eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5هزار دنبال‌کننده
42هزار عکس
12.6هزار ویدیو
180 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 حتی روزی که به بهای وصال سعد ترک‌شان می‌کردم، در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس می‌کرد که "تو هدیه ، نرو!" و من هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم فدای کردم که به همه چیزم پشت پا زدم و رفتم. حالا در این دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین نام زینب آتشم می‌زد و سعد بی‌خبر از خاطرم پرخاش کرد :«بس کن نازنین! داری دیوونه‌ام می‌کنی!» و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس می‌کشید و باز هم مراقبم بود. 💠 در تاکسی که نشستیم خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد :«می‌خوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمی‌خوام با هیچکس حرف بزنی، نمی‌خوام کسی بدونه هستی که دوباره دردسر بشه!» از کنار صورتش نگاهم به تابلوی ماند و دیدم تاکسی به مسیر دیگری می‌رود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمی‌دانستم کجاست، ترسیدم. 💠 چشمان بی‌حالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشاره‌اش را روی دهانم فشار داد و بیشتر تحقیرم کرد :«هیس! اصلاً نمی‌خوام حرف بزنی که بفهمن هستی!» و شاید رمز اشک‌هایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با لحن کثیفش حالم را به هم زد :«تو همه چیت خوبه نازنین، فقط همین ایرانی و بودنت کار رو خراب میکنه!» حس می‌کردم از حرارت بدنش تنم می‌سوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم می‌خواست از شرّش خلاص شوم که نگاهم به سمت دستگیره رفت و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت :«دیوونه من دوسِت دارم!» 💠 از ضبط صوت تاکسی آهنگ تندی پخش می‌شد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگی‌اش را به رخم کشید :«نازنین یا پیشم می‌مونی یا می‌کُشمت! تو یا برای منی یا نمی‌ذارم زنده بمونی!» و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی راه خودکشی را به رویم ببندد. تاکسی دقایقی می‌شد از مسیر زینبیه فاصله گرفته و قلب من هنوز پیش نام زینب جا مانده بود که دلم سمت پرید و بی‌اختیار نیت کردم اگر از دست سعد آزاد شوم، دوباره زینب شوم! 💠 اگر حرف‌های مادرم حقیقت داشت، اگر این‌ها خرافه نبود و این رهایم می‌کرد، دوباره به تمام مؤمن می‌شدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محله‌ای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد. خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر همه سبز و اصلاً شبیه نبود و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل پشت سعد کشیده می‌شدم تا مقابل در ویلا رسیدیم. 💠 دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف می‌رفت و حتی رحمی به شانه مجروحم نمی‌کرد که لحظه‌ای دستم را رها کند و می‌خواست همیشه در مشتش باشم. درِ ویلا را که باز کرد به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرین‌زبانی کرد :«به بهشت خوش اومدی عزیزم!» و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان می‌ریخت :«اینجا ییلاق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه !» و من جز فتنه در چشمان شیطانی سعد نمی‌دیدم که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد :«دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمی‌ذارم آب تو دلت تکون بخوره!» 💠 یاد دیشب افتادم که به صورتم دست می‌کشید و دلداری‌ام می‌داد تا به برگردیم و چه راحت می‌گفت و آدم می‌کشت و حالا مرا اسیر این خانه کرده و به درماندگی‌ام می‌خندید. دیگر خیالش راحت شده بود در این حیاط راه فراری ندارم که دستم را رها کرد و نمی‌فهمید چه زجری می‌کشم که با خنده خبر داد :«به جبران بلایی که تو درعا سرمون اومد، ولید این ویلا رو برامون گرفت!» و ولخرجی‌های ولید مستش کرده بود که دست به کمر مقابلم قدم می‌زد و در برابر چشمان خیسم خیالبافی می‌کرد :«البته این ویلا که مهم نیس! تو آینده سوریه به کمتر از وزارت رضایت نمیدم!» 💠 ردّ خون دیروزم هنوز روی پیراهنش مانده و حالا می‌دیدم خون مصطفی هم به آستینش ریخته و او روی همین می‌خواست سهم مبارزه‌اش را به چنگ آورد که حالم از این مبارزه و انقلاب به هم خورد و او برای اولین بار انتهای قصه را نشانم داد :«فکر کردی برا چی خودمو و تو رو اینجوری آواره کردم؟ اگه تو صبر کنی، تهش به همه چی می‌رسیم!»...
🔰 حضرت آقا دوباره کاغذ به دست شد و لیست ها را روخوانی کرد 💠 بعد از آبان ماه سال 1401 و دیدار با مردم عزیز که آقا از روی کاغذ و به صورت لیستی فهرست خدمات را گفت ، این برای دومین بار در کمتر از یک سال است که آقا دوباره آمده یکی یکی از دستاوردهای دولت را برای مردم گفت 💠 کاری که وظیفه من و شماست ، کاری که بالای هزار بار رهبری بر عهده من و شما قرار داد تا دستاوردهای نظام به مردم گفته شود تا ناامیدی ریشه کن شود و مردم به آینده امیدوار باشند ، اما وقتی آقا دید ما کم کاری کردیم و عده ای هم هستند که در لباس خودی مدام در حال تزریق ناامیدی و منافق و خائن خطاب کردن مسئولین هستند ، دوباره خودش دست به کار شد و فهرست به فهرست از خدمات دولت گفت. 👈 چرا نباید وظیفه خودمان را خوب انجام دهیم تا رهبری جور کم کاری ما را نکشد ⁉️ در سال انتخابات مجلس ، آن هم سالی که اصلاح طلبان به شدت در حال ضعیف نشان دادن دولت و هستند ، وقت دعوا بین خودی ها و مدام دولت و مجلس را زیر سوال بردن هست ⁉️ 👈 خوب بودن حذف ارز ترجیحی 👈 رشد شاخص های اقتصاد کلان 👈افزایش رشد اقتصادی 👈 افزایش رشد سرمایه گزاری 👈 کاهش رشد نقدینگی 👈 کاهش بیکاری 👈 کاهش ضریب جینی ( فاصله طبقاتی) 👈 رشد قابل توجه صادرات کالا 👈 تقویت نظام مالیاتی 👈 رشد قابل توجه محصولات پتروشیمی 👈 اقدامات ارزنده نفت و گاز 👈 راه اندازی کارگاه های تعطیل و نیمه تعطیل 👈 کارهای مهم در زمینه آب رسانی 🔰 این موارد را شخص آقا در صحبتهای دیروزش گفت 👈 وظیفه مان را که انجام ندادیم،حداقل همینها را نشر دهیم! کانال روابط عمومی پلیس https://eitaa.com/PR_Police
آقا فرمودند نزدیک هستیم، خستگی ممنوع! اما قله کجاست؟ در نقشه راه ما گام‌ها اینگونه ترسیم شده است: اسلامی، اسلامی، اسلامی، اسلامی، و نهایتاً نوین اسلامی؛ پس قله رکاب عجل الله تعالی فرجه الشریف است. سربازان امام زمان، خود را به امام زمان نزدیک‌تر کنیم. ✍ رضا حاتمی
هدایت شده از hadhak4381
🔻 جنایتکار متحد بر ادامه کشتار کودکان بی گناه فلسطین و غزه... جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا طی روزهای گذشته به دور از هیاهوی رسانه‌ای با تحویل تسلیحات جدید به اسرائیل موافقت کرد. گزارش «واشنگتن پست» دولت ایالات متحده با وجود نگرانی‌هایی که بابت عملیات احتمالی اسرائیل در جنوب نوار غزه دارد با تحویل این تسلیحات از جمله بمب و هواپیماهای جنگنده موافقت کرده است. ارزش این تسلیحات میلیاردها دلار تخمین زده می‌شود. GazaGenocide # DefendingTheOppressed# ✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ببینید| لحظاتی از سخنرانی حضرت آقا در حضور درباره لزوم حمایت از : آن کسانی‌که باز این انقلاب را محافظت خواهند کرد، همین قشرهای مستضعفین‌اند