🚨 زنی که با اختیار خودش در ماشین سوخت!
⭕️ خالده ترکی عمران؛ زنی از اهالی بصره عراق. معلم است. در تاریخ ۳ اپریل ۲۰۱۶ در حالیکه با ماشین شخصی خود روانه محل کارش بود، ماشین نزدیک به وی بر اثر کمین، دچار انفجار و حریق میگردد و ماشین وی نیز آتش میگیرد. خانم خالده درحالیکه لباسش آتش گرفته بود از ماشینش پیاده میشود اما بعد از اینکه متوجه میشود که لباس تنش در حال سوختن است و جسمش عریان خواهد گشت، راضی نمیشود تا جسمش در مقابل مردم عریان گردد، دوباره به طرف ماشینش برمیگردد و در را باز نموده داخل ماشین مینشیند.
یکی از افراد پلیس درحالیکه گریه میکرد باصدای بلند فریاد میزند که من مانند برادرت هستم، از ماشین پیاده بشو تو را با لباس خودم میپوشانم؛ اما وی از پایین شدن امتناع میورزد و ترجیح میدهد بسوزد تا مبادا کسی جسمش را ببیند.
عراقیها وی را شهیدِ #شرف و #ناموس، لقب گذاشتند و در میدان هوایی بصره اطراف ماشینش حفاظی کشیدند از وی تندیس ساختند تا یادش جاویدان بماند. این را باید برای بعضی ها در داخل تعریف کنید که برسر کشف حجاب مامور می کشند تا معنی آزادی را دریابند.
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازهاش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه میکردم.
از همان مقابل در اتاق، #اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!»
💠 میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود.
از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن #نامحرم خجالت میکشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟»
💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانوادهاش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.»
سعد تنها یکبار به من گفته بود خانوادهاش اهل #حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانوادهاش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کس دیگهای بفهمه شما همسرش بودید!»
💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماستون میکنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو #حرم بودید!»
قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشیتر از اونی هستن که فکر میکنید!»
💠 صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره #درعا خبر داد :«میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر #نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشتهها رو تیکه تیکه کردن!»
دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهستهتر کرد :«بیشتر دشمنیشون با شما #شیعههاست! به بهانه آزادی و #دموکراسی و اعتراض به حکومت #بشار_اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو #حمص دارن شیعهها رو قتل عام میکنن! #سعودیهایی که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعهها رو سر میبرن و زن و دخترهای شیعه رو میدزدن!»
💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او میشنیدم در #انقلاب گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم.
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینهاش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعههای حمص رو فقط بهخاطر اینکه تو خونهشون تربت #کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیههای شیعه رو با هرچی #قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعهها رو آتیش میزنن تا از حمص آوارهشون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...»
💠 غبار #غیرت گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت #تکفیریها در حق #ناموس شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...»
باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دندهتون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!»
💠 و خودم نمیدانستم در دلم چهخبر شده که بیاختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانیام نفس میکشید و داغ بیکسیام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید #ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام #سوریه را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه #آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو #غارت میکنن!»...
#ادامه_دارد
#دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
#تولیدی_عس_زنجان
📊آمار جمعیت فرزندان نامشروع در جهان
این ثمرهی آزادی های نامشروع و بالاخص کاهش حد و حدود پوشش زنان، و نابودی مفاهیمی همچون غیرت و #ناموس در غرب است!
✅باشد که طرفداران ز،ز،آ عبرت بگیرند!!!
#حجاب
#غرب_بدون_روتوش
🔎حیثیت گمشده و تصویرسازی منفی از سه مولفه فرهنگی_تمدنی
🔸تردیدی نیست که یکی از اضلاع حکمرانی در عصر اطلاعات و ارتباطات و جامعه شبکه ای به تعبیر کاستلز، مدیریت تصویر و انگاره سازی است. انگاره ها و تصویرها در کنار کارآمدی و مشروعیت، در نظم و امنیت و مدیریت اجتماعی نقش بسزایی دارند.
▫️از این پرسپکتیو که دلالت های فرهنگی_هویتی و مولفههای معرفتی_تمدنی را در بازنمایی مورد توجه قرار میدهد و نه از حیث کارگردانی و فضاسازی یا از جهت پیرنگ داستانی و شخصیت پردازی، مینیسریال #حیثیت_گمشده، سه تصویر منفی و خطرناک برای مخاطب القا می کند که در ادامه میآید.
▫️لازم به ذکر است که این اثر، تابستان امسال و در ۹ قسمت به کارگردانی سجاد پهلوان زاده(کارگردان سریال سقوط) و بازی مهدی حسینی نیا، بهاره افشار و الناز حبیبی و... از شبکه خانگی پخش گردید به جهت رعایت اسپویل، فقط نکات تحلیلی بدون اشاره به خط روایت سریال تقدیم میشود.
1⃣ تصویری تحقیرشده از زن: مخرج مشترک از سه نقش اصلی زن در سریال را در این سه عبارت می توان خلاصه کرد: نگاه ابزاری و کالاشدگی/ القای حقارت و ضعف و ترحم/ تروما و حس انتقام. هیچ نقش مثبتی در #سریال شاهد نبودیم و همه زنان نیز مبتلا به ضعف های عمیق و تباهی بودند.
2⃣ تصویری گسیخته از خانواده: پدرانی که یا معتادند و یا قمارباز که با چاشنی خشونت و بددهنی، دختر شوهر میدهند و نسبت به تادیب و حقوق و آینده فرزندان، اعمال اقتدار یکطرفه می کنند و یک فروپاشی عینی و ذهنی را برای #خانواده رقم میزنند. همسران و شوهران داستان هم یا جاه طلب و عیاشند یا جاهل و بیاعتبار.
3⃣ تصویری جهلاندود از غیرت: در واقع این سریال با بی توجهی مرد به همسرش شروع می شود، با جهل و خشونت و قتل تحت عنوان #غیرت و حیثیت و #ناموس، پیش می رود و با سوءتفاهم و حس درماندگی پایان می پذیرد. جهل و تعصب نامیدن و سوءتفاهم خواندن مفاهیمی همچون غیرت و ناموس در سریال، ضربه عمیقی بر پیکر مولفههای راهبردی فرهنگ است.
▫️#شبکه_خانگی که آلترناتیو سریال های ماهوارهای تلقی میشد، حال تبدیل به ماشین انگاره سازی شده و با ایده عبور از کلیشهها در حال تصویرسازی منفی و سیاه از مولفه های فرهنگی_تمدنی جامعه است. تردیدی نیست که در ساحت تصویر طبق #نظریه_کاشت، اگر باد بکاریم چند صباحی دیگر با انباشت ذهنیت ها و تصاویرسیاه، در ساحت رفتار اجتماعی طوفان درو میکنیم.
🔻در واقع گسست و پارگی های اجتماعی گاها نتیجه ذهنیت هایی است که از پس مصرف های متفاوت رسانه ای بدون دروازهبانی (Gatekeeping) و نظارت حاصل میشوند و دال بر این هستند که #مدیریت_تصویر به تعبیر اروینگ گافمن را باید در مدیریت اجتماعی جدیتر تلقی کرد.
✍علیرضامحمدلو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مادرانه
💢الهی مادر به قربانت
مادر جان من میرومبرای امنیت برای #ناموس برای اقتدار کشورم
و تو روزی مادر شهید می شوی و این بالاترین افتخار است
🔹گوشه از مراسم وداع شهید پلیس مدافع امنیت امیر محمد شمسی قادیکلات
🇮🇷روابط عمومی پلیس🇮🇷
🆔@PR_Police