پرتو اشراق
☪ بررسی #مذهب_شهدای_کربلا
❓آیا همه شهدای کربلا شیعه بودند؟
💚 حبُ اهل بیت شیعه و سنی نمی شناسد. این محبت آنقدر زیاد است که تا پای بذل جان نیز می رسد. در کربلا بودند کسانی که شیعه نبودند ولی مالامال از عشق حسین بوده و جان خود را در راه ایشان فدا کردند.
🌴 همه کسانی که همراه حضرت سیدالشهدا (ع) در کربلا به شهادت رسیدند شیعه نبودند.
👥👥 هرچند اکثر قاطع آنان از شیعیان بودند، اما شماری از غیر شیعیان هم در میان آنان دیده می شود.
⚔ کسانی هم که از کوفه برای جنگ با امام حسین (ع) آمدند شیعه نبودند.
🏰 ابن زیاد با شناختی که از مردم کوفه داشت، به شیعیانی که بر اثر ارعاب او به یاری امام حسین نیامدند، الزام نکرد که حتماً باید به کربلا بروند و با پسر پیامبر بجنگند.
👥👥 چون می ترسید که اگر اینها را در سپاه خود جای دهد، حتما در کربلا به امام می پیوندند. ولی اهل تسنن را مجبور به جنگ با ابی عبدالله کرد. هرچند برخی از اهل سنت میخواستند با بهانه و تمارض، از این جنایت بزرگ بگریزند اما ابن زیاد عذر آنان را نپذیرفت و همه آنان را اعزام کرد.
🌷 اولین فردی که با قطعیت می شود گفت از شیعیان نبوده و به امام حسین (ع) پیوسته، «زهیر بن قین بجلی» است.
🔅زهیر نه تنها شیعه نبود بلکه عثمانی بود. عثمانی ها نسبت به حضرت امیر(ع) بدبین بوده و حتی کینه می ورزیدند. بر اثر تنبّهی که همسر زهیر در او ایجاد کرد، متحول شده و به امام پیوست، ولی هیچ دلیل و نقلی وجود ندارد که نشان دهد زهیر شیعه شده باشد. حتی وقتی می خواهد همسر خود را طلاق بدهد، بر اساس فقه اهل تسنن او را طلاق میدهد نه فقه شیعه.
📚 لذا در تاریخ و مقاتل هیچ نکته ای که دلالت بر شیعه شدن او بکند پیدا نمی شود. البته تنها جایی که اشاره به نام مقدس حضرت علی (ع) می کند، در رجزهایی است که در صحرای کربلا خوانده و به یاری فرزند رسول خدا و علی مرتضی افتخار کرده است.
🌷 دومین فرد «حر بن یزید ریاحی» است. او نه تنها شیعه نیست که حتی یزید را امام خود دانسته و راه را بر امام حسین (ع) بست.
🔅او با احتجاجات امام (ع) فهمید که اشراف کوفه چه خیانتی کرده اند. لذا متحول شد و چون بهره ای از جوانمردی داشت، مقابله با فرزند رسول خدا که مظلوم واقع شده است را روا ندانست و به یاری امام حسین (ع) آمد.
🌷 فرد دیگر «یزید بن زیاد بن مُهاصر کِندی»، معروف به «ابوالشعثا کندی» است. وی در لشکر عمر بن سعد بود.
🔅احتجاجات امام (ع) هم تاثیری در او نکرد. اما همین که دید جنگ در آستانه شروع است و گروهی اندک به خاطر حفظ آرمانهای خود از جانشان دست شستند و در برابر لشگر ۳۰ هزار نفری ایستاده اند، این جنگ را ناجوانمردانه دانست و نخواست در این جنایت حضور پیدا کند و به یاران امام حسین (ع) پیوست.
🔅نزد امام آمد و گفت تصمیم گرفته ام به یاری شما بیایم. هیچ بحثی از اینکه شما امام حق و رهبر الهی و پیشوای سوم هستید در میان نیست. فقط بحث این است که ایستادن در برابر مرد بزرگ و مظلومی چون حسین بن علی جایز نیست.
🌷دو برادر دیگر وجود دارند به نامهای «سعد بن حارث» و «ابوالحَتوف بن حارث» که نه تنها شیعه نبودند، بلکه تصریح شده که از خوارج بوده اند.
🔅این افراد تا عصر عاشورا هم تا با امام (ع) جنگیدند، ولی متحول شده و گفتند چگونه فرزند رسول خدا را بکُشیم و در روز قیامت از رسول خدا بخواهیم که ما را شفاعت کند؟! لذا به سپاه امام حسین (ع) پیوستند.
🔅حتی هنگامی که صفوف دشمن را می شکستند و به جبهه حق می پیوستند، شعارشان همان شعار خوارج بود: «لاحکم الّا للّه و لا طاعه لمن عصی».
🌷 فرد دیگر که بعید است شیعه باشد، «عبدالله بن عمیر کلبی» است. اگر وی ارادتی به امام (ع) نشان میدهد نه از باب اینکه ایشان را امام خود بداند، بلکه به عنوان فرزند رسول خدا برای ایشان حرمت قائل است. وی میخواست تحت امر ابن زیاد به جهاد با کفار برود.
🔅اما وقتی دید ابن زیاد با لشگری انبوه قصد جنگ با فرزند رسول خدا را دارد، تکان خورد و تصمیم به یاری امام (ع) گرفت. معتقد بود که یاری امام ثوابی کمتر از جهاد با مشرکان ندارد.
🌷 ۳۲ نفر از لشگریان عمر سعد نیز شبِ عاشورا گریختند و خود را به امام (ع) پیوستند.
🔅با توجه به اینکه گفتیم ابن زیاد برای جنگ با امام به شیعیان فشاری وارد نکرده بود، چه بسا این افراد از اهل سنت بوده و یا اینکه شیعه بوده و تقیه کرده اند. از میان آنها از افرادی مانند «جُبیل بن مالک تمیمی»، «حارث بن امرء القیس کندی»، «عبدالرحمن بن مسعود»، «عبدالله بن بشیر خَثعمی» و «عمرو بن ضُبَیعه»، در تاریخ نام برده شده است.
📚 البته اگر تحقیقات دقیق تری در تواریخ و مقاتل انجام بشود، چه بسا که بیش از این افراد هم از اهل تسنن در سپاه امام حسین (ع) یافت شود.
🔰📚 منابع:
📚مقتل ابی مخنف.
📚 تاریخ طبری.
📚 ارشاد شیخ مفید.
📚 الاخبار الطوال دینوری.
📚 کامل ابن اثیر.
📚 العقد الفرید ابن عبد ربه اندلسی.
📚 لهوف سید بن طاووس.
📚 اعیان الشیعه علامه محسن امین عاملی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#مــقــالـاٺ
🌷 #یابابالحوائجیاعلیاصغرادرکنا
🏹 تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا...
🌹 شش ماههی من طاقت این تیر ندارد
🌹 شادی نکنید این همه که مادرش افتاد
🏹 شش ماهه زدن، این همه تکبیر ندارد
🌐 @partoweshraq
#شعر
#ماه_محرم
پرتو اشراق
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
🏴 برگزاری #مجالس_روضه_زنانه
⚜ اهمیت مجالس روضه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در سیره و بیان #آیت_الله_بهجت (قدس سره)
❓پرسش: آیا اینکه الآن رسم شده خانمها جلسۀ روضه و غیره میگیرند و مثلاً یک خانم یا آقایی روحانی را دعوت میکنند برای روضه خوانی، از زمان اهلبیت (علیهم السلام) هم مرسوم بوده یا توصیهای به این امر شده است؟
⚜ حضرت آیت الله بهجت (قدس سره):
🎙لازم نداریم که در زمان آنها هم شده باشد. همین قدر که خلاف شرعی در کار نباشد، کافی است.
📙 برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص ٣۴۴.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🏴 سه روز سخت که بر اهل بیت گذشت...!!
🎙حجت الاسلام دکتر #رفیعی
🌐 @partoweshraq
4_5834594934245559316.mp3
2.67M
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🏴 سه روز سخت که بر اهل بیت گذشت...!!
🎙حجت الاسلام دکتر #رفیعی
🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده
👂وقتی به صحبتهای همسرتان گوش میدهید به منظور آنکه نشان دهید به حرفهای او گوش میدهید گاهی بگویید:
👌چه جالب، آها، خوب، اِ و...
👁 ارتباط کلامی با این واژهها و نیز ارتباط چشمی با همسرتان در حین گوش دادن، بسیار در آرامش همسرتان موثر است و شما را پناهگاه و سنگ صبور خوبی تلقی خواهد کرد.
🌐 @partoweshraq
🔺توهین عضو اصلاحطلب شورای شهر نیشابور به عزاداران حسینی و احمق خواندن آنان
🔻رضا مهرداد، سخنگوی شورای شهر نیشابور در نظری زیر پست اینستاگرامی به مناسبت محرم نوشت:
❌«اگر حسین نبود. چطور اینگونه مردم را تحمیق میکردید؟»
🚨 یهتدون: از امام حسین و مُحرمش ناراحتی چون عزای حسین، همچنان بعد از گذشت قرنها جیره خوران سفره ی معاویه رو رسوا میکنه!!
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🔺توهین عضو اصلاحطلب شورای شهر نیشابور به عزاداران حسینی و احمق خواندن آنان 🔻رضا مهرداد، سخنگوی شو
🔺جواب مردم نیشابور
✊ نیشابور غرق در غیرت دینی
🏴 برافراشته شدن پرچم سید و سالار شهیدان بر ساختمان شورای اسلامی شهر نیشابور
⚠ تصور کنید اگر مجلس و ریاست جمهوری بدون نظارت شورای نگهبان بود، چه میشد؟
🌐 @partoweshraq
#شورای_بدون_نگهبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
🏴 اینجا محله دولت آباد تهران است ولی گویی در موکب های کربلا قدم میزنید!
🇮🇷✌🇮🇶 عراقی و ایرانی همدل و برادرانه در کنار هم عزاداری میکنند و کلامشان یک چیز است:
🌹 #حب_الحسین_یجمعنا
پرتو اشراق
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار #جان_شیعه_اهل_سنت؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد 🔗
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و سی و پنجم
👁 با نگاهم تک تک وسایلی را که همین یک ماه پیش خریده و با چه ذوق و شوقی در این خانه چیده بودیم، بررسی میکردم و دلم می سوخت که در این اسباب کشی چقدر صدمه می خورند.
💵 هزینهای که برای پرده کرده بودیم، به کلی از بین میرفت و نگران پایههای مبل و میز تلویزیون بودم که در این جابجایی زخمی شوند و باز نمیخواستم فریب وسوسههای شیطان را بخورم که همه را بیمه خدا کردم تا به سلامت به خانه جدید برسند.
🏙 میدانستم که پیدا کردن یک خانه دیگر با این پول پیش جزئی و اسباب کشی، آن هم با این وضعیت من که دکتر هر حرکت اضافی را برایم ممنوع کرده بود، چقدر سخت و پُر دردسر است، ولی همه را به خاطر خدا به جان خریدم تا دل بندهای از بندگانش را شاد کنم و ایمان داشتم که او هم دل مرا شاد خواهد کرد.
🏻 نگران برخورد مجید هم بودم و حدس میزدم که به خاطر من هم که شده، از این بخشش سخاوتمندانه حسابی عصبانی میشود، ولی من با خدا معامله کرده و یقین داشتم همان خدایی که قلب مرا به رحم آورد، دل مجید را هم نرم خواهد کرد.
🕗 ساعت از هشت شب گذشته و بوی قلیه ماهی اتاق را پُر کرده بود که مجید آمد.
🍰 هر چند مثل گذشته توان خرید انواع میوه و خشکبار را نداشتیم، ولی باز هم دستِ پُر به خانه آمده و لابد به مناسبت میلاد امام جواد (علیهالسلام) بود که یک جعبه شیرینی هم خریده و چشمانش از شادی میدرخشید.
🏻با لحن گرمش حالم را پرسید و مثل این چند شب گذشته گزارش گرفت که امروز چقدر استراحت کردهام و وضعیت کمرم چطور است که خندیدم و گفتم:
🏻مجید جان! من خوبم! تو رو که میبینم بهترم میشم!
🌃 و باز یک شب عاشقانه آغاز شده و هرچند تهِ دلم از کاری که کرده بودم میلرزید، ولی حضور گرم و با محبت همسرم کافی بود تا سراپای وجودم از آرامشی شیرین پُر شود.
قلیه ماهی را در کنار هم نوش جان کردیم و پس از صرف شام، باز من روی کاناپه دراز کشیدم و مجید روی مبل مقابلم نشست تا حالا از یک شب نشینی رؤیایی لذت ببریم.
با دست خودش یک دیس از شیرینیهای تَر پُر کرده و روی میز گذاشته بود که من به بهانه همین شیرینی عید شیعیان هم که شده، سرِ صحبت را باز کردم:
⁉ مجید! میگن امام جواد (علیهالسلام) مشکلات مالی رو حل میکنه، درسته؟!
👁 برای یک لحظه چشمانش از تعجب به صورتم خیره ماند و به جای جواب، با حالتی ناباورانه سؤال کرد:
⁉ تو از کجا میدونی؟!
🛋 همانطور که به پهلو روی کاناپه دراز کشیده و نگاهش میکردم، به آرامی خندیدم و پاسخ دادم:
🏻نخوردم نون گندم، ولی دیدم دست مردم! درسته من سُنیام، ولی تو یه کشور شیعه زندگی میکنم!
🏻 از حاضر جوابی رندانهام خندید و باز نمیدانست چه منظوری دارم که نگاهم کرد تا ادامه دهم:
🏻خُب تو هم که امشب به خاطر همین امام جواد (علیهالسلام) شیرینی گرفتی، درسته؟
🏻 از این سؤالم بیشتر به شک افتاد که با شیطنت پرسید:
⁉ چی میخوای بگی الهه؟
💓 ضربان قلبم بالا رفته و از بیم برخوردش نمیدانستم چه بگویم که باز مقدمه چیدم:
⁉ یادته من بهت میگفتم چه لزومی داره برای تولد و شهادت اولیای خدا مراسم بگیریم؟ یادته میگفتم این گریه زاریها یا این جشن گرفتنها خیلی فایده نداره؟ یادته بهت میگفتم به جای این کارها بهتره ازشون الگو بگیریم؟
👌🏻و خیال کرد باز میخواهم مناظره بین شیعه و سُنی راه بیندازم که به پُشتی مبل تکیه زد و با قاطعیت پاسخ داد:
🏻 خُب منم بهت جواب میدادم که همین مراسمهای جشن و عزاداری خودش یه بهانهای میشه که ما بیشتر به یاد ائمه (علیهمالسلام) باشیم و از رفتارشون تبعیت کنیم!
🏻 و بر عکس هر بار، اینبار من قصد مباحثه نداشتم که از جدیت کلامش خندهام گرفت و از همین پاسخ فاضلانهاش استفاده کردم که با هوشمندی جواب دادم:
☝🏻پس اگه راست میگی بیا امشب از امام جواد (علیهالسلام) تبعیت کن! مگه نمیگی دوستش داری و بخاطر تولدش شیرینی گرفتی، خُب پس یه کاری کن که دلش شاد شه!
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
پرتو اشراق
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار #جان_شیعه_اهل_سنت؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد 🔗
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و سی و ششم
👁 از لحن عاشقانهای که خرج امامش کردم، مردمک چشمانش به لرزه افتاد و شاید باور نمیکرد که همسر اهل سنتش اینچنین رابطه پُر احساسی با شخصی که قرنها پیش از دنیا رفته، برقرار کند که در سکوتی آسمانی محو چشمانم شده بود و پلکی هم نمیزد.
🏻من هنوز هم به حقیقت این مناجات پیچیده شک داشتم، ولی میدانستم با هر کار خیری که انجام میدهم، در کنار رضایت خداوند متعال، دل سایر اولیای الهی را هم خشنود میکنم که با لبخندی ملیح ادامه دادم:
☝🏻مگه نمیگی امام جواد (علیهالسلام) گرههای مالی رو باز میکنه، خُب تو هم امشب به خاطر امام جواد (علیهالسلام) گره مالی یه بنده خدایی رو باز کن!
👁 هنوز نگاهش در هالهای از تعجب گرفتار شده بود که لبخندی زد و با حالتی متواضعانه پاسخ داد:
⁉الهه جان! من کجا و امام جواد (علیهالسلام) کجا؟
🛋 حالا بحث به نقطه حساسی رسیده بود که به سختی از حالت خوابیده بلند شدم و همچنانکه روی کاناپه مینشستم، باز تشویقش کردم:
👌🏻خدا از هر کسی به اندازه خودش انتظار داره! تو هم به اندازهای که توانایی داری میتونی گره مالی مردم رو باز کنی!
🏻 که بلاخره خندید و با نگاهی به اطراف خانه جواب داد:
⁉ الهه جان! یه نگاه به دور و برت بنداز! ما همین چند تا تیکه اثاث هم با کلی بدبختی خریدیم! طلاهای تو رو فروختیم تا تونستیم همین مبل و تلویزیون رو بخریم. من این مدت شرمنده تو هم هستم که نمیتونم اونجور که دلم میخواد برات خرج کنم، اونوقت چجوری میخوام به یکی دیگه کمک کنم؟
🌊 و من دلم را به دریا زدم که مستقیم نگاهش کردم و گفتم:
☝🏻خُب شاید یکی به همین خونه نیاز داشته باشه! ما میتونیم بریم یه جای دیگه رو اجاره کنیم، ولی اون آینده و زندگیاش به این خونه وابسته اس!
🏻 به گمانم فهمید اینهمه مقدمه چینی میخواهد به کجا ختم شود که به صورتم خیره شد و با صدایی گرفته پرسید:
⁉ حاج صالح بهت زنگ زده؟
🏻 کمی خودم را جمع و جور کردم و در برابر نگاه منتظرش با لبخندی مهربان پاسخ دادم:
- خودش که نه، زنش و دخترش اومده بودن اینجا... که صورتش از ناراحتی گل انداخت و با عصبانیت اعتراض کرد:
🏻عجب آدمهایی پیدا میشن! من بهش میگم حال خانمم خوب نیس، نمیتونیم جابجا شیم، اونوقت میان سراغ تو؟!!! من حتی به تو نگفتم به من زنگ زدن که نگران نشی، انوقت اینا بلند شدن اومدن اینجا؟!!!
🏻 به آرامی خندیدم بلکه از نسیم خندهام آرام شود و با مهربانی بیشتری توضیح دادم:
- مجید جان! خُب این بنده خدا هم گرفتاره! اومده از ما کمک بخواد! خدا رو خوش نمیاد وقتی میتونیم کمکش کنیم، این کارو نکنیم!
🏻 از روی تأسف سری تکان داد و جواب خیرخواهیام را با لحنی رنجیده داد:
☝🏻فکر میکنی من دوست ندارم کار مردم رو راه بندازم الهه جان؟ به خدا منم دوست دارم هر کاری از دستم بر میاد، برای بقیه انجام بدم. باور کن وقتی به من گفت، منم دلم خیلی براش سوخت، خیلی ناراحت شدم، دلم میخواست براشون یه کاری میکردم، ولی آخه اینا یه چیزی میخوان که واقعاً برام مقدور نیس!
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜
🏴 مصطفی حدود هفت سالش بود نزدیک محرم، مسجد داشت آماده می شد که دسته عزاداری آماده شود.
🥁 مصطفی رفت از عزاداران مسجد خواهش کرد که سنج یا زنجیر بزنند. از مسجد بیرونش کردند، گفتند :شما بچه هستید، نظم دسته عزاداری را بهم می ریزید!
🌷 مصطفی خیلی ناراحت شد، وقتی برای من تعریف کرد، گفت:
✊ مامان من سال دیگه خودم دسته راه می ندازم!
🏴 واقعاً همین شد و سال بعد با کمک برادر و پسر عموها و باقی دوستانش یک دسته راه انداختند.
🌷 از همان کودکی خوب مدیریت می کرد. بسیار باهوش بود. در یادگیری بازیها سریع بود، افکار طرف مقابل را متوجه می شد.
🎙راوی مادر شهید.
🌷بعد از شهادتش یکی از دوستانش اومد منزلمون و تعریف می کرد از عملیاتشون که اول محرم شروع شده بود.
💥 روز دوم ظاهراً نزدیک مصطفی #خمپاره میزنن و خاک شدیدی بلند میشه؛ راوی در اون حالت گفت: سید ابراهیم شهید شد.
🌷 مصطفی با اون لحن شیرینش و سر و روی خاکی گفت: الان وقتم نیست، تاسوعا وقتمه!!
🌷 #شهید_مدافع_حرم_مصطفی_صدرزاده
🏴 #شهید_تاسوعا
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5832478846808491170.mp3
5.7M
🎧 #بشنوید | #واحد
🎼 می پرم تا حرم تا حرم شاه کرم...
🎤 کربلایی #جواد_مقدم
🎪 شب ششم #محرم_الحرام۹۷
🌐 @partoweshraq