ایتا - Paradox 𓂀

وقتی داداشت میاد میگه چیکار میکنی ومچتو با AI میگیره و میگه چیکارت کنیم سینگل به گوری دیگه😔🗿🚬

154 مشاهده19:47

Paradox 𓂀

وقتی داداشت میاد میگه چیکار میکنی ومچتو با AI میگیره و میگه چیکارت کنیم سینگل به گوری دیگه😔🗿🚬

0:06

فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست

مشاهده در پیام رسان ایتا

150 مشاهده19:47

Paradox 𓂀

می‌گردی،
بین فلسفه می‌گردی،
لابه‌لای ادبیات می‌گردی،
درون سینما می‌گردی،
میان موسیقی می‌گردی،
بلکه فیلسوفی تو را یافته باشد،
ادیبی تو را نوشته باشد،
فیلمسازی تو را ساخته باشد،
و موسیقی دانی تو را نواخته باشد...

135 مشاهده13:59

Paradox 𓂀

شاید این زندگی،
منو تند خو و بد خلق کرد؛
اما هرگز در بدذات کردن من،
 موفق نشد...

172 مشاهده14:00

Paradox 𓂀

همیشه افراد ساکت را دوست داشته‌ام...
هیچگاه نمی‌فهمی که،
در حال رقصیدن در رویای‌خود هستند؛
 یا دارند سنگینیِ بارِ هستی را بر دوش می‌کشند...

359 مشاهده14:00

Paradox 𓂀

روزگاراست این که گه عزّت دهد، گه خوار دارد
                  چرخِ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد

129 مشاهده16:07

Paradox 𓂀

هرکه شود صید عشق، کی‌شود او صید مرگ
      چون سپرش مه بوَد، کی رسدش زخم تیر...

168 مشاهده15:13

Paradox 𓂀

گفت: چون سقراط در نزع اوفتاد
بود شاگرديش، گفت اي اوستاد
چون کفن سازيم، تن پاکت کنيم
در کدامين جاي در خاکت کنيم؟
گفت: اگر تو بازيابيم اي غلام،
دفن کن هر جا که خواهي والسلام...
من چو خود را زنده در عمري دراز؛
پي نبردم، مرده کي يابي تو باز؟!

115 مشاهده15:34

Paradox 𓂀

راه رفتن را یاد گرفتیم،
تا دویدن را بلد شویم.
دویدن را یاد گرفتیم،
تاراهی برای زودتر رسیدن بیابیم.
دویدیم و دویدیم و دویدیم
بی آنکه بدانیم سهم ما از زندگی
فقط دویدن بود،
نه رسیدن!!!

151 مشاهده15:36

Paradox 𓂀

یک پند ز من بشنو،
       خواهی نشوی رسوا؛
                  من خمره افیونم،
                          زنهار سرم مگشا...

184 مشاهده15:37

Paradox 𓂀

کار مورد علاقه‌اش بود،
چیزی که آن را آدمک‌ها زندگی و او
وقت تلف کردن خطاب می‌کرد،
نوشتن، کاغذ و قلم، موسیقی،
کلکسیونی از هر چیزِ بی‌بهایِ‌ پربهایی داشت،
در میان طوفانِ زندگی قدم برمی‌داشت،
به تکاپویِ مترسک‌هایِ رقصان می‌نگشت،
کتاب‌ها را با شوق ورق می‌زد،
در خیابان‌ها زیر باران بلند آواز می‌خواند،
عاشق بچه‌ها بود و البته سالمندان،
آنها را به یک چشم می‌دید، 
این تنها جایی بود که چهره‌یِ عبوسش را تغییر میداد تا خنده‌ای از آنها بگیرد...
و اما مابقی زندگی برای پدربزرگ درونش زیادی تکراری بود...
#سیرِجریانِ‌سیلِ‌سرِمنِ‌دیوانه

1 مشاهده15:54

Paradox 𓂀

در آخر یک جام نوکران نصیبمان شود...

1 مشاهده15:04

مطالب بعدی

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی