✅ داستان کوتاه
🌺 آشتی با همسر
رسول خدا (ص) به منزل همسرش ام سلمه وارد شد. بوي خوشی به مشامش رسید. فرمود: آیا حولاء به خانه ما آمده است؟
حولاء نام یک زن عطرفروش بود.
ام سلمه عرض کرد: آري، او آمده است. او از شوهر خود شکایت دارد و می گوید شوهرش او را رها کرده و به نزد او نمی آید.
در این وقت حولاء، از در وارد شد و گفت: یا رول الله پدر و مادرم فداي تو باد! شوهرم از من رو برگردانده و به من توجهی نمی کند.
حضرت فرمود: اي حولاء! عطر بزن و خودت را در خانه بیشتر خوشبو کن. شاید او را به خویشتن جلب کنی.
حولاء گفت: هیچ بوي خوشی نمانده، مگر آنکه خود را با آن خوشبو کرده ام و او باز هم از من کناره گیري می کند.
حضرت فرمود: او نمی داند که اگر به تو روي آورد و آشتی کند، چه ثوابهایی برایش حاصل می گردد.
حولاء گفت: یا رسول الله! اگر همسرم به من روي آورد و آشتی کند، چه ثوابهایی برایش نوشته می شود؟
پیامبر فرمود: هنگامی که او جهت آشتی به سوي تو گام بر دارد، دو فرشته اطراف او را می گیرند، و ثوابش مانند ثواب کسی است که با شمشیر در راه خدا جهاد می کند. و در موقع هم بستري، #گناهانش مانند برگ خزان فرو می ریزد و آنگاه که غسل می کند، همه #گناهانش بخشیده شده، و #گناهی در پرونده اعمال او باقی نمی ماند.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 6 ص 39