فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📡 #فوري
🚀 حمله موشكي #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی به مقر سركردگان تروريستهاي حادثه تروریستی #اهواز در شرق #فرات
📡 طبق آمار اولیه، شمار زیادی از تروریست های تکفیری به هلاكت رسيدند.
🌐 @partoweshraq
👣 زیارت #امام_حسین (ع) با پای پیاده یا با پای دل! ♥️
🎒 غیر از عشق و محبت، که پای زائر را پیاده به مرقد #حسین (علیه السلام) میکشاند و رنج سفر و خوف و خطر را به جان میخرد، #زیارت_سیدالشهدا (علیه السلام) با پای پیاده، ثواب بسیار دارد و مورد تاکید پیشوایان دین است.
👣 این #پیاده_روی یا به جهت فقیر بودن زائر است که نشان میدهد این زیارت، برخاسته از شوق و محبت است، یا به جهت آن است که زائر، خود را در برابر سلطان اقلیم جوانمردی و خورشید سپهر عصمت و شهادت، کوچک میشمارد و در راه او، رنج سفر پیاده را بر خود هموار میکند و هر دو ارزشمند است.
📚 در منابع شیعی آمده است که زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) با پای پیاده، ثواب بسیار دارد.
⚜ #امام_صادق (علیه السلام) فرموده است:
▪«من خرج من منزله یرید زیاره قبر الحسین بن علی (علیه السلام) کان ماشیا کتبت له بکل خطوه حسنه و محا عنه سیئه...»؛
▪هر کس به قصد زیارت امام حسین (علیه السلام)، پیاده از خانهاش خارج شود، خداوند در مقابل هر گام، برای او حسنهای مینویسد و گناهی از او میزداید.[١]
👌 #معاویه_بن_وهب، از اصحاب امام صادق (علیه السلام) میگوید:
📿 خدمت آن حضرت رسیدم. در مصلای خود در خانهاش نشسته بود و پس از نماز با خداوند راز و نیاز میکرد. از جمله در دعا نسبت به زائران قبر بدن های خود را در این راه در معرض قرار میدهند... خدایا رحمت کن بر چهرههایی که آفتاب، رنگ آنها را تغییر داده، صورتهایی که متوجه قبر اباعبدالله است، چشمهایی که در محبت ما اشک میریزد...
▪خدایا این جانها و بدنها را به تو میسپارم، تا کنار حوض کوثر به هم برسیم...»
👣 یکی از زائران همیشگی امام حسین (علیه السلام) که هر ماه آن حضرت را زیارت میکرده، بخاطر پیری و ناتوانی، یک بار نتوانست برود. نوبت بعد که پیاده پس از چند روز راهپیمایی به حرم میرسد و سلام میدهد و نماز زیارت میخواند، در خواب، آن حضرت را میبیند که به وی میگوید: چرا به من جفا کردی، تو که نیکوکار بودی...[٢]
🇮🇶 در عراق، از سال ها پیش چنین رسم است که هیئتها، دستهها و کاروانهایی کوچک یا بزرگ، در ایام خاصی، از بصره، بغداد و عمدتاً از نجف، برای زیارت کربلا پیاده حرکت میکنند. به ویژه در ایام زیارتی خاص مثل #نیمه_شعبان، اول #رجب، ایام #عاشورا و #اربعین بیشتر و پرشکوه تر است و اغلب، راه کنار ساحل #فرات را انتخاب میکنند که از #نجف تا #کربلا ١٨ فرسنگ است و چند روز طول میکشد.
🏴 در این کاروانهای زیارتی پیاده، علمای بزرگ هم شرکت میکردند، همچون #میرزای_نایینی، #آیت_الله_کمپانی، #سید_محسن_امین، و بسیاری از علمای معاصر در این مسیر، دیدار با عشایر و فعالیتهای تبلیغی هم انجام میگرفت و شعارهایی هم مطرح میشد و #روضه_خوانی برگزار میگشت. این سنت زیارت پیاده، از زمان ائمه بوده است و تاکنون نیز ادامه دارد و اجر بی شماری برای آن نقل شده است.
👣 «بیا تا با پای پیاده برویم... اگر نشد با پای دل برویم» ♥️
📚 پی نوشت ها:
[١]. مجلسی، بحارالانوار، ج ٩٨، ص ٢٨؛ المزار، شیخ مفید، ص ٣٠.
[٢]. همان، ص ١۶.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#مــقــالـاٺ
#الحسین_یجمعنا
#حب_الحسین_یجمعنا
#الأربعين_مقدمة_الظهور
🌙 عباس علی (ع)
🏹 «...شریعه #فرات، پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر... سوار تشنه لب، لحظه به لحظه به آب نزدیکتر میشود، با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخندی شیرین بر لب. لبخند، لبهای ترک خوردهاش را به خون مینشاند.
🦅 اسب در زیر پایش، به عقابی میماند که مماس با زمین پرواز میکند. آنقدر رعنا و رشید و بلند بالاست که اگر پا از رکاب، بیروت کشد، سرانگشتانش، خراش بر چهره زمین میاندازد.
🌕 وقتی که تو بر اسب سوار میشوی، ماه باید پیاده شود از استر آسمان. چشمانی سیاه و درشت و کشیده دارد و ابروانی پر و پیوسته و گیسوانی چون شبق که از دو سو فرو ریخته و تاب برداشته و چهره درخشانش را چونان شب سیاه که ماه را به دامن بگیرد، در قالب گرفته است.
🌕☀️ ماه اگر در روز طلوع کند، از جلای خودش میکاهد این چه ماهی است که رنگ از رخ روز میزداید و با ظهورش روشنایی روز را کمرنگ میکند؟!
🌊 چیزی به آب نمانده است برق آب در چشمهای اسب و سوار میدرخشد. هوای مرطوب در شامه تفتیدهاش میپیچد و به او جان و توان تازه میبخشد. سوار دمی به عقب برمیگردد و کشتههای خویش را مرور میکند.
🌴 همه این جنازهها که اکنون در سایه سار نخلها خفتهاند، تا لحظاتی پیش ایستاده بودهاند و سدی شکست ناپذیر مینمودهاند. فقط چهار هزار نفر، مامور نگهبانی از شریعه بودهاند با اسب و شمشیر و نیزه و تیر و کمان و خود و سپر و زره و عمود. فرمانده سپاه دشمن گفته است که اگر اینان به آب دست پیدا کنند و جان بگیرند، احدی از شما را زنده نمیگذارند...»
🗡️ «... کیست این سردار که از میان چهار هزار سوار نیزهدار عبور کرده است و خود را به آب رسانده است، بی آنکه آب در دلش تکان بخورد؟! این، #عباس_علی است، عباس، فرزند علی بن ابیطالب(ع).
⚔️ در #صفین، نوجوانی نقاب زده، ناگهان چون تیری از چله کمان جبهه دوست رها شد و خود را به عرصه نبرد رساند.
⁉️ جز #علی، هیچکس، نه از جبهه دشمن و نه از اردوگاه دوست، نمیدانست که این نوجوان نقاب بر چهره کیست؟!
👁️ آنان که از چشم، سن و سال را میسنجیدند، گفتند که بین دوازده تا چهارده سال. آنان که از هیکل و جثه، پی به سن و سال میبردند، گفتند که حدود هفده سال. آنان که از چستی و چابکی حرکات، حدود عمر را حدس میزدند، گفتند: قریب بیست سال.
🗡️ آن نوجوان نقاب زده که همه را به اشتباه انداخته بود، چون جنگجویان کهنه کار، به دور میدان چرخ میخورد و مبارز میطلبید. چستی و چالاکی نوجوان، حکمی می کرد و شهامت و صلابتش، حکمی دیگر. چرخش تند و تیز شمشیر در دستهایش حکمی داشت و نگاه عمیق و نافذش حکمی دیگر.
و این بود که هیچکس از جبهه مخالف، پا پیش نمیگذاشت.
👈🏻 معاویه به ابوشعثا گفت: برو و کار این سوار را بساز!
👳🏾♂️ #ابوشعثا گفت: اهل شام مرا حریف هزار سوار میدانند، دون شان من است جنگ تن به تن با این یکه سوار. اما یکی از پسران هفتگانهام را میفرستم تا سرش را برایت بیاورد.
🗡️ جوان ابوشعثا در دم با شمشیر آن نوجوان به دو نیم شد و آه از نهاد ابوشعثا برخاست دومین فرزند را به خونخواهی اولی فرستاد. دومی نیز بی آنکه مجال جنگیدن پیدا کند، جنازهاش در کنار جنازه برادر قرار گرفت.
و جوان سوم و چهارم و پنجم...
✊🏻 در جبهه دوست، لحظه به لحظه غریو شگفتی و شادی اوج میگرفت و در جبهه دشمن، سکوت و حیرت و بهت و مصیبت لحظه به لحظه سنگین تر میشد.
👏🏻 و وقتی ششمین و هفتمین جوان ابوشعثا هم به خاک و خون غلتیدند، از جبهه دشمن نیز، وای تحسین، ناخودآگاه به هوا برخاست.
👳🏾♂️ و این آنچنان خشم و غیرت ابوشعثا را به جوش آورد که به معاویه گفت: تکه تکه اش میکنم و به اندازه داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ مینشانم.
🏇 و از جا کنده شد و با چشمانی خون گرفته و توانی صد چندان، خود را به عرصه نبرد رساند.
🗡️ دست سوار اما انگاره تازه، گرم شده بود چون شیری که روباه را به بازی میگیرد، ابوشعثا را لحظاتی به تلاطم و تکاپو واداشت و در لحظه و آنی که هیچکس نفهمید چه آنی، سر ابوشعثا را پیش پای اسبش انداخت و بدن خونینش را بر خاک نشاند.
👥👥 وحشت بر چهره و سراپای دشمن نشست آنچنانکه هر چه نوجوان در میدان چرخ خورد و مبارز طلبید، هیچکس به میدان نیامد و آنچنانکه حتی هیچکس جرات جمع کردن جنازههای آل ابوشعثا را به خود راه نداد.
💚 و نوجوان، فاتح و شکوهمند به قلب جبهه دوست بازگشت و آن زمان که علی، او را در آغوش گرفت و نقاب از چهرهاش برداشت تا عرق از پیشانی اش بسترد و روی ماهش را ببوسد، تازه همه فهمیدند که این، عباس علی است، #ماه_بنی_هاشم که هنوز پا به سال سیزده نگذاشته است و هنوز مو بر چهرهاش نروییده است.
📗 بخشی از کتاب «سقای آب و ادب» به قلم سید مهدی شجاعی
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
#داستان_کوتاه
#تاسوعا
#محرم
🌷 درخواست جانسوز دو تن از یاران سیدالشهداء (علیه السلام) در روز #عاشورا
💧بخشی از گفتگوها و محاورات بین دو لشکر در «یوم الطف» پیرامون مسئله آب طلبی #عطش می باشد. دو نفر از یاران سیدالشهداء (علیه السلام) با لشگر دشمن سخن گفته و درخواست آب کرده اند!
🦋🕯️🦋🕯️🦋🕯️🦋🕯️🦋
🌷 یکی از آن دو نفر، #حر_بن_یزید_ریاحی (رضوان الله علیه) بوده است.
⚜️ جناب حر بن یزید به لشگریان عمر بن سعد فرمود:
▪️«شما حسین (علیه السلام) و همسران و كودكان و يارانش را از آب جارى #فرات، محروم نموده ايد؛ آبى كه يهود و مجوس و مسيحى، از آن مى نوشند، و خوک و سگِ صحرا در آن مى غلتند!. آنگاه، ايشان از تشنگى، در حال جان كَنْدن هستند. چه بد رفتارى با فرزندان محمّد (صلى الله عليه و آله) داشتيد! خداوند، شما را روز تشنگى (قيامت) سيراب نكند، اگر هم اكنون، توبه نكنيد و از آنچه اكنون می كنيد، دست نكِشيد!
🏹 پيادگان لشكر، به او حمله بُردند و به او تيراندازى كردند. حُر نيز آمد و پيشِ روى حسين (عليه السلام) ايستاد.
📚 تاريخ طبری، جلد ۵، صفحه ۴۲۸.
📚 الكامل فی التاريخ، جلد ۴، صفحه ۶۵.
📚 الإرشاد، شيخ مفيد، جلد ۲، صفحه ۱۰۱.
📚 اعلام الورى، شيخ طبرسی، جلد ۱، صفحه ۴۶۱.
🦋🕯️🦋🕯️🦋🕯️🦋🕯️🦋
🌷 علاوه بر جناب حر بن یزید ریاحی (رضوان الله علیه)، شخص دیگری هم برای گفتگو پیرامون آب آشامیدنی به سمت لشگریان عمر بن سعد رفت، گزارش تاریخی را بخوانیم:
📚راوی نقل می کند:
☀️ تشنگى بر حسين (عليه السلام) و يارانش چيره شد. مردى از يارانش به نام بُرَير بن خُضَير هَمْدانى (رضوان الله علیه)، بر او وارد شد و گفت:
✋🏻 اى فرزند پيامبر خدا! آيا به من اجازه مى دهى تا به سوى آنان بروم و با ايشان، سخن بگويم؟
🌹 امام (عليه السلام)، اجازه دادند.
🌷 او به سوى ايشان رفت و فرمود:
▪️«اى مردم! خداوند عزوجل، محمّد (صلى الله عليه و آله) را به حق، بشارت دهنده و بيم دهنده، دعوتگر به خدا با اجازه اش و چراغ فروزان [راهش] برانگيخت؛ و اين، آب فرات است كه خوكان و سگان صحرا در آن مى روند؛ امّا ميان آن و فرزند اين پيامبر، جدايى انداخته اند.
👥👥 آنان گفتند: اى بُرَير! زياد حرف زدى. بس است! به خدا سوگند، حسين تشنگى خواهد كشيد، همان گونه كه پيشينيانِ او، تشنگى كشيدند!
🌹 حسين (عليه السلام) فرمود: «اى بُرَير! بنشين».
📚 الأمالي، شيخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۲۲۲.
📚 مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، جلد ۱، صفحه ۳۵۱.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کربلا
#داستان_کوتاه
💧 خاك اشك زا
⚜️ حضرت على (عليه السلام) فرمود:
🌴 يكروز خدمت حضرت پيغمبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) وارد شدم، ديدم چشمان مبارك حضرت گريان است، عرض كردم:
⁉️ پدر و مادرم فداى شما اى پيغمبر خدا چه شده! آيا كسى شما را ناراحت كرده! چرا گريه مىكنيد؟!
🌹 حضرت رسول (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: چند لحظه قبل حضرت #جبرئيل (عليه السلام) نزد من آمده بود و به من فرمود:
▪️«حسين در (كنار) شّط #فرات كشته مى شود بعد فرمود:
❓آيا مى خواهى از تربتش استشامم كنى؟
✊🏻 گفتم: بله دستش را دراز كرد و مشتى از آن خاك برداشت و آن را به من داد مقدارى بوئيدم، بى اختيار اشكم جارى شد و اسم آن سرزمين #كربلا است. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. اهلبیت ص ۲۶، مسند احمد بن حنبل،ص ۸۵، ترجمه خصائص الحسينه ص ۲۲۶.
📗 داستان هایی از گریه بر #امام_حسین (ع)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه