🍷در حرام شفا نیست🔥
🌴 در خانه نشسته بودیم و مشغول صحبت بودیم که صدای در بلند شد.
📜 مفضل در را باز کرد و قاصد نامه را به مفضل داد.
🏇 مفضل پرسید که نامه از کیست و سوار پاسخ داد «از #امام_صادق (علیه السلام)!»
👁️ چشم های #مفضل از خوشحالی برق زد. به سرعت نامه را باز کرد و به محض این که دستخط امام صادق را دید نامه را بوسید و شروع به خواندن کرد:
🔅«ای مفضل، همان چیزی که به #عبدالله_بن_یعفور سفارش کرده بودم به تو نیز سفارش می کنم، او - که رحمت خدا بر او باد - از دنیا رفت، اما به پیمان خود با خدا و پیامبر و امامش وفادار ماند، در حالی چشم از دنیا بست که آمرزیده و مشمول رحمت الهی بود. در زمان ما کسی مطیع تر از او در برابر خدا و پیامبر و امام یافت نمی شد، همواره این گونه زیست تا خدا او را به بهشت منتقل ساخت...»
👳🏻♂️ مفضل دیگر طاقت نیاورد و گریست، شاید به یاد عبدالله افتاده بود، هنوز چهل روز از مرگش نگذشته بود.
🧔🏻 گفتم: به یاد عبدالله افتادی؟
👳🏻♂️ آری، خوشا به حالش، عجب سعادتی دارد که امامش از او تعریف می کند.
🧔🏻 راستی جریان سفارش امام به عبدالله چیست؟
👳🏻♂️ مفضل اشک هایش را پاک کرد و گفت: عبدالله به بیماری عجیبی مبتلا شده بود، هر چه می خورد بالا می آورد، حالش رو به وخامت گذاشت و روز به روز لاغرتر شد.
🍷وقتی پزشک به بالین او حاضر شد پس از معاینه گفت که #شراب، درمان درد اوست و باید هر روز مقداری شراب بنوشد.
👳🏼♂️عبدالله که تا آن موقع لب به شراب نزده بود از قبول این کار خودداری کرد تا این که از امام صادق (علیه السلام) کسب تکلیف کند.
🧔🏻 واقعاً پزشک شراب تجویز کرده بود؟
👳🏻♂️ آری، حتی عبدالله برای همین مسأله با پزشک به جر و بحث پرداخته بود.
🧔🏻 خوب، امام چه راهی در پیش پایش گذاشت.
👳🏻♂️👳🏼♂️ من و عبدالله بن ابی یعفور به هر زحمتی بود به خدمت امام رسیدیم.
🍎🍊 امام برای پذیرایی از ما میوه آورد، اما عبدالله به او گفت که برای ناراحتی معده اش نمی تواند چیزی بخورد.
👳🏼♂️ سپس عبدالله به امام گفت: «ای امام بزرگوار، شما می دانید که من همواره از شما اطاعت کرده ام و هر چه گفته اید نه نگفته ام، اگر این انار را نصف کنید و بگویید این نیمه حرام است و نیمه دیگر حلال است من بدون چون و چرا قبول می کنم، چون حرف شما حجت است».
🌹 امام به او فرمود: «خدا رحمتش را شامل حالت گرداند».
👳🏼♂️ سپس عبدالله بیماری اش و درمان آن را نیز گفت و پرسید «حال چه می فرمایید؟»
🌹 امام صادق (علیه السلام) به او گفت: «شراب حرام است، هرگز شراب ننوش، این شیطان است که تو را وسوسه می کند و می خواهد به بهانه شفای دردت، شراب به تو بنوشاند، اگر از #شیطان نافرمانی کنی؛ او نیز مأیوس می شود و دست از تو برمی دارد».
👳🏼♂️ از این سخن امام، عبدالله خوشحال شد و دلش آرام گرفت. از امام خداحافظی کردیم و بازگشتیم.
🛌 روز به روز حال عبدالله بدتر شد، اقوامش شراب آوردند تا او بنوشد، اما او نخورد.
🧔🏻 مفضل، من شنیده ام اگر برای معالجه باشد اشکالی ندارد.
👳🏻♂️ اگر اشکال نمی داشت امام صادق او را منع نمی کرد... به هر حال، روزهای آخر عمرش را در بستر گذراند، پسر عمویش به او گفته بود «بیچاره، بخور اگر شراب ننوشی می میری!!»
🛌 عبدالله نیز در جوابش گفته بود «به خدا قسم یک قطره هم نخواهم نوشید». چند روزی در بستر ماند و درد را تحمل کرد. خدای متعال هم او را برای همیشه شفا داد.
🧔🏻 واقعاً خوشا به حالش، من نیز غبطه می خورم، کاش امام صادق در حق من نیز دعا و از من تعریف می کرد.
📜مفضل نامه را بست و گفت: واقعاً شیعه یعنی عبدالله ابن ابی یعفور که هر چه امام گفت پیروی کرد و سعادتمندانه زیست و سعادتمندانه مرد. (۱)
۱- رجال کشی، ص ۲۴۷ - ۲۴۹.
📗حیات پاکان / ۳ داستان هایی از زندگی امام محمد باقر، #امام_جعفر_صادق و امام موسی کاظم (علیهم السلام)، مهدی محدثی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ