📎 #_یک_تکه_کتاب
اولین تلنگر را مادر شوهرش زد وقتی که اسم کوچکش را فراموش کرد و صدا زد:
«عروس ، بیا پایین»
روزهای بعد با معنای عروس بیشتر خو گرفت هرچه بود عروس بود و یک روز فهمید که عروس یک نفر نیست صدها و هزارها عروس دیگر است ...
رفته رفته دانست که عروس یک عالم معنا دارد که بیشترش به او مربوط نمیشود به صدها عروس پیش از او مربوط میشود .
فهمید که هر کاری میکند، سایهای از خاطره و رفتار و منش عروسهای قبل را هم با خودش دارد .
طول کشید تا بفهمد که بیرون آمدن از آن قالب حاضر و آماده سخت است، نشان دادن و ثابت کردن این که متفاوت است مثل تمام عروسها نیست .
آدمی است که از این به بعد باید تعریف بشود، نه این که تعریف قبل از خودش را یدک بکشد
همه ی رفتارهایش به عروس بودنش منسوب میشد، با عروس بودنش داوری میشد، نه خود خودش!
📚در راه ویلا
#فریبا_وفی
@StudentCircle
4_222506862442974516.pdf
حجم:
1.17M
📕در راه ویلا
#فریبا_وفی
@StudentCircle