🌀🌀🌀
@PISHDABESTANIKIA
#آسیب_بازی_های_کامپیوتری
#کودکان
#آسیب
#پرخاشگری
🔴تاثير بازيهاي كامپيوتري بر كودكان: ١.آسيب هاي رواني
((افزایش پرخاشگری در کودکان)) 👇👇
مهمترین مشخصه بازیهای رایانهای حالت جنگی اکثر آن هاست و اینکه فرد باید برای رسیدن به مرحله بعدی با نیروهای به اصطلاح دشمن بجنگد. ” خشونت “ مهمترین محرکهای است که در طراحی جدیدترین و جذابترین بازیهای رایانهای به حد افراط از آن استفاده میشود و البته بعضی از بازیهای رایانهای ماشین سواری است که آنها را بسیار ساده و راحت به نمایش گذاشتهاند که باعث میشود در آینده کودکان به همان نحو برخورد کرده و فکر کنند که همانطور میتوان با رمز تصادف را درست کرد
🌀🌀🌀
@PISHDABESTANIKIA
#قصه
#آتش
🔥💥🔥💥🔥
یک روز مامان موشی به بچه اش گفت: «من امروز جایی نمی رم. می خوام بمونم خونه و برات آش سه گردو بپزم.»
موشی گفت: «منم بپزم، من بپزم؟»
مامان موشی چوب خشک ها را گوشه ی خانه جمع کرد.
موشی نشست و به چوب ها نگاه کرد. مامان موشی کبریت زد و چوب ها آتش گرفتند. موشی جیغ کشید. پرید عقب و به آتش گفت: «وای! تو کجا بودی؟!»
مامان موشی خندید و گفت: «موشی! نزدیک آتش نیا تا من بیام.» و رفت گردو بیاورد.
🔥💥🔥💥🔥
موشی همانجا نشست و به آتش نگاه کرد.
آتش، جیریک جیریک آواز می خواند. موشی گفت: «آواز هم که بلدی بخونی!» آتش گفت: «بله که بلدم. هم بلدم بخوانم، هم بلدم بچرخم.»
و آواز خواند و چرخید. عقب رفت و جلو رفت. رنگ به رنگ شد. قرمز شد. زرد شد. آبی شد.
🔥💥🔥💥🔥
موشی گفت: «چه پیرهن قرمزی! چه دامن زردی! جوراب هات هم که آبیه! خوش به حالت، لباس هات خیلی خوشگله!» بعد رفت جلوتر و گفت: «یه کم پیرهن قرمزت رو به من می دی؟»
آتش چرخ خورد و گفت: «موشی کوچولو! تو که نمی توانی به من دست بزنی!» موشی گفت: «اگر تکان نخوری، می تونم.» و رفت خیلی جلو، نزدیک آتش، یکهو دماغش داغ شد. ترسید. پرید عقب و گفت: «وای چه داغی!» آتش گفت: «بله، لباس های من داغِ داغه. لباس داغ که نمی خوای؟»
🔥💥🔥💥🔥
موشی گفت: «نه، نمی خوام.» و پرید توی کاسه قایم شود که پروانه را دید. پروانه داشت می آمد طرف آتش. موشی داد زد: «نرو جلو می سوزی!»
اما پروانه رفت جلو. یکهو شاخکش داغ شد. خیلی ترسید. پرید عقب و جیغ کشید: «وای چه داغی!» و رفت پیش موشی.
موشی تند و تند شاخک پروانه را فوت کرد. خنک که شد، توی کاسه قایم شدند و به آواز آتش گوش دادند.
– جیریک جیریک، جیریک جیریک!
🔥💥🔥💥🔥
کم کم صدای پای مامان موشی هم آمد: تیلیک تولوک…
موشی و پروانه از بالای کاسه سرک کشیدند.
مامان موشی با سه تا گردو آمد. موشی و پروانه را توی کاسه دید. خندید و گفت: «توی کاسه چه کار دارید؟ مگر شماها آشید؟!»
مامان موشی رفت نزدیک قابلمه، ولی موشی پرید دُم او را کشید و گفت: «وای الان می سوزی! بیا پیش ما قایم شو!»
آتش گفت: «نترس موشی! مامانت مواظبه.»
🔥💥🔥💥🔥
موشی و پروانه از توی کاسه بیرون آمدند و از دور به آتش نگاه کردند.
آتش جیریک جیریک آواز خواند و یواش یواش آش را پخت.
#واحدکار-زمستان
#منابع_حرارتی
🌀🌀🌀
@PISHDABESTANIKIA
اجازه دادن به کودک
برای انجام کارها
در او احساس توانمندی
و قدرت ایجاد می کند.
استقلال و اعتماد به نفس
ارتباطی نزدیک با هم دارند.
👨🏫
🌀🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA