eitaa logo
پیش دبستانی کیامهر🔰
16هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
1.3هزار فایل
اموزشهای پیش از دبستان را با ما دنبال کنید http://eitaa.com/joinchat/2204762126Cc6dc2e98aa @PISHDABESTANIKIA لینک گروه جهت پرسش و پاسخ و تبادل تجارب https://eitaa.com/joinchat/3881041938Cc08fe3fa34 آیدی جهت تبلیغات و تبادل : @kimiarhn8379
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها اسراف کردن فقط به خوردن و آشامیدن نیستش خدا اسراف کنندگان رو دوست نداره انه لا یحب المسرفین 🌸 اسراف یه کارزشته تو قرآنم نوشته خدا که مهربونه هرچی داریم از اونه از دوستی با خودش مسرف و دور می دونه 🌺سوره اعراف 31🌺 اسراف و زیاده روی در هر کاری مورد مذمت الهی قرار میگیره ...پس بیایین با درست مصرف کردند نعمت های خدا رو اسراف نکنیم بچه ها اسراف و زیاده روی علاوه بر اینکه باعث از بین رفتن نعمت های الهی میشه بلکه ممکن با اسراف کردن یه عده از انسانها رو از داشتن نعمت های قشنگ محروم کنیم بچه ها مثلا میدونید چه جوری نباید اسراف کنیم؟؟؟ بازم اجازه بدیم بچه ها تبادل نظر کنند و درباره این موضوع بحث کنند
این هم از تدریس اموزه های دینی امروز که صبح انجام نگرفت و نگرانش بودید موفق و موید باشید❤️🌸🙏 بچه ها در استفاده از چیزهای دیگه که خدا برامون آفریده مثلا آب هم باید اسراف نکنیم ...اونو هدر ندیم درست استفاده کنین ... عزیزای دلم اسراف و پرخوری علاوه بر اینکه باعث از بین رفتن نعمتهای الهی میشه ...باعث میشه یه عده ای از مردم فقیر نتونند از اون ها استفاده کنند میدونید که اگه از نعمت های خدا خوب و درست استفاده کنید بچه ها د انسانهای فقیر هم میتونند از اونا استفاده کنند ..حتی ما باید در خیلی از مواقع از وسیله ها و نعمت های خدا برای اونا هم ببریم و الکی اسراف نکنیم تا اونا هم از این همه نعمت قشنگ خدا استفاده کنند یکی از بدی های اسراف ...پرخوری هستش ...زیاده روی در خوردن و آشامیدن غیر از دست رفتن مال و ثروت و محروم ساختن نیازمندان ضرر دیگری هم داره که اون این هست که به سلامتی و تن درستیمون آسیب میرسونه.. باید همیشه سعی کنیم از هر چیزی درست و به موقع و به اندازه استفاده کنیم بچه ها جونم بیایید از این به بعد به هم دیگه قول بدیم که از نعمتهای قشنگ خدای مهربون درست استفاده کنیم ..‌و به خاطر اونا خدارو شکر گذار باشیم و تشکر کنیم و بعد میتونید از کاربرگ اسراف استفاده کنید از شعر و.‌..
@PISHDABESTANIKIA شعر های 👇👇👇 شعر مثلث طلایی امداد یه شکلی هست تو اورژانس، بهش می گن مثلث، مثلث ِ طلایی هر سه تا گوشه ی اون، یه اسم داره نگا کن ، غلط نگی یه جایی اسم یکیش نجاته ، دومیشم امنیت گوشه ی سوم ِ اون، اسمش چیه ؟ سلامت این سه تا گوشه باید ، با همدیگه کار کنن هر کدوم از این سه تا، خیلی خیلی مهمن همیشه هر تصادف ، صحنه ی دلگیریه اما باید بدونیم ، چاره ی مشکل چیه باید سریع و فوری، زنگ بزنیم به امداد خبر بدیم که اینجا ،امداد رسانی می خواد اول هر سانحه اونکه میاد پلیسه به وضع امنیت اون دور بر می رسه مثل همیشه پلیس مراقبت می کنه از جون و مال مردم محافظت می کنه بعد از پلیس تو صحنه گروه نجات میرسه که جستجو می کنه تو دل هر حادثه تا کسیکه زخمیه یا اونکه مشکل داره از صحنه ی حادثه زودتر بیرون بیاره نوبتی ام که باشه نوبت اورژانس میشه وظیفه ی اون فقط ، سلامته همیشه باید ببینه مصدوم ، چه حال و روزی داره فشارِ خون می گیره، نبضشو خوب می شماره ممکنه خون ریزی زیادی داشته باشه نمیتونه بذاره همینجوری رها شه شاید شکسته باشه استخونای مصدوم باید آتل ببنده به دست و پای مصدوم اگه خدا نکرده راه گلوش بسته شه نتونه مثل همه درست نفس بکشه باید سریع و فوری امداد و آغاز کنه تا بتونه مسیر هوا رو زود بازکنه خلاصه هر جور شده، رسیدگی می کنه علائم حیاتو خوب ، بررسی می کنه تا بتونه به خوبی امداد رسانی کنه به سمت بیمارستان مصدومو راهی کنه اتش نشانی چنده.. یکصد و بیست و پنجه!👏 وقتی میگیره آتیش. یه خونه ای یا جایی آتش نشان خوبم چقد تو زود میایی 😍 شجاعی و زرنگی با آتیشا میجنگی😡 با یک تماس ساده اتش نشان آماده یکصد و بیست وپنجو همیشه یادمونه آتش نشان شجاعه اون خیلی مهربونه!! 😄😄. @PISHDABESTANIKIA :آتش نشانی مردان آتش نشان دلاور و با ایمان اگر شوند با خبر که در یه گوشه ی شهر آتش گرفته جایی تا دیده ره گشایی آژیر کشان میآیند تا که خاموش نمایند. @PISHDABESTANIKIA 🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨 نشان من يه آتش نشانم                                              آتش باشد نشانم جنگ ميكنم  با آتيش                                             تا نزنه تو را نيش آتش از من مي ترسه مرا ميبينه ميلرزه چرخ گوشت هم خطر داره                   برا بچه ها ضرر داره روشن بشه چرخ ميكنه                                انگشتتا قطع ميكنه 🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨 @PISHDABESTANIKIA شعر کودکانه آتش نشانی ⛑ وقتی می گیره آتیش ♨️ تو شهر ما مکانی                             سریع میاد یه ماشین 🚒 که هست آتش نشانی        مامور آتش نشان ببین چقدر زرنگه هرجا بگیره آتیش با شعله ها می جنگه 💥. آتش نشان: یه اتفاق دیگه افتاده تو این خونه خونه ی بعدی کجاست خدا خودش می دونه بچه های داناتر این چیزا رو می دونن این دوتا رو ببینین یعنی زنده می مونن چقدر بگم خطر داره ترقه هزار تا دردسر داره ترقه همه مراقب باشین حادثه در کمینه مواد منفجره عاقبتش همینه . @PISHDABESTANIKIA مرد آتش نشانم وقت نبرد با آتش خودم یک قهرمانم کارم را دوست دارم من ناجی انسانم بی احتیاطی نکن با آتش بازی نکن تا در امان بمونی خودت رو نسوزونی حادثه های ناجور همیشه در کمینه نجات جان انسان کارم همش همینه ماشین آتش نشان وقتی آژیر می کشه کنار برید زود زود باید زودتر رد بشه خاموش کنه آتیش رو خیلی فوری خیلی زود این آتیش خطرناک هم شعله داره هم دود @PISHDABESTANIKIA شعر مردان آتشنشان مردان آتش نشان دلاور و با ایمان اگر شوند با خبر که در یه گوشه شهر آتیش گرفته جایی تا دیده را گشایی آژیر کشان می آیند تا که خاموش نمایند حالا با ما تکرار کن شماره آنهارا 1و2و5 125. @PISHDABESTANIKIA
آتش نشانهای مهربان آتش نشان ها افراد مهربانی هستند که به هنگام خطر به ما کمک می کنند. شاید شما فکر کنید که آتش نشان ها فقط آتش را خاموش می کنند، اما این طور نیست. آن ها افرادی را که زیر آوار گیر می کنند و یا کسانی را که در آسانسور گیر می کنندهم نجات می دهند. اگر کسی در چاه یا رودخانه بیافتد این آتش نشان های مهربان هستند که آن ها را از آن جا بیرون می آورند. حتی اگر دست کسی لای چرخ گوشت گیر کند این وظیفه ی آتش نشان هاست که به فرد آسیب دیده کمک کنند. آتش نشانی یک کار پرخطر است، به همین خاطر آتش نشان ها باید بسیار شجاع و باجرات، باهوش و قوی و مهربان باشد.شماره ی مرکز آتش نشانی 125 است. اگر در جایی حادثه ای اتفاق بیافتد مردم با این شماره تماس می گیرند و آتش نشان ها با ماشین های قرمزشان به آن جا می روند. ماشین های آتش نشانی مجهز به وسایلی برای خاموش کردن آتش و وسایلی برای کمک کردن به افراد آسیب دیده است. هیچ وقت نباید برای شوخی و یا بازیگوشی با این شماره تماس بگیرید، شاید کسی در جایی جانش در خطر باشد و به این آتش نشان های مهربان نیاز داشته باشد. پس فقط زمانی که حادثه ای اتفاق افتاد باید با این شماره تماس گرفت. 🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
پیدا کردن غذا توسط انسان های اولیه انسان ها قبل از کشف آتش از ریشه و برگ ها و میوه های درختان و تخم پرندگان استفاده می کردند اما بعد از پیدا کردن آتش از غذاهای گوشتی هم استفاده کردند. انسان ها از آتش برای گرم کردن خود، روشنایی و پخت گوشت و پس از مدتی نیز برای ساختن ظروف سفالی (گلی) از آن استفاده کردند. 🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
چگونگی روشن کردن آتش توسط انسان های اولیه انسان ها برای اینکه این شعله سوزان را از دست ندهند تلاش کردند که خودشان بتوانند آتشی روشن کنند. تا این که به صورت اتفاقی فهمیدند که از سابیدن یک چوب به روی چوبِ دیگر و با درست شدن گرما، آتش به وجود می آید و یا اینکه با پیدا کردن سنگ هایی خاص (سنگ چخماخ) توانستند با به هم کوبیدن این نوع سنگ ها جرقه تولید کنند و به وسیله برگ های خشک شده ای که جمع کرده بودند، توانستند خودشان آتش درست کنند. 🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
انسانها ی اولیه از بهم زدن سنگ چخماق توانستند اولین جرقه آتش را کشف کنند #آتش 🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
دانشمندانی از آمریکا، آلمان، آفریقای جنوبی در پژوهش جدید خود دریافته اند که انسان های اولیه از یک میلیون سال پیش از آتش استفاده می کرده اند. تسلط بر آتش یکی از نقاط عطف زندگی انسان بود. ساخت آتش به منظور گرما، پخت غذا و حفاظت صورت گرفت. پخت غذا باعث شد تا هضم و جویدن غذاها ساده تر شده و مقدار انرژی قابل دریافت از مواد غذایی افزایش بیابد که همین باعث می شد تا وقتی که انسان برای پیدا کردن و به دست آوردن غذا صرف کند کمتر بشود. تعیین زمان دقیق تسلط انسان بر آتش کار ساده ای نیست. شواهدی از بر پا شدن آتش در بیش از یک تا یک و نیم میلیون سال پیش در آفریقای جنوبی و حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار سال پیش در اسرائیل وجود دارد اما با توجه به روباز بودن این مناطق ممکن است این آتش ها محصول صاعقه باشند. به این طریق که زمانی صاعقه ای باعث پدید آمدن آتش شده و انسان تا قبل از خاموش شدن آن آتش به وسیله ی یک تکه چوب یا برگ های خشک این آتش را به جای دیگر انتقال داده اند و به همین طریق نگذاشته اند که این آتش خاموش شود. در سال ۲۰۱۲ بقایای آتشی که حدود یک میلیون سال پیش افروخته شده بود پیدا شد. این آتش در غار واندرورک در آفریقای جنوبی توسط گونه ای از انسان ها ساخته شده بود. اما نخستین مدارک از وجود یک نظام پخت و پز غذا که شامل آتش، آتشدان و اجاق شود به حدود ۴۰۰ هزار سال قبل برمی گردد. 🌀🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در یک کوهستان بزرگ و پر از درخت یک پسر کوچولو با پدرش که هیزم شکن بود راه افتادند. آنها می خواستند به اندازه کافی هیزم جمع کنند تا تمام زمستان بتوانند کلبه چوبی شان را گرم نگه دارند. پدر که تبر بزرگی را برداشته بود و کوله پشتی را پر از آذوقه کرده بود از همان اول به پسرش گفته بود: خداداد پسرم، اگر در میان درختان این جنگل کوهستانی از من دور ماندی، یک وقت راه نیفتی و به هر طرفی بروی. تو باید همانجا باشی تا من برگردم و تو را پیدا کنم.🏞 خداداد به حرف های پدرش گوش کرد. چند روزی بود که آنها در جنگل می گشتند و درخت هایی را که خشک شده بودند، با تبر تکه تکه می کردند و بعد هم دور آن را با طناب می بستند و آماده می کردند که به کلبه چوبی شان ببرند.♨️ تا اینکه یک روز صبح وقتی خداداد چشم باز کرد، پدرش را ندید. کمی به این طرف و آن طرف نگاه کرد، چند بار پدرش را با صدای بلند، صدا کرد، ولی وقتی هیچ جوابی نشنید، آرام آرام دلش پر از ترس شد.😨 او با خودش فکر کرد: یعنی چه اتفاقی افتاده که از پدرم هیچ خبری نیست؟ چرا پدر من را از خواب بیدار نکرد و با خودش نبرد؟ خداداد با به یاد آوردن این مساله تصمیم گرفت که به طرف جایی که اول بود، راه بیفتد. هنوز آن تخته سنگ را که کنار یک درخت خیلی بلند بود، به یاد داشت.🌳 حتما می توانست خاکستر آتشی را که شب گذشته با پدر روشن کرده بودند، پیدا کند. برای همین بود که او دوباره شروع به جستجو در جنگل کرد. ولی این کار او هم بی فایده بود.♨️ هوای درون جنگل کم کم داشت تاریک می شد. هر چه هوا تاریک تر می شد، خداداد بیشتر احساس خستگی و گرسنگی می کرد. بالاخره خداداد از شدت خستگی زیر یک درخت نشست. در همین لحظه بود که ترس تمام قلبش را پر کرد. او نمی دانست باید چکار کند.🌲😞 قطره های اشک او سرازیر شده بود. پسر کوچولو همانجا زیر درخت بعد از دقایقی به خواب رفت. نیمه های شب بود که از شدت سرما از خواب پرید و دوباره به یادش آمد که از پدرش دور مانده است.😢 یک دفعه فکری به ذهنش رسید. در این چند روزی که در جنگل بودند پدر دو سنگ چخماق به او داده بود و هر بار از به هم زدن آن سنگ ها آتش درست می کرد. دست های کوچکش را در جیب لباسش کرد. سنگ ها را بیرون آورد و مثل پدر شروع به زدن آنها به هم کرد.♨️ بعد از چند دقیقه خداداد توانست برای خودش آتشی درست کند. کنار آتش که نشست کمی گرم شد. او می دانست که شعله های آتش باعث می شود حیواناتی که درون جنگل زندگی می کنند به او نزدیک نشوند.🐅 با روشن شدن هوا خداداد دوباره به فکر افتاد که به جستجوی پدرش برود. او این بار از میوه های درختان جنگلی شروع به خوردن کرد. او سعی می کرد تمام کارهایی را که پدر در این روزها در جنگل انجام می داد، به یاد بیاورد.🍒 آن روز هم او اگر چه تا غروب در جنگل به دنبال پدر گشت ولی نتوانست او را پیدا کند. شب دوم او آتشی بزرگتر درست کرد.♨️ روز سوم بود که خداداد از این شرایط خسته شده بود. هر چند توانسته بود خودش را گرم و سیر نگه دارد ولی دلش برای پدر تنگ شده بود. دوباره زیر یک درخت نشست و به فکر رفت. به یاد روزهایی افتاد که کنار پدر و مادرش درون کلبه چوبی شان زندگی می کردند. به یاد مرغ و خروس هایشان افتاد. اشک چشمانش را پر کرده بود و دیگر نمی دانست که باید چکار کند.? آن شب هم آتش بزرگی درست کرد و کنار آن نشست. نمی دانست تا چند روز دیگر این شرایط ادامه دارد. اما یک دفعه به یاد حرف های مادرش افتاد.💁🏼 مادر به او گفته بود هر وقت که دلت گرفت، آرزویت را کف دست هایت بگذار، چشمانت را ببند و بعد از خدا آن را بخواه. آخر هم آن را با تمام قدرتی که داری به طرف آسمان فوت کن.✋🏻 خداداد در حالی که اشک می ریخت، آرزویش را که بازگشت پدر بود، در کف دستش تصور کرد. بعد چشم هایش را بست و با خدا شروع به حرف زدن کرد. او از خدا خواست که هر چه سریع تر پدرش را به او برساند.😭 بعد هم همان طور که مادرش گفته بود، دستش را به طرف آسمان بالا برد و با تمام قدرتی که داشت آرزویش را به طرف آسمان فوت کرد.☁️ صبح زود بود که با صدای آواز یک پرنده بیدار شد، احساس کرد که بوی عطر خوبی به مشامش می رسد. فکر کرد که خواب می بیند، برای همین یک بار دیگر بو کشید. آرام چشمایش را باز کرد. آتشی که دیشب روشن کرده بود، هنوز خاموش نشده بود. ظرف کوچکشان روی آتش بود و پدر با همان لبخند همیشگی کنار آتش نشسته بود. خداداد خودش را در آغوش پدر انداخت و شروع به گریه کرد. هیزم شکن در حالی که موهای او را نوازش می کرد گفت: پسرم گفته بودم که از جایی که هستی تکان نخور. من برای شکستن هیزم کمی از تو دور شده بودم و چون خواب بودی نمی خواستم که بیدارت کنم. ولی این دوری درس خوبی برای تو بود. تو یاد گرفتی که چطور از خودت مراقبت کنی. این دوری باعث شد که تو مرد شوی. 🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
برای تدریس آتش بهتره یک ورودی مطلب داشته باشید ورودی مطلبتون میتونه قصه باشه یا بهمراه داشتن دوتا سنگ چخماق چیزی که توجه کودکان را جلب کنه و مشتاق شنیدن باشند 🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
  واحد کار آتش نشان هدف از این واحد کار :     1-     آشنایی با پدیده حرارت و آتش   2-     عوامل ایجاد حریق   3-     ایمنی در مقابل حرارت و آتش   مطالب آموزشی : چگونگی پیدایش آتش در زندگی انسان ( پخت و پز- تولید گرما و روشنایی – توجه به حمام – نانوایی – کوره آهنگری و ......)   کوه آتشفشان – آموزش شماره تلفن آتش نشانی 125 – آموزش رنگهای گرم ( قرمز – زرد   – نارنجی – قهوه ای آشنایی با انواع وسایل گرم کننده مانند بخاری( گاز سوز - نفت سوز - برقی) و در زمانهای قدیم کرسی نکات ایمنی : نزدیک آتش نرویم و از آن دوری کنیم با کبریت بازی نکنیم و باید بدانیم که چگونه آتش را خاموش کنیم به ظرفی که روی گاز است نباید دست زد به لامپ روشن نباید دست زد به اتو نباید دست زد 🌀🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA