرفت که با قدرت سیاسی و اندیشه های اعتقادی حاکمیت هم گرایی لازم را داشتند. چنین نبود که استادی گریزان از دستگاه حکومت و سیاست چون بخاری در چنین حلقاتی آزادانه بتواند اندیشه های علمی خود را ترویج دهد , جمع زیادی از شاگردان را پیرامون خود گرد آورد , حلقه و کرسی تدریس شلوغ و پایداری را بنا نهد, آن گونه که بخاری نتوانست با ذهلی در نیشابور و حاکم بخارا همدلی کند و اندیشه های مخالف مشهور و در تضاد با رویکرد مفتیان را صادر کرد و در نهایت به اخراج او انجامید .
بخاری در عراق نیز نمی توانست برای خود حلقه تدریس داشته باشد زیرا منابع تاریخی از نزدیکی او با قدرت و سیاست سخن نگفته اند بلکه او را شخصی گریزان از دنیا , قدرت و سیاست معرفی کرده¬اند, دستگاه حکومت نیز هیچ وقت نخواست که به بخاری نزدیک شود زیرا بخاری از چنان شهرت و آوازه ای برخوردار نبود که بخواهد از اعتبار شخصیت علمی او در تثبیت و مشروعیت بنیادهای حکومت خود استفاده نماید حتی در سیاست ترویج چند صدایی مذاهب فکری نیز از بخاری بهره نبرد زیرا اساتید بخاری چون ابن حنبل در قید حیات بودند و نیازی به مشارکت شاگردان او چون بخاری در گفتمان نقد و نظر اهل حدیث با معتزله و جریان های دیگر نبود از این رو در جریان داستان محنة خلق قرآن هیچ تفتیش عقیده¬ای از بخاری صورت نپذیرفت لکن ابن حنبل (استاد بخاری) و دیگر مشایخ نامدار اهل حدیث تا پای جان بر سَر اندیشه مخلوق نبودن قرآن ایستادگی کردند. بخاری چگونه استادی بود که دستگاه خلافت عباسی با مدرسه و کرسی تدریس او هیچ مشکل نداشت؟!
در خراسان نیز هیچ وقت اندیشه سیاسی بخاری مورد تفتیش قرار نگرفت زیرا دولت طاهریان که در روزگار بازگشت بخاری به خراسان و ماوراء النهر در این منطقه حکمرانی داشتند از شخص بخاری تفتیش عقیده نکردند . عبدالله ابن طاهر معتزلی مسلک بود , رویکرد انتقادی به اصحاب حدیث داشت, در تفتیش عقاید اهل حدیث جدی بود و نسبت به دیدگاه های سیاسی ایشان بسیار حساس بود لذا احمد بن حنبل را از این منظر تحسین می کرد که اساساً در موضوع قدرت و سیاست ورود نکرد هر چند که ابن حنبل دیدگاهی متفاوت درباره ابن طاهر داشت و از عاقبت او بسیار هراسناک بود, مناظرات ابن طاهر با اهل حدیث در موضوعات مختلف چون نقد احادیث نزول خداوند در آسمان و ..... مشهور است. ابن راهویه در مناظره ای معتزلیان را بدعت گرا می خواند و از گفتگو با آنها اکراه داشت لکن در این مناظرات بخاری , سوم شخص غایب است و هیچ حضوری ندارد زیرا از چنان جایگاهی برخوردار نبود و دولت طاهریان نیز از جانب او هیچ احساس خطری نداشت.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
تاثیر پارادایم نفی اعجاز تورات وحیانی بر اندیشۀ مفسّران؛
مورد مطالعه: آیات 48-49 سورۀ قصص
چکیده
در آیۀ 48 سورۀ قصص، از سحْر خواندن تورات و قرآن توسط مشرکان مکه خبر داده شده و در آیۀ بعد، خداوند در تقابل با این دیدگاه، به هدایتگری این دو کتاب آسمانی تحدّی کرده و بر اعتبار و اصالت وحیانی آنها صحّه گذاشته است. بررسی روند تاریخی نشاندهندۀ آن است که انگارۀ نفی اعجاز کتابهای وحیانی پیشاقرآنی، در چهار قرن نخست هجری از برایند مناظرات مسلمانان با اهل کتاب شکل گرفته است. این انگاره بهمثابۀ یک اصل بر اندیشۀ بسیاری از مفسران قرآن در ادوار میانی تا دورۀ معاصر اثر گذاشته و بدینسان به پارادایمی تفسیری ارتقا یافته؛ چنانکه در تفسیر دو آیۀ یادشده بر تحریف، نفی تحدّی و اعجاز از تورات نخستین تأکید شده است. مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر، تحلیل انتقادی این پارادایم تفسیری است و اینکه نشان داده شود چگونه تفسیر رایج از دو آیۀ یادشده به تفسیر نظریۀ رقیب، مجال ظهور نداده است. براساس نظریۀ رقیب، توراتِ نخستین از دیدگاه قرآن دارای ویژگی تحدّی بوده و باورمندی به اعجاز آن آموزۀ اصیل قرآنی است که در پرتو پارادایم مشهور مفسران به فراموشی سپرده شده است. دستاورد پژوهش تأکید بر بازخوانی رَوایی پارادایم مشهور و توجه جدی به تفسیر نظریۀ رقیب در تفسیر آیات 48-49 سورۀ قصص است. یافتههای پژوهش اثبات میکند که با ظهور رویکردهای نوین در مطالعات تاریخ تفسیر، نظریۀ مشهور مفسران در تفسیر آیات یادشده با چالش اثرپذیری از پارادایم متکلمان مواجه شده؛ ازاینرو اصالت آن مخدوش است و گریزی از رویآورد به نظریۀ رقیب بهمثابۀ نظریۀ معیار و جانشین تفسیر مشهور وجود ندارد.
کلیدواژهها:
آیات 48-49 سورۀ قصص ، اعجاز تورات نخستین ، انگارۀ اعجاززدایی تورات ، تحریفباوری ، نظریههای تفسیری.
دانلود مقاله👇
https://mishkat.islamic-rf.ir/article_199339.html
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
*فرصتی مغتنم برای دانشجویان و پژوهشگران جوان*
✒️ معاونت پژوهشی دانشکده الهیات دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران برگزار می کند:🔻
*سلسله نشست های «تجربیات پژوهشی استادان و صاحب نظران»:*
نشست پنجاه و هفتم با حضور:
*حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر علی راد*
*دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران*
زمان:
*یکشنبه ۱۴۰۳/۹/۱۱*
*از ساعت ۲۰ الی ۲۱:۳۰*
لینک ورود به نشست:
https://vroom.ut.ac.ir/farabi1
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
کانال فایلهای صوتی سلسله نشست های تجربیات پژوهشی استادان و صاحب نظران
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4146659506C29e0052165 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
دکتر راد.m4a
10.29M
صوت کامل پنجاه و هفتمین نشست از سلسله نشستهای تجربیات پژوهشی استادان و صاحب نظران با ارائه حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر علی راد
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
در حال انتشار
1. دشواریهای فهم متن نهجالبلاغه (عبدالهادی مسعودی )
Challenges in Understanding the Text of Nahj al-Balagha
ʿAbdul-Hādī Masoʿūdī
2. مفهومشناسی فقهالحدیثی لعن و نسبت آن با سبّ (سعید فاقدی محمد عشایری منفرد)
Hadith (Fiqh al-Ḥadīth) and Its Relationship with Ṣabb
Saʿīd Fāqidī
Muhammad ʿAshāyirī Munfarid
3. اصول و مبانی تأویل در نظریه فقه الحدیثی آیت الله جوادی آملی (محسن نورایی طاهره ناجی صدره)
Principles of “Interpretation” in Ayatollah Jawadi Amoli's Theory of Understanding Hadith
Muḥsin Nūrāyī
Ṭāhira Nājī Ṣadrih
4. نگاهی نو به حدیث تردد( سید محمد کاظم طباطبایی فاطمه یزدی )
A New Perspective on the “Hadith of Hesitation”
Sayyid Muhammad Kāẓim Ṭabāṭabāʾī
Fāṭima Yazdī
5. بادیهنشینی بهمثابه کنشی سیاسی؛ خوانشی تازه از احادیث نکوهش اعراب( علی راد دهقانی فیروز ابادی)
Bedouinism as a Political Act; A New Interpretation of Hadiths Criticizing the Arabs
Alī Rād
Ḥāmid Dihqānī Fīrūzābādī
6. فرآیند تعیین متن معیار حدیث با تکیه بر حکمت هفتم از غرائب نهجالبلاغه (محمدجواد احمدی دستجردی)
the Rare Sayings in Nahj al-Balagha
Muhammad Jawad Aḥmadī Dastjirdī
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
خطای مبارکفوری در تفسیر مجالس بخاری (01)
حلقه علمی بخاری از واقعیت تا غلو
✍️ علی راد
خطیب بغداد در چند ین از شرح و حال بخاری به گزارش های استناد می جوید که در متن آنها به مجلس بخاری در برخی از شهرها و در مواردی نیز در مکانی نامعلوم اشاره دارند. از جمله اینها مجلس بخاری در بغداد است که مبارکفوری نیز در انگاره حلقه علمی بخاری به آن استناد جسته است. ممکن است گفته شود که این مجالس همان حلقه علمی بخاری است که مبارکفوری ادعا دارد لذا تحلیل و ارزیابی این گزارش ها ضروری است.
❄️ مجلس بخاری به روایت ابوجعفر طوسی
محمد بن منصور ( 333 ق ) از پدرش نقل می کند که او در مجلس بخاری دید که چگونه بخاری خار و خاشاکی را که مردی بر زمین انداخت , برداشت و در آستین خود پنهان ساخت , این خاطره در ذهن او از این مجلس بخاری باقی ماند و آن را برای پسرش محمد روایت نمود . خطیب بغدادی این روایت را چنین گزارش می کند : « أحمد بن علي السليماني يقول سمعت علي بن محمد بن منصور يقول سمعت أبي يقول : كنا في مجلس أبى عبد الله محمد بن إسماعيل فرفع إنسان من لحيته قذاة فطرحها على الأرض ، قال : فرأيت محمد بن إسماعيل ينظر إليها وإلى الناس ، فلما غفل الناس رأيته مد يده فرفع القذاة من الأرض فأدخلها في كمه ، فلما خرج من المسجد رأيته أخرجها فطرحها على الأرض » .
♨️ تحلیل و نقد ♨️
یک. به قرینه دلالت جمله « فلما خرج من المسجد » آشکار است که مکان این واقعه مسجدی بود که در روایت اطلاع دقیق از آن ارائه نمی شود لکن روشن است که این اتفاق در حلقه علمی بخاری رخ نداد زیرا ابن منصور از تعبیر انسان و مردمان در وصف حاضران در مسجد یاد می¬کند و اگر مقصود او از این مکان , حلقه علمی بخاری بود بایستی از تعابیر تلمیذ و تلامذة استفاده میکرد.
دو. بخاری هنگام وقوع این اتفاق در مقام تدریس در حلقه علمی یا حتی سخنرانی در بالای منبر نیز نبود زیرا اقدام اخلاقی بخاری در برداشتن خار و خاشاک از زمین مسجد و پاییدن مردم حاضر در مسجد برای یافتن فرصتی مناسب برای این کار با وضعیت و حالت یک استاد در حلقه علمی سازگار نیست, در حلقات علمی استاد مکان اختصاصی خود را داشت که به طور معمول با محل برگزاری نماز و حضور مردمان عادی فاصله داشت و چنین نبود که استاد حلقه علمی را برای چنین امور جزئی ترک کند.
سه. اقدام آن مرد گمنام در انداختن چیزی از ریش خود بر زمین مسجد بر خلاف اصول و آداب حضور شاگردان در حلقات علمی و بر خلاف شأن و زی اهل حدیث بود که تعبّد ویژه ای به رعایت نظافت عرفی و تطهیر شرعی مسجد از هر آلودگی داشتند , به اصول اخلاقی حضور در حلقات علمی پایبند بودند لذا این مرد شخص عادی و از جمله نمازگزاران در این مسجد بود که هیچ التفات و شناختی از حضور بخاری نداشت و ابن منصور با دو سه نفر کنار بخاری بودند که این اتفاق رخ داد.
چهار. تعبیر « فلما غفل الناس » تصریح دارد که حاضران در این مجلس اشخاص عادی بودند و از جمله شاگردان بخاری نبودند. نشستن در مساجد قبل یا بعد از نماز رویه ای عادی و جاری در میان مسلمانان است و این واقعه در یکی از این نشستن های عادی و طبیعی رخ داد همانند دیگر حوادثی که ممکن بود در این مسجد رخ بدهد.
پنج. هدف ابن منصور از این روایت توجه دادن به فروتنی بخاری بود و در مقام وصف مجلس علمی یا حلقات بخاری نیست , اگر مقصود او توصیف حلقه علمی بخاری در مسجد بود ضرورت داشت تا از مفاهیم و اصطلاحات مناسب با آن استفاده می کرد.
شش. راوی هیچ آگاهی و اطلاعی از زمان , مکان این مجلس ارائه نمی کند و قصد دارد که به ابهام آن را روایت کند لذا با چنین گزارش مبهم نمی توانیم آن را به حلقه علمی بخاری در مسجدی نامعلوم تفسیر نماییم.
هفت. اگر این اتفاق در حلقه علمی بخاری رخ داده بود به طور طبیعی شاگردان متعددی شاهد آن بودند , آن را در گزارش-های خود انعکاس می¬دادند و این روایت به تفرد نقل از محمد بن منصور دچار نمی¬شد.
هشت. محمد بن منصور معروف به ابوجعفر طوسی ( 254 ق ) از اقران و معاصران بخاری است , دارای اندیشه های عرفانی و صوفیه است و گزاره های تصوف در متون نقل شده از وی وجود دارد , دارمی و نسائی از وی نقل حدیث کردند , بخاری از جمله مشایخ وی گزارش نشده است زیرا در طبقه بالاتر از او قرار دارد ( ذهبی , سیر أعلام النبلاء , ج 12 , ص 212 ). گزارش معتبری از ملاقات بخاری با او دستیاب نشد و روشن نیست که دیدار او با بخاری در کجا و کدام مسجد بود؟
نه. بن مایه اخلاقی و صوفیانه رفتار بخاری در مسجد , ابوجعفر طوسی یا فرزندش را به نقل آن سوق داد تا از این طریق پیوند محدّثان و صوفیه را تثبیت نماید , سلوک بخاری را به سود جریان تصوف مصادره کنند.👇👇
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
خطای مبارکفوری در تفسیر مجالس بخاری (01)
حلقه علمی بخاری از واقعیت تا غلو
✍️ علی راد
وسواس بودن به نظافت مسجد و تمییز نگه داشتن آن از هر چیزی که حتی از نظر فقهی نجس نیست , نقطه کانونی و گرانیگاه روایت ابوجعفر طوسی است که در رویکرد صوفیانه او اهمیت داشت, به دنبال آن بود این رفتار را به مثابه یک الزام فقهی نیز به به فرزند و شاگردانش القاء نمایند لکن مستند معتبری از قرآن و حدیث در این مسئله در اختیار نداشت , استناد آن به رفتار بخاری می¬توانست اعتباری برای آن در ذهن مخاطبان ایجاد کند , این انگاره را تداعی کند که رفتار بخاری برخاسته از شناخت او از سنّت و حدیث بود پس آموزه های صوفیانه دارای پشتوانه¬های حدیثی نیز هستند . این گونه از غلو صوفیانه در شرح و حال بخاری نمونه های دیگری نیز دارد که برایند مواجه جریان تصوف با بخاری یا تمایلات بخاری به جریان های تصوف و صوفیه معاصر خود بود که خطیب بغدادی را واداشت تا در شرح و حال بخاری به گزیده¬ای از این ویژگی های شخصیتی بخاری یا بخاری در میراث صوفیه را نیز گزارش کند.
بنا بر این روایت ابوجعفر طوسی افزون بر تردید در اعتبار آن به دلیل تفرد در نقل , به معنای وجود حلقه علمی بخاری در مسجدی نامعلوم نیست بلکه با چشم پوشی از آسیب های آن به معنای گفتگوی چند صوفی گرا با بخاری پس از برگزاری نماز جماعت در مسجدی نا معلوم است , هیچ ارجاع , نشان و قرینه ای بر وقوع آن در حلقه علمی بخاری ندارد .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
خطای مبارکفوری در تفسیر مجالس بخاری ( 02)
حلقه علمی بخاری از واقعیت تا غلو
✍️ علی راد
❄️ مجلس بخاری در مسجد بصره
دوّمین مجلس بخاری که در کتاب تاریخ بغداد گزارش شده است , مجلس او در مسجد جامع بصره است. یوسف بن موسی داستان برگزاری این مجلس را چنین گزارش می کند :
« يقول سمعت يوسف بن موسى المروروذي يقول : كنت بالبصرة في جامعها إذ سمعت مناديا ينادى : يا أهل العلم ، قد قدم محمد بن إسماعيل البخاري ، فقاموا في طلبه ، وكنت معهم ، فرأينا رجلا شابا لم يكن في لحيته شئ من البياض يصلي خلف الأسطوانة ، فلما فرغ من الصلاة أحدقوا به ، وسألوه ان يعقد لهم مجلس الإملاء فأجابهم إلى ذلك ، فقام المنادى ثانيا فنادى في جامع البصرة : قد قدم أبو عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري ، فسألناه أن يعقد مجلس الإملاء فقد أجاب بأن يجلس غدا في موضع كذا . قال : فلما أن كان بالغداة حضر الفقهاء والمحدثون والحفاظ والنظار حتى اجتمع قريب من كذا وكذا ألفا . فجلس أبوعبد الله محمد ابن إسماعيل للإملاء فقال قبل ان أخذ في الإملاء قال لهم : يا أهل البصرة ، أنا شاب وقد سألتموني أن أحدثكم وسأحدثكم بأحاديث عن أهل بلدكم تستفيدون الكل . قال فبقي الناس [ متعجبين ] من قوله ، ثم أخذ في الإملاء فقال نبأنا عبد الله بن عثمان بن حبلة بن أبي رواد العتكي بلديكم قال أنبأنا أبي ، عن شعبة ، عن منصور وغيره ، عن سالم بن أبي الجعد ، عن أنس بن مالك . أن أعرابيا جاء إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقال : يا رسول الله ، الرجل يحب القوم ، فذكر حديث : " المرء مع من أحب " . ثم قال محمد بن إسماعيل : هذا ليس عندكم إنما عندكم عن غير منصور عن سالم . قال يوسف بن موسى : وأملى عليهم مجلسا على هذا النسق ، يقول في كل حديث روى شعبة هكذا ، الحديث عندكم كذا ، فأما من رواية فلان فليس عندكم أو كلاما ذا معناه . قال يوسف بن موسى : وكان دخولي البصرة أيام محمد بن عبد الملك بن أبي الشوارب وهلال الرأي وأحمد بن عبدة الضبي وحميد بن مسعدة ، وغيرهم . ثم دخلت البصرة مرات بعد ذلك ».
♨️ تحلیل و نقد ♨️
یک. یوسف بن موسی مرو رودی ( 296 ق ) با کنیه ابویعقوب از شاگردان إسحاق بن راهويه ، علي بن حجر ، يحيى بن درست ، أبومصعب است , ثقه و مورد اعتماد محدّثان و تاریخ نگاران است , از معاصرین بخاری بود, در مرو رود , نیشابور , بغداد از مرجعیت حدیثی – فقهی برخودار بود.
برایندی گزارش های تاریخی گویا دقت نظر او در حدیث , تاریخ و فقه است از این رو گزارش او از حضور بخاری در بصره از اعتبار برخوردار است . این گزارش به دوره حضور مرو رودی در بغداد اشاره دارد , محدّثان بصره از او درخواست می کنند که برای ایشان حدیث بخواند و این رویه ای شایع نزد اهل حدیث بود که از محدّثانی که به دیار ایشان سفر می کردند , حدیث جویا می شدند.
دو. بخاری برای خواندن نماز در مسجد جامع بصره حضور یافته بود که برخی از اهل حدیث متوجه حضور او در بصره شدند, از او برگزاری یک جلسه املاء حدیث را درخواست کردند , بخاری با برگزاری این جلسه در فردای آن روز موافقت کرد . پیش از این جلسه بخاری در بصره حضور نداشت, در مسجد جامع جلسه املاء حدیث نداشت و اهل حدیث بصره این حضور بخاری را مغتنم شمرده و از بخاری چنین درخواستی را به عمل آوردند .
سه. این جلسه , فقط یک بار در مسجد جامع بصره برگزار گردید, بیش از هزار دانش پژوه و مردم عادی در آن حضور یافتند (البته اگر این عدد کنایه از کثرت و آمیخته به اغراق نبود و مسجد جامع گنجایش این تعداد از انسان را داشته باشد!). بخاری در این جلسه یک حدیث برای ایشان خواند و طریق های مختلف آن را توضیح داد. روایت مرورودی دلالت دارد که یک جلسه عمومی بود , قشرهای متنوع از اصناف دانشیان و مردمان عادی در آن حضور داشتند. این گونه مجالس بیش تر جنبه تشریفاتی و عمومی داشت و تنوع اصناف حاضر در جلسه اقتضای آن را نداشت که جلسه به طول بینجامد و مسائل فنی و دقیق علمی در آن گفتگو بشود لذا بخاری به بیان یک حدیث اکتفا نمود.
چهار. جلسات تحدیث الزاماً به معنای حلقه علمی با مولفه¬های خاص آن نیست. جلسه تحدیث , جلسات آزاد و عمومی بود که به طور معمول در ورود محدّثان به مراکز علمی برگزار می شد , هیچ پیش شرطی برای حضور نداشت , این جلسات امکان تداوم و استمرار زمانی نداشت , چنین نبود که سالیان دراز محدّثی بتواند جلسه تحدیث خود را تداوم بخشد زیرا به طور معمول به نقل احادیث معتبر از دیدگاه خود می پرداختند و شمارگان این احادیث آن چنان زیاد نبود که ده ها سال نقل و روایت ها آنها به طول انجامد , اگر به طور میانگین هر جلسه پانزده حدیث را روایت می کرد سالیانه بالغ بر پنج و هزار چهار صد حدیث می شد. 👇👇
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
خطای مبارکفوری در تفسیر مجالس بخاری ( 02)
حلقه علمی بخاری از واقعیت تا غلو
✍️ علی راد
❄️ مجلس بخاری در مسجد بصرهاین عدد بیش از احادیث و سنن صحیح مسند و معتبری است که بخاری به اعتبار آنها قائل بود , در کتاب الجامع الصحیح خود آنها را تدوین کرده بود , به جواز روایت آنها قائل بود . بنا بر این جلسه بخاری در بصره و مشابه آن در زمان های دیگر دلالتی بر حلقه علمی بخاری در این شهر ندارد.
پنج. خطیب بغدادی در نقل این روایت تفرد دارد , در منابع تاریخ نگاری بصره گزارش این جلسه دستیاب نشد , حال اینکه انتظار می رفت که این واقعه مهم از دید این مورخان مخفی نماند!
بنا بر این مجلس بخاری در بصره نیز نمی تواند به معنای حلقه علمی او در این شهر باشد و استناد به آن برای اثبات انگاه حلقه بخاری نادرست است.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
لزوم نگرش بینارشتهای به حل چالش های عفاف
✍️ علی راد
❄️ مسأله عفاف جنسی از مقولات بین اخلاق و فقه است , نه میتوان گفت صد درصد اخلاقی است و نه فقهی محض است بلکه در مرز میان فقه و اخلاق حضور دارد. تنزل دادن مفهوم عفاف به سطح اخلاقی به این معنا نیست که رفتارهای فقهی کماهمیت است بلکه عکس آن صادق است , اگر بپذیریم که عفاف جنسی یک مفهوم اخلاقی است، به معنای کماهمیت بودن آن نیست.
اگر مسألهای اخلاقی است، نهادینه شدن آن در جامعه به تبیین نظری , تعلیم و رشد اخلاقی آحاد جامعه نیازمند است همانطوری که نهادینه شدن یک حکم فقهی نیز به چنین فرایندی نیاز دارد. فقه میگوید ربا نخورید یا معامله ربوی انجام ندهید، اما در جامعه کما بیش وجود دارد و رسیدن آن به نقطه صفر تقریباً دشوار است زیرا با متغیرات متعددی در رابطه انسان و فرهنگ جامعه با با دین مواجه هستیم.
♨️کتب اخلاقی ما خیلی ناظر بر چالشهای اجتماعی، فرهنگی جامعه شکل نگرفته است؛ البته آن علت خودش را دارد. درگذشته جامعه روحانیت بهویژه عالمان شیعی، چون موقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاصی نداشتند، خیلی درگیر این مسأله نبودند؛ لذا شاید با اخلاق فردمحور و فضیلتگرای محض که خیلی به مسأله آسیبها و چالشهای اخلاقی جامعه در سطح کلان توجه ندارد، نتوان مسأله عفاف را حل کرد.
مسأله اصلی آن است که ما در جامعه شیعی و اسلامی خودمان یا در سطح کلان و جهانی با جریانی تحت عنوان «ستیز با عفاف» روبهرو هستیم؛ یعنی بهصورت جدی با آموزه عفاف به ستیز و جنگ برخاسته و عفتزدایی را در دستور کار جدّی خود قرار داده است. سؤال اصلی ما از حوزه علمیه قم این است که آیا با توجه به شرایط موجود، مواجهه با این جریانِ ستیز، وظیفه فقیه است یا علم اخلاق؟ هر کدام باید ورود پیدا کند؛ البته میپذیریم که بایستی میان ساحتها و وظایف علوم تفکیک کرده و نباید وظایف را در یکدیگر خلط کنیم.
در فقه امروز اگر عفاف باب ندارد یا عنوان کتاب العفافی نداریم، درست! یا اگر در دوره فقه میانی ما چنین عنوان و بابی نبوده است، درست! اما اینها دلایل کافی اقناعی برای بیرون راندن بحث عفاف از مقوله فقه نیست. نقض آن، این است که مسأله آیات العفاف، یعنی آیاتی که مسأله آنها عفاف است، شما در احکام القرآنهای کهن ما میبینید که ورود کردند. احکام القرآن به استخراج آموزههای فقهی و حُکمی قرآن میپردازد، چرا آنها ورود پیدا کردند؟
باید به این بیندیشم که ورود شارع به مسأله عفاف در منظومه و هندسه آیات و روایات، آیا آمرانه و بهعنوان بحث شریعت بود که فرمودید. این جنس بحث را باید مشخص کرد؛ البته همانطور که از نظرات آیات عظام هم برمیآید، بحث عفاف جزو اصول بنیادین شریعت اسلامی، زیرساختها، بنیادها و همان مقاصد اولیاست و ناگزیر باید فقیه در همه ابوابی که مرتبط به عفاف جنسی است، نگاهی هم به مسأله عفاف داشته باشد. عفاف در فقه حضور دارد، اما چگونگی حضور و سهم آن باید بازخوانی شود.
❄️ عصر معاصر، عصرمطالعات بین رشتهای است. امروز مسائل همانند قدیم از بساطت برخوردار نیست؛ الآن مسائل واقعاً ذوابعاد و چندوجهی هستند، بهویژه مسائلی که جنبه اجتماعی و فرهنگی دارد. مسأله عفاف جنسی در حوزه اجتماعی هم اینگونه است. حال این نزاع را بگوییم یا فقهی یا اخلاقی است، باز تأثیری در گشودن این مسأله نخواهد داشت. ما باید به سمت این برویم که با تلفیق فقه و اخلاق، چالشهای پیش روی عفاف جنسی را حل کنیم.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هشت اصل اندرباب تحوّل فرهنگی
✍️ علی راد
♨️ 1. اصل اراده جمعی : بر اساس مفاد آیه «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» اراده جمعی مردم برای تغییر فرهنگی لازم و ضروری است و نمی توان با دستور و الزام قانونی تغییر و تحول فرهنگی ایجاد کرد ؛ مقوله تغییر با نگرش و بینش فردی و اجتماعی افراد پیوند دارد , اگر چنین بود که یکباره و در یک سال تحول و تغییر فرهنگی رخ دهد , قرآن و سنّت آن را بکار می بست , اصل تدریجی بودن و الزام به مقتضیات و لوازم تحول فرهنگی امری عقلایی است.
♨️ 2. اصل کلان نگری : بخشی از تحولات فرهنگی ایران معاصر تابعی از تحولات انسان مدرن در جهان معاصر است که نباید در فرایند تحول و رشد فرهنگی مغفول واقع شود.
♨️ 3. اصل تمایز والتزام به مکانیزم های تکامل فرهنگی : انقلاب فرهنگی , تغییر فرهنگی , تصحیح فرهنگی و تکامل فرهنگی متمایز از همدیگر هستند و هر کدام مکانیزم های خاص خود را دارند.
♨️ 4. اصل لزوم گفتمان سازی امر فرهنگ : به دلیل امر فرهنگ چندان در سبک زندگی غالب مردم از جایگاه مهمی برخوردار نیست و بایستگی درباره چرایی و ضرورت توجه به فرهنگ گفتمان سازی عمومی کرد.
♨️ 5. اصل اجتناب از جرم انگاری به مثابه رویکرد : جرم انگاری و بزه انگاری برخی از کج روی های فرهنگی در قوانین مجازات نیازمند بازنگری جدی است و نباید رویکرد جرم انگاری جایگزین راهبردهای اخلاقی و فرهنگی گردد . اساساً تکثیر عناوین مجرمامه در حوزه فرهنگ و اخلاقی نیازمند رویکرد مقاصدی به فقه و شریعت است .
♨️ 6. اصل تبیین , تعلیم و ایضاح امر فرهنگی: صدا و سیما , قوه قضائیه باید اهتمام زیادی در اطلاع رسانی و تبیین قوانین مربوط به انتظامات عمومی جامعه بویژه قوانین مربوط به پوشش داشته باشد که متاسفانه قوانین پوشش به طور شایسته در رسانه ها تشریح و تبیین نشده است. نهادهای آموزشی , فرهنگی , دینی و تبلیغی توجه به آموزش فرهنگی را رسالت بایسته خود بدانند.
♨️ 7. اصل لزوم اجتهاد در فرهنگ : مقوله توجه به استنباط سویه ها و آموزه های فرهنگی دین و مطالعات فرهنگی در حوزه کم رنگ است , بایستی فرهنگ پژوهی در میان حوزویان گفتمان سازی شود ؛ درس های خارج فقه تفسیر فرهنگی قرآن , فقه فرهنگی , کلام و فرهنگ , فلسفه فرهنگ, حدیث و فرهنگ , .... باید دایر شود , باید به فرهنگ به مثابه فقه مضاف نگریست و مجتهد شایسته و بایسته در امر فرهنگی تربیت کرد.
♨️ 8. اصل تاسی به الگوی فرهنگی معصومان : رویکرد حل مسئله چالش های فرهنگی ایران از طریق نظریه نگاری, سند نویسی و ... دیربازده و در عمل ناکام بوده است . می توان از سایر رویکردها بهره جست همانند اکتشاف الگوی نبوی و اهل بیت در مواجه با وضعیت فرهنگی جامعه معاصر ایشان. وضعیت جامعه فعلی ایران بدتر از عصر جاهلی و اموی و عباسی نیست . باید حکمرانی فرهنگی رسول خدا (ص) و امامان (علیهم السلام )را بازیابی و عصر سازی نمود.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad