تایم مطالعه #پارت_یازدهم اینجا روشن می‌شود که درصورت پذیرفتن اصل بی-آغازی دریکی از دو؛طبیعت یاخدا-این پرسش موردی نداردکه؛اگر ازلی جهان هستی را پدید آورد پس خود موجود ازلی را که پدید آورده -واصولا معنی بی -نیازی از بی اغازی پیدا است وجای این نیست که کی ان‌را آغازیده وپدید آورده است. فرشید-فرض دوم را چه می‌فرمائید: جهان خود را پدید اورده است. الهی-این هم دست کمی ازفرض نخست ندارد.آقای محترم!ازدوحال بیرون نیست: جهان یا پیش از پدید امدن خود بوده ویا نبوده است؟اگر بوده وبوده وبوده و...تاازل.-پس ازلیست -نیازی به پدید اورنده ندارد.چه پدید اورنده ی خودش وچه غیر خودش باشد. واگر نبوده چگونه نبوده ونیست ایجاد هستی می‌کند ...برگشت به فرض نخست. دکتر ورجاوند:مگر خدا پرستان مانند همین سخن را ندارند که؛خدایعنی:خود آ-خود امده -یعنی خود خویشتن را پدید اورده. الهی-هرگز ...هرگز...این توجیه برخلاف عقل ومشتمل بر دو تناقص -تناقص دوآتشه؛ ۱-چیزی خود را پدید اورد،یعنی پیش از خود بوده و سپس خودرا پدید اورده ۲-خدا پدیده باشد یعنی خدا نباشد بلکه هم-چون افریدگان پدیده باشد. گمان می‌کنم ریشه این گفته برخی سخنان بی مغز مسیحیان و...باشد که درباره ی خدا تصوراتی نامعقول دارند... ⚡️ 🖋⚡️ ⚡️🖋⚡️ 🖋⚡️🖋⚡️ ⚡️🖋⚡️🖋⚡️ 🖋⚡️🖋⚡️🖋⚡️