💢 دستور تازه اى نيست، تو بايد حالت اصلاح شود تا از همين دستورات شرعى بهره مند شوى/ كتاب مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است
🔰 علامه حسن زاده
💠 از بعضى از اهل سكول منقول است كه آقا ميرزا جواد آقا بعد از دو سال، خدمت آقا سركار آخوند مولى حسينقلى همدانى عرض مى كند: من در سير خود به جائى نرسيدم.
💠آقا در جواب از اسم و رسمش سؤال مى كند او تعجب كرده مى گويد: مرا نمى شناسيد؟ من جواد تبريزى ملكى هستم. ايشان مى گويند شما با فلان ملكى ها بستگى داريد؟ آقا ميرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شايسته نمى دانسته از آنان انتقاد مى كند. آخوند ملا حسينقلى در جواب مى فرمايند: هروقت توانستى كفش آنها را كه بد مى دانى پيش پايشان جفت كنى من خود به سراغ تو خواهم آمد.
💠آقا ميرزا جواد آقا فردا كه به درس مى رود خود را حاضر مى كند كه در محلى پائينتر از بقيه شاگردان بنشيند تا رفته رفته طلبه هايى كه از آن فاميل در نجف بودند و ايشان آنها را خوب نمى دانسته مورد محبت خود قرار مى دهد تا جايى كه كفششان را پيش پاى آنها جفت مى كند. چون اين خبر به آن طايفه كه در تبريز ساكن هستند مى رسد رفع كدورت فاميلى مى شود.
💠بعدا آخوند او را ملاقات مى كند و مى فرمايد: دستور تازه اى نيست، تو بايد حالت اصلاح شود تا از همين دستورات شرعى بهره مند شوى. ضمنا يادآورى مى كند كه كتاب مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است.
📚 هزار و يك كلمه، ج3، ص: 27 به نقل از تاريخ حكما و عرفا (ص 133، ط 1) تأليف صدوقى سها
#اخلاق_و_عرفان
#قله_های_تهذیب
#سلسلهی_شاگردان_آخوند_ملاحسینقلی
@TollabEnghelabi
https://eitaa.com/TollabEnghelabi
🔅پس از عرض سلام، اى عزيز برادر!
🔅آن قدر بدان كه پس از شناسايى حق، كما هو حقّه، آن بينى كه از ديده ها پنهان است، و آن شنوى كه گوشها از آن كر است، و آن دانى كه قلوب تفقّه آن را نمى نمايد،
🔅ولى يك قدرى رياضت مى خواهد وَ مِنْ اهِمِّ الرّياضات- ابتدائاً- ترك محرّمات و فعل واجبات، و پس از آن، مراقب اعمال و كردار بودن در شب و روز، و پس از آن، مراقب دوست بودن، شايد كه نگاهى كند آگاه نباشيم؟ و از هوا و هوسها كناره گرفتن؛ زيرا خداپرستى، با هوا پرستى، سازش ندارد
🔅و چون اين رياضات به خود تحمل كنى و در امتحانات ثابت قدم باشى، اميد است كه درى به رويت باز كنند كه تمام عالم و من فيها را در وراى آن مشاهده كنى،
🔅با گفتن، كار درست نمى شود والّا سخن بسيار است و شيرين، چون آن در باز نشود، هزاران حرف و گفتار، چون صداى بال مگسى است كه از كنار گوش انسان بگذرد.
🔰آیت الله شیخ علی پهلوانی
📚 رسائل عرفانی، نامه12،ص228
#اخلاق_و_عرفان
#قله_های_تهذیب
#سلسلهی_شاگردان_آخوند_ملاحسینقلی
@TollabEnghelabi
https://eitaa.com/TollabEnghelabi
🔅 ... و البته در کارها عجله و هولی به کار نبرده و در صورت پیش آمدهای موافق مرام، خود را نباخته و متانت را از دست ندهید و در صورت پیش آمدهای خلاف میل دست پاچه نشده و عجز نشان نداده و خود را نبازید
🔅 و همین قدر بدانید که در عین حال که ما صورت اختیار و تدبیری در دست داشته و مأموریم که او را به کار بیندازیم، تقدیر هم در پس پرده داریم که جریان او را پیش بینی نمی توان کرد و از صراط قدر قدمی فراتر نتوان گذاشت.
🌷رضا به داده بده و از جبین گره بگشا
🌷 که بر من و تو در اختیار نگشاده است
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🔰بخشی از یکی نامه های علامه طباطبایی به علامه طهرانی رضوان الله علیهما
#اخلاق_و_عرفان
#در_محضر_علامه
@almorsalat
کانال سخنرانی سیاسی
✴️ خاطره ای از علامه طباطبایی (ره) که مسائل علمی را سخت متوجه می شده اند و بعد از انجام عملی، مشکل ل
✴️ خاطره ای از علامه طباطبایی (ره) که مسائل علمی را سخت متوجه می شده اند و بعد از انجام عملی، مشکل لاینحلی باقی نمی ماند.
🔰 به نقل از علامه طهرانی (ره)
🔅🔅🔅🔅🔅
✨در روز سوّم شهر جُمادى الاولى 1407 ه.ق كه صديق و سرور ارجمند جناب آية الله حاج شيخ صدر الدّين حائرى شيرازى به مشهد مقدّس مشرّف بودند، فرمودند: من از أخ الزّوجة خود جناب حجّة الإسلام حاج شيخ حسن آقا پهلوانى نمكى طهرانى شنيده بودم كه درباره علّامه مى گفتند كه: ايشان گفته اند: در زمان كودكى هيچ فكر ايشان خوب كار نمى كرد و مطالب استاد را نمى فهميدند؛ بالاخره در بيابان سجده اى بجا آوردم و با خدا گفتم: يا مرگ يا فهم!
✨من مترصّد بودم كه در موقع مناسبى اين مطلب را از ايشان بپرسم، تا يك سفر كه علّامه با دامادشان جناب مرحوم حجّة الإسلام قدّوسى به شيراز تشريف آوردند، در وقتى كه من نزد ايشان تنها بودم، كم كم شروع كردم بدينگونه مطلب را به ميان آوردن كه: شما حاضريد اگر من سؤالى داشته باشم جواب دهيد؟! ايشان فرمودند: چه ضرر دارد؛ اگر بدانم مى گويم! من عرض كردم: مطلب راجع به خود شماست؛ اگر حتماً مى دانيد كه بپرسم جواب مى دهيد، من بپرسم و گرنه از سؤال خود صرف نظر كنم! ايشان فرمودند: بفرمائيد! اگر بدانم مى گويم.
✨من عرض كردم: اينطور شنيده شده است كه: شما در سنّ طفوليّت درسها را ادراك نمى كرده ايد و بعداً سجده اى بجاى آورده ايد و خداوند به شما عنايتى فرموده است كه در مشكلترين مسائل علمى جوابش بدست مى آيد؛ اينطور است؟! تا من اين جملات را گفتم، ديدم حال علّامه متغيّر شد و رنگ چهره شان تند شد بطورى كه من از سؤال خود قدرى شرمنده شدم! در اينحال گفتند: حال كه بنا بر گفتن است، مى گويم:
✨من وقتى كه در تبريز «سيوطى» مى خواندم، استادمان ما را امتحان مى كرد، و من از عهده امتحان برنيامدم؛ استاد به من گفت: هم خودت را معطّل كرده اى هم ما را! من از اين كلام استاد بسيار برآشفته شدم؛ و گوئى اين سخن در جان و روح من نشست، بالاخره نتوانستم در شهر بمانم و رفتم در خارج تبريز بر سر تپّه ها عملى انجام دادم كه خداوند تفضّل فرمود. و ذكر نكردند كه آن عمل سجده بود و يا عمل ديگرى، و ديگر هيچ نگفتند.
✨من عرض كردم: پس از آن موقع ديگر براى شما هيچ مطلبى لا ينحلّ نماند، و هر چقدر هم مشكل بود حلّ مى شد؟! فرمودند: تا به حال چنين بوده است. تمام شد كلام آية الله حائرى.
✨در روز چهارشنبه سوّم شهر ربيع المولود 1410 ه.ق كه حضرت صديق ارجمند و حبيب مكرّم آية الله حاج شيخ عبد الحميد شربيانى دامت بركاته به منزل حقير در مشهد مقدّس تشريف آوردند، پس از نقل اين قضيّه طبق نقل سابق، اضافه كردند كه: علّامه گفته اند: پس از آن عمل، من همان شب بر «حاشيه أبو طالب بر سيوطى» حاشيه نوشتم.
📚 مهرتابان، ص 36،پاورقی
#اخلاق_و_عرفان
#در_محضر_علامه
#طلاب_انقلابی
@TollabEnghelabi
https://eitaa.com/TollabEnghelabi