eitaa logo
پرتو اشراق
780 دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
14.2هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
👌حاضر جوابی عقیل! 🏛 روزی در مجلسی بود، که (برادر (علیه السلام)) نیز حضور داشت، به مردم گفت: ⁉ آیا شما را می شناسید؟ که خداوند را درباره او نازل کرده است؟ 👥👥 اهل شام گفتند: نه نمی شناسیم!! 👈 معاویه گفت: ابولهب عموی این شخص (اشاره به عقیل) است. 👳🏻 عقیل بی درنگ به مردم گفت: آیا شما زن ابولهب را که خداوند در قرآن در مورد او می فرماید: 🔅همسر او هیزم حمل می کرد و در گردنش ریسمانی از لیف خرما آویزان بود، می شناسید؟ 👥👥 مردم شام گفتند: نه!! 👳🏻 عقیل گفت: این زن، معاویه است، زیرا نام او دختر ، خواهر بود!! 👌این پاسخ عقیل، معاویه را سر افکنده کرد و دیگر زبان بازی ننمود. (١) 📚 پی نوشت ها: ١. داستانها و پندها، ج ٩، ص ٨٨. 📔 جُنگ جوان، محمود اکبری. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
✊🏻 - خسته شدم، نفسم برید، کمی آهسته تر. - نه، تو عجله کن، اگر دیر برسیم جا برای ایستادن هم پیدا نمی شود، آن وقت باید بیرون مسجد زیر آفتاب سوزان بنشینیم، آنجا را ببین چه برو و بیایی به راه انداخته، چقدر ریخت و پاش و اسراف، گویی بیت المال مسلمین ارث پدرش است که این گونه حیف و میل می کند. - آری، یاد علی (علیه السلام) به خیر، چقدر مواظب بیت المال بود. 🕌🌴 جمعیت زیادی در حال پیوستن به اجتماع داخل مسجد بودند. با هر زحمتی بود خود را به داخل مسجد رساندیم. (علیه السلام) نیز آمده بود، همان امامی که با نیرنگ های خانه نشین شده بود و در انزوا به سر می برد، شاید آمده بود تا ببیند معاویه بر منبر جدش چه خواهد گفت و این بار چه سرپوشی بر اعمال خلافش خواهد گذاشت. 👑 معاویه از لا به لای جمعیت گذشت. لباس گرانبهایش به زمین کشیده می شد و چند نفر بادمجان دور قاب چین نیز اطرافش بودند. 👌رفت و روی منبر نشست و شروع به صحبت کرد. پس از مقدمه چینی و مقداری صحبت از هدف سفر به سرزمین حجاز به علی (علیه السلام) توهین کرد و دشنام داد؛ البته برای مردم شام امری عادی شده بود، چون به دستور معاویه بر فراز منبرها و پس از نمازها را لعن و نفرین می کردند، اما در مدینه چنین مسأله ای عادی نبود!! 👥👥 این سخنان برای گروهی از مردم بسیار ناخوشایند بود و خون را در رگ های عاشقان ولایت به جوش می آورد. 💨از حرف های معاویه داشتم منفجر می شدم، چقدر توهین و ناسزا؛ به دوستم گفتم: - بیا اعتراض کنیم، لنگه کفشی چیزی به طرفش پرتاب کنیم، این طور که نمی شود! - صبر کن، این آرامش مرگبار که بر این جمع حاکم است، آرامش قبل از طوفان است! 🌹هنوز حرف‌های دوستم تمام نشده بود که امام حسن (علیه السلام) برخاست تا از حیثیت و شرف پدرش دفاع کند، حق هم داشت که آرام ننشیند، باطل بر ضد حق سخن می گفت و مردم بی تفاوت خاموش نشسته بودند. ✋🏻 امام با صدایی رسا گفت: 🔅مردم، خدا هر پیامبری را که مبعوث کرد، در دودمان او جانشینی برایش قرار داد و همه پیامبران نیز دشمنانی از جنایتکاران و فاسقان داشتند. 🔅بدون شک بسیاری از شما جریان را به یاد دارید، همه می دانید که علی (علیه السلام) وصی (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، من نیز فرزند همان رسول خدایم. 🔅و تو ای معاویه، پدرت است و جدت . مادرت بود - که در ناپاکی شهره و زبانزد بود - اما مادر من (سلام الله علیها) است که آیینه بود. 🔅تو با این شأن و منزلت پست چطور جرأت می کنی به خاندانی که خداوند آنها را از هر بدی پاک گردانیده توهین کنی. 🔅خدا از ما دو نفر آن کسی را که از لحاظ نسب خانوادگی پست تر، در کفر پیشتازتر و از یاد خدا غافل تر است لعنت کند... ✋🏽🤚🏽 همه حاضران با صدای بلند آمین گفتند. 👑 معاویه که دید مردم پس از شنیدن آن حقایق به جنب و جوش افتاده اند و مسجد از کنترل خارج شده، سرافکنده از منبر پایین آمد. چنان خشمگین شده بود که دندانهایش را به هم می فشرد و از شدت عصبانیت سبیل هایش را می جوید... و از مسجد بیرون رفت. 💭 می دانستم که در ذهنش نقشه جدید ترسیم می کند؛ توطئه ای که امام را از سر راه خود بردارد و مزاحمی نداشته باشد. (١) 📚 پی نوشت ها: ١. سفینة البحار، ج ٢، ص ١٨٧. 📗حیات پاکان ٢، داستان هایی از زندگی ، امام حسین و امام سجاد (علیهم السلام)، مهدی محدثی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq